مانی که بود؟
گئو ویدن گرن در کتاب مانی و تعلیمات او می گوید: در همدان پایتخت مادها شاهزاده ای اشکانی از نسل ارشک زندگی می کرد که پتک نام داشت . او با زنی با نام یهودی – مسیحی مریم که با خانواده ی کَمسَرَکان از شاهزاده ی اشکانی نسبت داشت ازدواج کرد .

زمان و محل تولد
در مقاله ی مانی ، گراردو نیولی عنوان کرده است که زمان تولد مانی در سال 527 سلوکی ، برابر با 216 میلادی . در هجدهمین روز ماه نیسان بابلی چشم به جهان گشود . زادگاه مانی  جنوب خاوری تیسفون ، شهری در ساحل خاوری دجله استان اشکانی اسورستان واقع در میان رودان است .
ابوریحان بیرونی معتقد است که در دره ی ( مردینو ) در ناحیه ی (کوتا ) در شمال بابل متولد شده است ( البیرونی کرونولوژی صفحه ی 208 بند 8-7 ، ترجمه ی نسخه ی اصلی صفحه ی 19 بند 14-11 )
در کتاب مانی و سنت مانوی آمده است : مانی در هشتم نیسان تاریخ بابلی سلوکی به سال 527 تاریخ شناسان بابلی به دنیا امد . که چهارده سال از آغاز پادشاهی اردوان شاه گذشته بود . چهاردهم آوریل سال 216 میلادی . در هر حال مسلم است که مانی از لحاظ محل تولد بابلی است و خود او در شاپورگان خود را چنین معرفی میکند " مانی پیامبر خدا ی حقیقت ، زاده ی سرزمین.

نام مانی
از نظر گراردو نیولی نام مانی ریشه ی سامی دارد و Manichaios  گونه ی یونانی شده ی مانی حیه ( مانی زنده ) است (شِدِر 1927 ) در نوشته های مانوی این لقب بیشتر به اشیاء یا باشندگان متعالی و بخشایشگر اطلاق می گردد  . مانی هم چنین لقب مَر ( به آرامی " سرور") یا ماری ( سریانی به معنی سرور من ) دارد. نام چینی او مومونی است که گونه ی دیگری از مارمانی (خداوندگار مانی ) است.

مانی در جامعه ای رشد یافت که امروزه می توانیم این جامعه ی دینی را با نام آیین مغتسله ی الخسایی بشناسیم . فرقه ای یهودی – مسیحی  و تعمید گر که در آغاز سده ی دوم میلادی پیدا گشت . بنا به گفته ی ابن ندیم پایه گذار این فرقه الخسایی نام داشت و او همان کسی است که بدعت شناسان مسیحی او را الکسایی نامیده اند و در مجموعه دست نوشته های مانوی کُلن به گونه ی الخسائیوس از او یاد شده است.

کودکی
فتک مثل همه ی مردم انجا به بت خانه می رفت. روزی در آن بت خانه صدایی شنید که می گفت : ای فتِک گوشت نخور ، شراب ننوش و با زنان میامیز و این ندا در مدت سه روز بارها تکرار شد . فتک این را که شنید به گروهی پیوست که در نواحی دشت میسان و معروف به مغتسله بودند . همسر فتک مانی را باردار بود و هنگامی که او را به جهان آورد ، خواب های شگفتی درباره ی پسرش می دید و در بیداری هم به نظرش می آمد که کسی او را می گیرد، به آسمان می برد و باز می گرداند و گاه یکی دو روز طول می کشد تا او را برگرداند . پدرش بعد ها کسی را فرستاد تا مانی را پیش او ببرد و سپس خود او را تربیت کرد و به کیش خود در آورد . مانی از همان کودکی سخنانه حکیمانه می گفت ( این روایت را ابن ندیم در کتاب الفهرست ابن ندیم صفحه ی 1846 کتابخانه ی استانبول آورده است )

مانی در سال 220-219 وارد جماعت مغتسله شد. یعنی در حدود چهار سالگی . آیا مغتسله و مندائیان یکی بودند ؟ با توجه به اختلاف های اساسی که این دو فرقه را از هم جدا می سازد یکی پنداشتن آن ها کاملا ناممکن به نظر می رسد. از جمله اختلاف ها : مندائیان مکلف به ازدواج بودند چون یحیی تعمید دهنده ، که طبق کتاب یحیی خود باید زن می گرفت . مغتسله بر عکس تکلیف داشتند که پرهیز از ازدواج را کامل رعایت کنند. ( نظر فرانسوا دکره )

مانی در جامعه ای رشد یافت که امروزه می توانیم این جامعه ی دینی را با نام آیین مغتسله ی الخسایی بشناسیم . فرقه ای یهودی – مسیحی  و تعمید گر که در آغاز سده ی دوم میلادی پیدا گشت . بنا به گفته ی ابن ندیم پایه گذار این فرقه الخسایی نام داشت و او همان کسی است که بدعت شناسان مسیحی او را الکسایی نامیده اند و در مجموعه دست نوشته های مانوی کُلن به گونه ی الخسائیوس از او یاد شده است.

وحی و رسالت
در دوازده سالگی ( هشتم نیسان دوره ی سلوکی ، برابر با اول آوریل 228 میلادی ) نخستین وحی به واسطه ی فرشته ی توم ( پارسی میانه : نَرجمیک ، " همزاد " ) بر او آمد که بدو دستور داد تا این فرقه را رها کند. اما تا بزرگسالی این کار را به تعویق اندازد.

در بیست و چهار سالگی ، هشتم نیسان 551 دوره ی سلوکی ، برابر با 9 آوریل 240 میلادی ، هفت سال پس از تاج گذاری شاپور اول ، مانی از سوی فرشته ای فرمان یافت که در اجتماع ظاهر شود و آموزه ی راستین را بپراکند . ( درود بر تو باد ای مانی ، درود از طرف من و از جانب خداوند که مرا نزد تو فرستاده و ترا برای رسالت خود انتخاب نموده است . خداوند از تو می خواهد که مردم را به حقیقت دعوت کنی و پیام حقیقت را از طرف او به عموم مردم برسانی و خود را وقف این وظیفه ی بزرگ کنی . اکنون وقت آن رسیده است که تو آشکارا تعلیمات خود را رواج دهی – الفهرست فلوگل صفحه ی 328). به نظر می رسد مانی کمی بیش از یک سال در هند بود و پس از یکسال با کشتی به فارس باز گشت.

ملاقات با شاپور شاه
به واسطه ی برادران شاپور مهرشاه و پیروز  مانی موفق به ملاقات شاپور گشت . در نخستین بار یافتن مانی با پدر و دو نفر از پیروانش با نامهای شمعون و زَکوا همراه بود. در این ملاقات مانی اولین کتاب خود شاپورگان را به شاپور تقدیم کرد . در منابع مانوی چنین آمده که شاهپور سخت تحت تاثیر پیام مانی قرار گرفت و به او اجازه داد آزادانه در سراسر امپراطوری تبلیغ کند .

مرگ مانی
با مرگ شاهپور علاقه ی دربار به مانی فروکش کرد. جانشینان شاپور، هرمزد اول در سال 273 و بهرام اول از سال 273 تا 277  نه تنها زرتشتی باقی ماندند بلکه به طور روز افزونی تحت تاثیر مغان زرتشتی به رهبری موبد به نام کَرتیر قرار گرفتند. مغان زرتشتی که پیروزی روز افزون مانی را می دیدند به هراس افتادند و هر روز آتش دشمنی را شعله ور تر ساختند ،بر بهرام چیره گشتند .
مانی نتوانست واپسین برنامه ی تبلیغی خود را به پایان برد و به سرزمین های خاوری کوشانیان سفر کرد . او در حالی که  برگزید گان همراهی اش می کردند ناگزیر شد به شوش و جندی شاپور ، اقامتگاه خویش بازگردد . به سعایت کرتیر از مانی استنطاق اندوهباری به عمل آمد. او را  متهم کردند که شاهزاده را به کیش خود در آورده است . آن گاه از سوی بهرام به مرگ محکوم شد . سرانجام  بعد از بیست و شش روز زندانی و شکنجه شدن در 277 میلادی مانی که تقریبا 60 سال داشت و در حالی که احتمالا به زنجیر کشیده شده بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

منابع:
1
. ویدنگرن، گئو، مانی و تعلیمات او، نزهت صفای اصفهانی، انتشارات نشر مرکز

 

نسخه چاپی