پوشش عقده‌ها
این روزها کافی است تا در خیابان‌های تهران و بسیاری از شهرها گشتی بزنیم تا با پوشش‌های عجیب و غریبی رو به رو شویم که تا یک دهه قبل افراد از آن به عنوان پوشش خجالت آور یاد می‌کردند؛ پوشش‌هایی که رنگ و لعابشان اگر چه جلب توجه می‌کند ولی در زیبای شناسی دیرینه ایرانیان به عنوان لباس‌های زشت شناخته شده بودند. لباس‌های چهل تکه و یا زخمی و یا پوشش‌هایی که رنگ زننده‌یشان بیش از آنکه زیبایی افراد را به چشم بیینده بیاورند تمنای دیده شدن را در ذهن تداعی می‌کند؛  این روزها خیابان‌ها پر است از کسانی که التماس می‌کنند تا دیده شوند. از طرفی کسانی هستند که لباسشان اگر چه ظاهری عادی دارد اما ازلباس‌های فوق العاده فاخری استفاده می‌کنند که گاه پوشش آن‌ها به اندازه خرج خانه یک‌سال انسان‌های عادی قیمت دارد و باصطلاح عادت به پوشیدن لباس‌های مارک پر قیمت کرده‌اند؛ رسول‌خدا(ص) در مورد این افراد و پوششان می‌فرماید:

مَن لَبِسَ ثَوبا یُباهی بهِ لِیَراهُ النّاسُ لَم یَنظُرِ اللّهُ إلَیهِ حتّى یَنزَعَهُ.[1]
هر کس لباسى فاخر بپوشد که مردم به او نگاه کنند، خداوند به وى ننگرد تا زمانى که آن جامه را از تن بیرون آورد.

در سنت‌های ایرانی و روایات اسلامی نوع پوشش در ابعاد مختلف اعم از ظاهر، جنس، رنگ و ... مورد توجه ویژه‌ای قرار گرفته است به گونه ای که بعضی از احکام فقهی پیرامون لباس وضع شده است به عنوان مثال در احکام فقهی پوشیدن لباس شهرت حرام دانسته شده است. امام خمینی(ره) در رساله عملیه خود با حکم به حرمت پوشیدن لباس شهرت آن را اینگونه تعریف می‌کند:

لباس شهرت لباسى است که پوشیدن آن براى شخص، بخاطر رنگ یا کیفیت دوخت یا مندرس بودن آن و علل دیگر مناسب نیست، به طورى که اگر آن را در برابر مردم بپوشد توجه آنان را به خود جلب نموده و انگشت نما مى‌شود.[2]

البته بعضی از فقها مانند آیت‌الله خوئی در فتوای خود اینکه لباس موجب هتک حرمت بشود را شرط در حرام بودن دانسته و فرموده‌اند:

هرگاه پوشیدن لباس شهرت موجب هتک حرمت و خوارى فرد نزد مردم گردد، پوشیدن آن حرام است؛ لیکن اگر به این حدّ نرسد و تنها موجب شهرت و انگشت نما شدن فرد گردد- نه هتک حرمت وى- آیا پوشیدن آن حرام است یا مکروه؟ اختلاف است.[3]

همان‌گونه که در تعریف آمده است لباس شهرت صرفا منحصر به لباس‌های خاص خلاف عرف نیست بلکه گاهی لباسی از شدت مندرس بودن که معمولا برای تظاهر به زهد استفاده میشود عنوان لباس شهرت گرفته و حکم به حرمت آن میشود.[4]

در منش اهل‌بیت(ع) گفتار آن بزرگواران نیز به مسئله پوشش توجه خاصی شده است آن‌ها دائما تلاش می‌کردند تا از تمایزات ظاهری با مردم بپرهیزند و در چهارچوب شرع ظاهر عرفی خود را حفظ نمایند. صاحب کنز العمال در عبارتی دقیق سیره پیامبر اکرم(ص) را در شیوه پوشیدن لباس بیان کرده می‌نویسد:

نَهى النبی (ص) عن الشُّهرَتَینِ، دِقَّةِ الثِّیابِ وغِلظِها ، ولِینِها وخُشونَتِها ، وطُولِها وقِصَرِها ، ولکنْ سَدادٌ فیما بَینَ ذلکَ واقتِصادٌ .[5]
پیامبر خدا(ص) از دو شهرت نهى فرمود : شهرت در نازکى ، ضخامت ، نرمى و زبرى لباس و در بلندى و کوتاهى آن. بلکه باید حدّ وسط میان این خصوصیات را رعایت کرد.

در واقع آنچه در عبارت کنز العمال آمده است نشان از این دارد که حتی پوشیدن لباس شهرت در بعد باصطلاح زاهدانه بیش از حد عرف مورد تایید اسلام نبوده و آنچه مورد تایید شریعت است حاضر شدن به صورت عادی و مطابق عرف در جامعه است و افراط و تفریط در پوشش خلاف سیره اهل بیت(ع) است.

منش غلط در پوشش و زهد ریا گونه گاهی باعث می‌شد تا افراد کم اطلاع به نحوه پوشش اهل‌بیت(ع)، مخصوصا از عصر امام باقر(ع) به بعد ایراد بگیرند در حالی که آن بزرگواران میانه‌روی در پوشش را سیره خود قرار داده و از تظاهر و پوشش انگشت‌نما پرهز می‌کردند امام‌ رضا(ع) در پاسخ به اعتراضات به نوع پوشش شکیل و متعارف خود فرمودند:

إنّ أهلَ الضَّعفِ مِن مَوالِیَّ یُحِبّونَ أن أجلِسَ علَى اللُّبُودِ وألبَسَ الخَشِنَ ، ولَیس یَتَحَمّلُ الزَّمانُ ذلکَ.[6]
دوستداران کوته اندیشِ من دوست دارند که من روى نمد بنشینم و لباس درشت بپوشم، درحالى که زمانه ما این را نمى‌پذیرد.

البته این منش باعث نمی‌شد تا اهل‌بیت(ع) در زندگی شخصی خود به تجمل و تفاخر روی بیاورند؛ در عیون‌اخبار‌الرضا در مورد سیره رضوی در پوش آمده است:

کانَ جُلوسُ الرِّضا(ع) فیالصَّیفِ على حَصیرٍ ، وفی الشِّتاءِ على مِسْحٍ ولُبسُهُ الغَلیظُ مِن الثِّیابِ ؛ حتّى إذا بَرزَ للنّاسِ تَزَیّنَ لَهُم.[7]
حضرت رضا(ع) در تابستان روى حصیر و در زمستان روى پلاس مى نشست. لباسش از پارچه درشت بود. اما هرگاه در میان مردم ظاهر مى شد، خود را مى‌آراست.

این نشان از آن دارد که نگاه جامعه و عرف آن در چارچوب شرع برای آن بزرگواران حائز اهمیت بوده است و همان‌طور که به پوشش اعیانی و یا خلاف عرف واکنش نشان می‌دادند به پوشش متظاهرانه نیز حساس بودند.

حمّاد بن عثمان می‌گوید: در خدمت امام صادق(ع ) بودم که مردى به آن حضرت عرض کرد: شما فرمودید که على بن ابى طالب(ع) لباس خشن به تن مى‌کرد، پیراهن چهار درهمى مى‌پوشید و امثال این‌ها، در حالى که مى‌بینیم شما خود جامه اى نیکو پوشیده‌اید! حضرت به او فرمود: على بن ابى طالب(ع) آن لباس ها را در زمانى مى پوشید، که عیب نبود. اگر آن لباس‌ها را امروز مى‌پوشید، موجب انگشت نما شدنِ او مى‌شد. پس، بهترین لباس هر زمانى لباس مردم آن زمان است؛ منتها قائم ما آن گاه که قیام کند، جامه هایى مانند على(ع) مى‌پوشد و به شیوه آن حضرت رفتار مى‌نماید.[8]
آنچه از مجموع روایات اهل بیت(ع) بر می‌آید این است اگر چه لباس فاخر و یا مندرس برای انسان شخصیت نمی‌آورد، اما نوع پوشش انسان‌ها نشان از شخصیت درونی آن‌ها دارد به عبارت دیگر افراد درون خود را در نوع پوششان به نمایش می‌گذارند و می‌توان شخصیت افراد را از روی پوششی که انتخاب می‌کنند تحلیل نمود.

محدودیت‌های پوشش

در بعضی از روایات اهل بیت(ع) در مورد بعضی از لباس‌ها احکام خاصی وضع شده است. به عنوان مثال پوشیدن پارچه ابریشم و حریر بر مردان حرام گشته و دستور داده‌اند تا مردان از انواع دیگر پارچه استفاده کنند؛ رسول خدا(ص) در مورد پوشش حریر مردان می‌فرماید:

حُرِّمَ لِباسُ الحَریرِ والذَّهَبِ على ذُکورِ اُمَّتی واُحِلَّ لإناثِهِم.[9]
پوشیدن حریر و طلا براىمردان امّتم حرام و براى زنانشان حلال گشته است.

در مقابل از امیرمؤمنان(ع) روایت شده است که حضرت به پوشیدن پارچه‌های پنببه‌ای توصیه می‌کردند و می‌فرمودند:

اِلبَسوا ثِیابَ القُطنِ ؛ فإنّهالِباسُ رسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، وهُو لِباسُنا.[10]
لباس پنبه اى (کرباس) بپوشید، که آن لباس رسول خدا(ص) و لباس ما (اهل بیت) است.

و یا امام صادق(ع) درروایت شریفی پارچه کتان را لباس انبیاء دانسته و در خواص پارچه کتان می‌فرمایند:

الکَتّانُ مِن لِباسِ الأنبیاءِ ،وهُو یُنبِتُ اللَّحمَ.[11]
کتان از لباس‌هاى پیامبران است و گوشت را مى‌رویاند.

آنچه از مجموع روایات اهل بیت(ع) بر می‌آید این است اگر چه لباس فاخر و یا مندرس برای انسان شخصیت نمی‌آورد، اما نوع پوشش انسان‌ها نشان از شخصیت درونی آن‌ها دارد به عبارت دیگر افراد درون خود را در نوع پوششان به نمایش می‌گذارند و می‌توان شخصیت افراد را از روی پوششی که انتخاب می‌کنند تحلیل نمود.

 

 منابع:
[1] کنز العمّال، ح 41203
[2] توضیح المسائل محشی،امام خمینی،ج2،ص1011،س1360
[3] موسوعة خویى ج۱۲، ص۳۹۰-۳۹۱.
[4] توضیح المسائل مراجع ج۱، ص۴۶۷.
[5] کنز العمّال، ح 41172
[6] مکارم الأخلاق ج1 ص 220 
[7] عیون أخبار الرِّضا، ج2، ص178،ح1.
[8] کافی،ج 6، ص444.
[9] کنز العمّال ح 41210
[10] کافی،ج6، ص446
[11] کافی، ج6، ص446
نسخه چاپی