اهمیت تفکر و لغزشگاه‏هاى اندیشه ‏
اهمیت تفکر و لغزشگاه‏هاى اندیشه ‏
 
چکیده
تفکر جایگاه مبنایی در زندگی انسان دارد و می تواند مسیر عملی زندگی او را معین کند حتی نوع حوادث بیرونی را که با آنها مواجه می شود ، تغییر دهد. چه تحقیقات علمی و چه توصیه های دینی بر این امر تاکید می کنند. در این مقاله به لغزشگاههای تفکر می پردازیم. برخی از این لغزشگاهها عبارتنداز تکیه بر ظنّ و گمان به جاى علم و یقین‏، میلها و هواهاى نفسانى، شتابزدگى‏، سنّت‏گرایى و گذشته‏نگرى‏، شخصیت‏گرایى.
 تعداد کلمات1100 زمان مطالعه6دقیقه
 اهمیت تفکر و لغزشگاه‏هاى اندیشه ‏
رضیه برجیان

مقدمه

تفکر جدای از ضرورت بایدها و نبایدهایی دارد. تفکر درباره هر عملی می تواند انسان را به انجام آن عمل سوق دهد؛ چه آن عمل خوب باشد و چه بد. در روایات هم آمده است: «مَنْ کَثُرَ فِکرُهُ فی اللَّذّاتِ غَلَبَتْ عَلَیْهِ.»[1] و« مَنْ کَثُرَ فِکْرُهُ فی الْمَعاصی دَعَتْهُ إِلَیْها»[2]و « الفِکرُ فِی الخَیرِ یَدعُو إلَى العَمَلِ بِهِ؛»[3] به همین دلیل هم است که توصیه می کنند وقتی تصمیم به ترک گناهی می گیرید مرتب این تصمیم را به صورت منفی در فکر و ذعن خود نیاورید و به جای اینکه یادآوری کنید دیگر دروغ نمی گویم یا بدگویی نمی کنم به خود یادآوری کنید راست خواهم گفت و جز خوبی دیگران نخواهم گفت.

در روایات هم توصیه هایی داریم درباره این که به چه چیزهایی نباید فکر کرد. روایاتی چون «اِنَّ رَأیَکَ لا یَتَّسِعُ لِکُلِّ شَئٍ فَفَرِّغْهُ لِلْمُهِمَّ»[4] یا « أَلْفِکرُ فی غَیرِ الْحِکْمَةِ هَوَسٌ»[5]

 

لغزشگاههای اندیشه از منظر قرآن


قرآن مجید نیز به تفکر و نتیجه‏گیرى فکرى دعوت مى‏کند و تفکر را عبادت مى‏شمارد و اصول عقاید را جز با تفکر منطقى، صحیح نمى‏داند، وهم‏چنین به این مطلب می‏پردازد که لغزش‏هاى فکرى بشر از کجا سرچشمه مى‏گیرد و ریشه اصلى خطاها و گمراهی‏ها در کجاست؟ اگر انسان بخواهد درست بیندیشد چه باید بکند؟ قرآن این لغزشگاه‏ها را چند دسته ذکرمی‏کند:
 

1. تکیه بر ظنّ و گمان به جاى علم و یقین‏

از جمله منشأهایى که قرآن براى خطا ذکر مى کند، یکى این است که انسان گمان را به جاى یقین بگیرد. اگر بشر خود را مقید کند که در مسائل تابع یقین باشد و گمان را به عوض یقین نپذیرد، به خطا نخواهد افتاد. قرآن روى این مسئله بسیار تأکید نموده است و حتى در یک جا تصریح دارد که بزرگترین لغزشگاه فکرى بشر همین پیروى از گمان است و یا در جاى دیگر خطاب به پیامبر مى فرماید:  « وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن ‏یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ:‏ اکثر مردم چنین‏اند که اگر بخواهى پیرو آنها باشى تو را از راه حق گمراه مى‏کنند، براى اینکه تکیه‏شان بر ظنّ و گمان است (نه بر یقین) و تنها با حدس و تخمین کار مى‏کنند.»[6] و هم چنین در آیات زیادى به شدت با پیروى از ظنّ و گمان مخالفت مى‏کند و مى‏گوید: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»[7].
 

2. میلها و هواهاى نفسانى

انسان اگر بخواهد صحیح قضاوت کند باید در مورد مطلبى که مى‏اندیشد کاملًا بى‏طرفى خود را حفظ کند؛ یعنى کوشش کند که حقیقت‏خواه باشد و خویشتن را تسلیم دلیلها و مدارک نماید. انسان اگر تمایل شخصى به یک طرف داشته باشد به طور ناخودآگاه دلایلى که براى آن طرف است نظرش را بیشتر جلب مى‏کند و دلایلى که لَهِ طرف دیگر و علیه این طرف است خود به خود از نظرش کنار مى‏رود و همین موجب اشتباه مى‏گردد.

انسان در تفکرات خود اگر بى‏طرفى خود را نسبت به نفى یا اثبات مطلبى حفظ نکند و میل نفسانى‏اش به یک طرف باشد، خواه ناخواه و بدون آنکه خودش متوجه شود عقربه فکرش به جانب میل و خواهش نفسانى‏اش متمایل مى‏شود. این است که قرآن هواى نفس را نیز مانند تکیه بر ظنّ و گمان یکى از عوامل لغزش مى‏شمارد. ودر سوره النّجم مى‏فرماید: «إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ»[8]

 

3. شتابزدگى‏

هر قضاوت و اظهار نظرى مقدارى معیّن مدارک لازم دارد و تا مدارک به قدر کافى در یک مسئله جمع نشود هرگونه اظهار نظر، شتابزدگى و موجب لغزش اندیشه است. قرآن کریم مکرر به اندک بودن سرمایه علمى بشر و کافى نبودنش براى برخى قضاوت‏هاى بزرگ اشاره مى‏کند و اظهار جزم را دور از احتیاط تلقى مى‏نماید. مثلا مى‏فرماید: «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلاً»[9] آن مقدار علم و اطلاعى که به شما رسیده اندک است و براى قضاوت کافى نیست.

امام صادق «علیه السلام» فرمودند: خداوند در قرآن بندگان خویش را با دو آیه اختصاص داد و تأدیب فرمود: یکى اینکه تا به چیزى علم پیدا نکرده‏اند تصدیق نکنند و دیگر اینکه تا به چیزى علم پیدا نکرده‏اند، تا به مرحله علم و یقین نرسیده‏اند، رد و نفى نکنند. خداوند در یک آیه فرمود:«أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ»[10] و در آیه دیگر فرمود: «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ»[11] 

 

4. سنّت‏گرایى و گذشته ‏نگرى‏

انسان به حکم طبع اوّلى خود هنگامى که مى‏بیند یک فکر و عقیده خاص مورد قبول نسل‏هاى گذشته بوده است خود به خود بدون آنکه مجالى به اندیشه خود بدهد آن را مى‏پذیرد. قرآن یادآورى مى‏کند که پذیرفته‏ها و باورهاى گذشتگان را مادام که با معیار عقل نسنجیده‏اید نپذیرید؛ در مقابل باورهاى گذشتگان استقلال فکرى داشته باشید. خداوند در قرآن می‏فرماید:«وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ.»[12]

اگر به آنها گفته شود که از آنچه خدا به وسیله وحى فرود آورده پیروى کنید، مى‏گویند: 1خیر، ما همان روش‏ها و سنت‏ها را پیروى مى‏کنیم که پدران گذشته خود را بر آن یافته‏ایم. آیا اگر پدرانشان هیچ چیزى را فهم نمى‏کرده‏اند و راهى را نمى‏یافته‏اند باز هم از آنها پیروى مى‏کنند؟!

 

5. شخصیت‏گرایى‏

یکى دیگر از موجبات لغزش اندیشه، گرایش به شخصیت‏هاست. شخصیت‏هاى بزرگ تاریخى یا معاصر از نظر عظمتى که در نفوس دارند بر روى فکر و اندیشه و تصمیم و اراده دیگران اثر مى‏گذارند و در حقیقت، هم فکر و هم اراده دیگران را تسخیر مى‏کنند. دیگران آن‏چنان مى‏اندیشند که آنها مى‏اندیشند و آن‏چنان تصمیم مى‏گیرند که آنها مى‏گیرند؛ دیگران در مقابل آنها استقلال فکر و اراده خود را از دست مى‏دهند.
قرآن کریم ما را دعوت به استقلال فکرى مى‏کند و پیروی‏هاى کورکورانه از اکابر و شخصیت‏ها را موجب شقاوت ابدى مى‏داند؛ لذا از زبان مردمى که از این راه گمراه مى‏شوند نقل مى‏کند که در قیامت مى‏گویند:«رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا:[13] پروردگارا ما بزرگان و اکابر خویش را پیروى و اطاعت کردیم و در نتیجه ما را گمراه ساختند.»[14]
 

پی نوشت
[1] هر که زیاد دربارة لذتها بیندیشد، آن لذتها بر او چیره شوند؛عیون الحکم و المواعظ،ص475 .
[2] کسی که زیاد دربارة گناهان بیندیشد، گناهان او را به سوی خود بکشانند.؛غررالحکم، ح 8561.
[3] اندیشیدن به خوبى ها آدمى را به انجام دادن آنها بر مى انگیزد.؛میزان الحکمه ، ح 16179.
[4] غررالحکم ج2 ص606
[5] غررالحکم، ح 1278
[6] . قرآن کریم؛ سوره انعام،آیه116.
[7] . قرآن کریم؛ سوره اسرا، آیه 36‏.
[8] . قرآن کریم؛ سوره نجم، آیه 23.
[9] . قرآن کریم؛ سوره اسراء،آیه85.
[10] . قرآن کریم؛ سوره اعراف، آیه 169.
[11] . قرآن کریم؛ سوره یونس، آیه 39.
[12] . قرآن کریم؛ سوره بقره آیه 170‏.
[13] . قرآن کریم؛ سوره احزاب، آیه 67.
[14] . مطهری،مرتضی؛مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى.(انتشارات صدرا،قم، 1375). ج‏2، ص: 70

منابع
قرآن کریم
عیون الحکم و المواعظ.
 میزان الحکمه .
غررالحکم .
مطهری،مرتضی؛مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى.(انتشارات صدرا،قم، 1375). ج‏2.

 
نسخه چاپی