رهبر آناباپتیست
منوسیمون رهبر آنابا پتیست
 
چکیده:
منو سیمونز تأثیرات واقعة مونستر و جفا و آزاری که بر آناباپتیستهای فاقد رهبر می رفت، مشاهده کرد. وجدان وی، او را به سبب زندگی ریاکارانه اش که مطابق با معیارهای کلیسای کاتولیک بود شدیدا آزار می داد، تا اینکه بالاخره او در مورد آنچه بدان اعتقاد داشت، آشکارا شروع به موعظه کرد
 
تعداد کلمات:  1420کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
 
رهبر آناباپتیست
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

منو سیمونزا در سال ۱۳۹۶ در فریزلند، واقع در شمال هلند، چشم به جهان گشود. در سال ۱۵۲۴ وی به مقام کشیشی منصوب شد،اما پیش از آن در مورد آموزه تبدل جوهر، دچار شک و تردید شده بود. این امر باعث شد تا وی به مطالعه کتاب مقدس بپردازد (البته برای نخستین بار در زندگی اش!) و به این نتیجه رسید که تعلیم کلیسای کاتولیک در این مورد نادرست است؛ با این حال در مقام خود باقی ماند. پس از گذشت مدت زمانی، وی خبر شهادت یک آناباپتیست زا در منطقه مجاور محل زندگی خود شنید. «شنیدن نظریه نیاز به تعمید مجدد، در نظر من بسیار عجیب می نمود. من با دقت و کنجکاوی مشتاقانه قسمت های مختلف کتاب مقدس را بررسی کردم اما نتوانستم هیچ موردی از تعمید اطفال را در آن مشاهده کنم.» وی سپس به آثار پدران کلیسا و اصلاحگران دینی مراجعه کرد، ولی هیچ دلیل قانع کننده ای که مبتنی بر کتاب مقدس باشد، در جهت تأیید تعمید اطفال مشاهده ننمود، بنابراین، به این نتیجه رسید که «در مورد موضوع تعمید دادن اطفال، ما فریب خورده ایم.» اما علیه این باور اقدامی نکرد. تا این زمان، وی برخورد مستقیمی با آناباپتیست ها پیدا نکرده بود. در سال ۱۵۳۴ شهر مونستر" به تصرف برخی از انقلابیون افراطی آناباپتیست درآمد. آنان به این شهر همچون اورشلیم جدیدی می نگریستند که در کتاب مکاشفه یوحنای رسول در مورد آن، پیشگویی شده بود. در این شهر بر اساس برخی نمونه های عهد عتیق، چندهمسری نیز دیده می شد. کاتولیک ها و پروتستان ها برای محاصره شهر با یکدیگر متحد شده و در سال ۱۵۳۵ این شهر سقوط کرد و به حمام خون تبدیل شد. واقعه مونستر باعث شد تا برای مدت زمانی، باورهای آناباپتیستی اعتبار خود را از دست بدهند. اما در واقع، وقایع مونستر باعث شدند تا جنبش آناباپتیسم انقلابی که بر روی انقلاب اجتماعی نیز تأکید داشت، از بین برود. اما پس از آن آناباپتیسم انجیلی و صلح طلب گسترش یافت و وارث برخی سنن ارزشمند آناباپتیست های مونستر شد.

  بیشتر بخوانید :   رابطه خدا با بنی اسرائیل

منو سیمونز تأثیرات واقعة مونستر و جفا و آزاری که بر آناباپتیستهای فاقد رهبر می رفت، مشاهده کرد. وجدان وی، او را به سبب زندگی ریاکارانه اش که مطابق با معیارهای کلیسای کاتولیک بود شدیدا آزار می داد، تا اینکه بالاخره او در مورد آنچه بدان اعتقاد داشت، آشکارا شروع به موعظه کرد و پس از گذشت ۹ ماه، در سال ۱۵۳۶ وی خانه و کاشانه خود را ترک کرد و به یک واعظ سیار آناباپتیست تبدیل شد. وی به مدت هجده سال، پیوسته در حال مسافرت بود. در همه جا خطر مرگ او را تهدید می کرد. تا اینکه در سال ۱۵۵۴ این فرصت را یافت تا در املاک اشراف زاده ای که نسبت به آناباپتیست ها احساس همدردی می کرد، در هولستاین، واقع در شمال آلمان، ساکن شوند. در اینجا بود که وی قادر گشت تا زمان مرگ خود در سال ۱۵۶۱، در آرامش، آثار خود را به نگارش در آورد و به چاپ برساند.
 
منو سیمونز به رهبر جنبش آناباپتیست در هلند و شمال غربی آلمان مبدل گردید. وی جمعیت های کلیسایی مستقلی را سازمان داد و رهبرانی برای آنها مشخص کرد. پس از گذشت مدت زمانی، پیروان او منونیتها ۲ نامیده شدند. این جنبش در هلند، که نسبت به مناطق دیگر اروپا، در آن ناحیة تسامح و مدارا بیشتر وجود داشت، رشد کرد. پس از گذشت قرنها، دیگر گروه های آناباپتیست نیز منونیت نامیده شدند. در قرن هجدهم با دعوت کاترین کبیر ، ملکه روسیه، از منونیت ها، گروهی از آنان به روسیه مهاجرت کردند و در این دیار جنبش آنان گسترش یافت. بعدها شروع آزار و جفا بر آنان و خصوصا تشدید آن در سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۲ و ۱۹۲۳ تا ۱۹۳۰ باعث شد تا آنان از روسیه به آمریکای شمالی مهاجرت کنند. امروزه، در سرتاسر جهان حدود ۷۰۰٫۰۰۰ نفر منونیت وجود دارند که نیمی از آنان در ایالات متحده و کانادا زندگی می کنند.
 کاتولیک ها و پروتستان ها برای محاصره شهر با یکدیگر متحد شده و در سال ۱۵۳۵ این شهر سقوط کرد و به حمام خون تبدیل شد. واقعه مونستر باعث شد تا برای مدت زمانی، باورهای آناباپتیستی اعتبار خود را از دست بدهند. اما در واقع، وقایع مونستر باعث شدند تا جنبش آناباپتیسم انقلابی که بر روی انقلاب اجتماعی نیز تأکید داشت، از بین برود. اما پس از آن آناباپتیسم انجیلی و صلح طلب گسترش یافت و وارث برخی سنن ارزشمند آناباپتیست های مونستر شد.
منو سیمونز به دیدگاه آناباپتیسم انجیلی که در اعتراف نامه اشلیتھیم بیان شده بود، اعتقاد داشت. وی با آناباپتیست های انقلابی مخالف بود و مانند منونیت های معاصر، موضعی کاملا صلح طلب داشت. وی همچنین با گروه آناباپتیست های روحانی مخالف بود که برای دریافت مکاشفههای شخصی خاص از خدا، به نور درونی اعتقاد داشتند. منو سیمونز در پی آن بود تا تعلیم خود را بر اساس کتاب مقدس استوار سازد. وی همانند اصلاحگران، بر این باور بود که تنها کتاب مقدس معیار و مرجع نهایی برای هر آموزهای است. اما وی مانند اصلاحگران که در مورد آثار پدران اولیه کلیسا احترام زیادی قائل بودند، احترام زیادی برای این آثار قائل نبود. (البته اصلاحگران با وجود قائل شدن احترام زیادی برای این آثار، بر این باور بود که آنها باید با توجه به کتاب مقدس مورد بررسی قرار گیرند.)
 
بررسی آثار سیمونز به خوبی نشانگر خطری تهدیدکننده برای کسانی است که کتاب مقدس را بدون توجه به سنن و تجارب تاریخ کلیسا تفسیر می کنند. سیمونز معتقد به این بود که عیسی مسیح تنها «در» وجود مریم است که انسانیت خود را یافته است و این نظر را نمی پذیرفت که او «از» وجود مریم انسانیت خود را یافته است. به عبارت دیگر، در حالی که وی تصدیق می کرد عیسی حقیقت انسان بود، به این امر باور نداشت که او طبیعت انسانی خود را از مریم گرفته است. از نظر سیمونز، مریم فقط چون یک صاحبخانه، مادر عیسی بود و مسیح را چون میهمان تنها برای مدتی در خود پذیرفته بود. این دیدگاه، قبلا در قرن دوم به عنوان یک بدعت رد شده بود و مثال منو سیمونز، مثال روشنی در مورد این حقیقت است که کسانی که تاریخ را نادیده بگیرند، محکوم به تکرار آن هستند. البته این نکته را نیز باید مد نظر داشت که نخستین رهبران آناباپتیست، اشخاصی فقیر و زحمتکش بودند و فرصتی برای مطالعات گسترده نداشتند. با این همه، کلیساهای منونیت در مورد این تعلیم منو سیمونز درباره انسانیت مسیح، از دیدگاه سیموئر بیروی نکردند.
 
منو سیمونز از معدود رهبران آناباپتیست است که فرصت یافت خدمتی طولانی انجام دهد (وی بیست و پنج سال مشغول خدمت روحانی بود) و آثار بسیاری را به نگارش در آورد مجموعه آثار وی بیش از هزار صفحه بزرگ می شود. تلاش های وی باعث شد تا جنبشی سازمان یافته از آناباپتیست ها به وجود آید. منونیت ها امروزه وجوه اشتراک بسیاری با باپتیست ها دارند، اما بیشتر به جهت تأکیدشان بر شاگردی و پیروی کامل از مسیح که شامل صلح طلبی نیز می شود، شناخته می شوند.
 
ما در کتاب مقدس حتی کوچکترین نشانه ای دال بر اینکه اطفال باید تعمید یابند، نمی بینیم. ما همچنین نمی بینیم که رسولان مبادرت به این امر کرده باشند. بنابراین، اعتراف میکنیم که مراسم تعمید اطفال صرفا اختراع و مفهومی انسانی بوده و انحراف از فرمانی که مسیح در این مورد صادره کرده، برپا گشته است. همان عمل مکروهی است که در مکان مقدس می شد. (بنیان آموزۀ مسیحی 1: E )
برادران عزیز، چون که تعمید مقدس مسیحی بنابر تعلیم پولس (تیطس ۵ : 3) غسل تولد تازه محسوب می شود، بنابراین هیچ کس نمی تواند کسانی را که به اراده و خشنودی خدا و توسط کلام او تولد تازه یافته اند، به وسیله تعمید نجات دهد. زیرا ما به سبب اینکه تعمید می یابیم تولد تازه پیدا نمی کنیم که این دیدگاه در مورد اطفالی که تعمید می گیرند، وجود دارد، بلکه ما به سبب اینکه توسط ایمان به درک خدا تولد تازه یافته ایم، تعمید میگیریم. تولد تازه نتیجه تعمید نیست بلکه تعمید، نتیجه تولد تازه است. هیچ کس نمی تواند بر اساس کتاب مقدس با این تعلیم مخالفت کند. بنابراین، همه کسانی که خود را عالمان الهی می دانند، باید در برابر این تعلیم پولس رسول شرمسار شوند. باشد همه کسانی که بی شرمانه به ایمانداران ساده تعلیم میدهند که اطفال توسط تعمید تولد تازه می یابند؛ نادرستی این تعلیم را دریابند. خواننده عزیز، چنین باور و تعلیمی در واقع، چیزی به جز فریب و نیرنگ نیست؛ زیرا اگر آنگونه که عالمان الهی میگویند اطفال توسط تعمید تولد تازه بیابند؛ بنابراین، باید در وجود آنان فروتنی، حلم، رحمت، محبت پاک و بی آلایش، ایمان حقیقی، شناخت و معرفت الهی، امید تزلزل ناپذیر، اطاعت از خدا، خوشی روحانی، آرامش درونی و زندگی منزه را مشاهده کرد؛ زیرا ویژگی های فوق، ثمرات حقیقی و طبیعی تولد جدید و آسمانی هستند. اما اینکه در اطفال چه ثمراتی را می توان مشاهده کرد، خواننده می تواند بر اساس تجربه هر روزه خود در این مورد قضاوت کند. (تعمید مسیحی ۳ )
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
   انحصار گرایی یا برگزیدگی بنی اسرائیل
   نقش دین در جامعه
   خداوند بر بندگانش سخت گیری نمی کند

 
نسخه چاپی