فلسفه  شناخت
در آیه شریفه زیر در زمینه شناخت چند نکته اساسی مطرح شده است: ولا تقف مالیس لک به علم ان السبع والبصر والفواد کل. اولئک کان عنه مسئولا.. همانطور که ملاحظه می فرمائید در قسمت اول آیه گفته شده است: از آنچه بدان علم نداری پیروی مکن. اینکه پذیرش نظریه ای باید مبتنی به علم ودلیل باشد و در این زمینه نظریه مدلل مورد تأیید قرآن مجید است، حمایت قرآن را از نظریات علمی و فلسفی مدلل اعلام میدارد.
 
در قسمت دوم آیه نقش حواس و عقل در شناخت مطرح شده است. به سخن دیگر، طبق آنچه در این آیه آمده و در آیات دیگر نیز ذکر شده است حواس و ضمیر یا ذهن و عقل در جریان شناخت فعالیت می کنند و هریک در این جریان سهمی بعهده دارد. نکته دیگر اینکه در بسیاری از آیات قرآن، خداوند تبارک و تعالی انسان را ترغیب می کند که از طریق تعقل یا تفکر به مطالعه عالم بپردازد. با اینکه فعالیت حواس مقدمه شناخت است معذلک معرفت در مرحله نهایی امری عقلانی و ذهنی است.
 
علامه طباطبائی در جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم، زیر عنوان علم و ادرا که در چند جا نفسانی بودن علم یا ادراک را مطرح میسازند چون صورت ادراکی ما خواص عمومی ماده (انقسام - عدم انطباق بزرگ به کوچک) را ندارد مادی نیست... (صفحه61 - جلد یک) حقیقت در فلسفه اسلامی، چنانچه از نوشته های استاد علامه طباطبائی و مرحوم شهید مطهری در پاورقی جلد اول کتاب فلسفه و روش رئالیسم بر می آید، «آن قضیه ذهنی است که با واقع مطابقت کند.» این سخن را که در مورد محسوسات با حواس ظاهره گفتیم در مورد خواص روحی مانند اراده و کراهت، و حب و بغض و علم و تصدیق (وجدانیات به اصطلاح منطق) نیز صادق و قابل تطبیق است زیرا ما این پدیده ها را آشکار و بی تردید در خودمان مشاهده می نماییم درحالی که خواص عمومی ماده را از قبیل انقسام و تحول (درست دقت شود) ندارند پس اینگونه پدیده های نفسانی نیز مادی نخواهند بود. (صفحه 67 - 68 جلد اول).
 
مرحوم شهید مطهری درپاورقی صفحه ۶۳ از قول صدرالمتألهین مسأله ابصار را به صورت زیر بیان می دارد: «هیچ یک از دو نظریه فوق بر فرض صحت و تمامیت حقیقت ابصار وانمی تواند توجیه کند زیرا هر دو نظریه مربوط به عمل طبیعی (فیزیکی) چشم است و ابصار ماوراء عمل طبیعی است. این دانشمند با اثبات نظریه معروف خود در باب اتحاد عاقل و معقول و اتحاد حاسو مچ ثابت کرد که دیدن یک نوع فعالیت ابداع. نفی است که عمل طبیعی (فیزیکی) مقدمه آن است و پساز آن انجام یافتن ۔ ان است و پس از انجام یافتن عمل طبیعی نفس با قدرت فعاله خود صورت مماثل شیء محسوس را در صقع خود ابداع و انشاء می نماید.»
 
حقیقت در فلسفه اسلامی، چنانچه از نوشته های استاد علامه طباطبائی و مرحوم شهید مطهری در پاورقی جلد اول کتاب فلسفه و روش رئالیسم بر می آید، «آن قضیه ذهنی است که با واقع مطابقت کند.»
 
یکی از ویژگیهای اساسی تربیت اسلامی مهم تلقی کردن عقل و نقش آن در پرورش شخصیت افراد است. چنانچه در جلد اول کتاب اصول کانی صفحه ۲۰ از قول حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده است، امام خطاب به هشام چنین می فرماید: «یا هشام ما بعث الله انبیائه و رسله الى عباده الالیعقلو اعن الله فاحسنهم استجابة احسنهم معرفة و اغلمهم بامرالله احسنهم عقلا و اکملهم عقلا ارفعهم درجة فی الدنیا والاخرة»
 
ای هشام، خداوند پیامبران و رسولان را برای تعقل درباره خود مبعوث گردانید. آنکه شناخت بیشتری دارد پذیراترست و آنکه از عقل بیشتری برخوردار است از امر خدا آگاه تر می باشد و آنکه عقلش کاملتر است درجه او در دنیا و آخرت والاتر است. و یا هشام ان لله على الناس حجتین، حجة ظاهره و حجة باطنه فاما الظاهر فالرسل والانبیاء والائمه علیهم السلام و اما الباطنه فالعقول. ای هشام، براستی که خدا بر مردم دو حجت دارد حجت آشکار و حجت نهان. اما حجت آشکار همان پیامبران و پیشوایانند و اما حجت نهان همان عقل است.
 
چنانچه از عبارت بالا برمی آید، خداوند متعال انسان را از دو طریق هدایت می کند: اول بوسیله انبیاء و پیشوایان معصوم و دوم از طریق عقل. پایه و اساس تعلیم و تربیت پرورش جنبة عقلانی شخصیت آدمی است. مربیان بزرگ جهان وقتی از تعلیم و تربیت انسان بحث می کنند پرورش نیروی عقلانی انیفتان را پایه و اساس تعلیم و تربیت تلقی می کنند و تأکید روی این جنبه از شخصیت را ملاک برتری همانطور که در بالا گفته شد، اسلام یک مکتب الهی است و تربیت در این مکتب جنبه دینی و معنوی دارد معذلک چون اسلام دینی فطری است ابعاد اساسی شخصیت آدمی را نیز تحت تربیت قرار میدهد. به سخن دیگر، تربیت اسلامی تربیتی است معنوی و عقلانی.
 
در مبحث حقیقت از نظر مکتبهای مختلف فلسفی و بررسی اصل مطابقت ما در کتاب فلسفه و فلسفه تعلیم و تربیت به تفصیل بحث کرده ایم. در مبحث شناخت این کتاب نیز این اصل را بررسی نموده ایم. نظر به اینکه بررسی این مسأله و روشن نمودن خصوصیات یک نظریه حقیقی یا حقیقت از لحاظ علمی و فلسفی مستلزم بحثی طولانی است لذا در این جا به همین مختصر قناعت می کنیم و مطالعه آنچه در پاورقیها از استاد شهید مطهری آمده و نکته هایی را که در کتاب شناخت مورد بحث قرار داده ایم به خوانندگان توصیه می کنیم.
 

نفس

علامه طباطبائی در مورد نفس و علم به آن نیز در مبحث علم و ادراک بحث کرده اند. به نظر علامه طباطبائی انسان به محض اینکه قدرت بازشناسی را کسب کند متوجه این امر می گردد که، «پیوسته یک چیز ثابت و غیرمتحول مشاهده می کرده و کمترین تبدیل و تغییری در خود من نمیدیده و نمی بیند مشاهده می کند چیزی است واحد که هیچ گونه کثرت و انقسام ندارد... و هیچ گونه غیبت از خود ندارد و هیچ گونه حائلی میان خودش و خودش نیست.» (صفحه ۸۹-۹۰ جلد اول) مرحوم شهید مطهری نیز زیر عنوان نظریه روحانی در پاورقی صفحه ۸۸ و 89 جلد اول درباره نفس چنین می گوید:
و خلاصه این بیان که شکی به آگاهی نفس از وجود و نحوه وجود فرد است آنکه از راه انتساب اینکه انسان ادراکات را منسوب به خود میداند نه عین خود) و از راه وحدت (اینکه هر کسی تشخیص میدهد که در گذشته و حال یکی است نه بیشتر) و از راه عینیت (اینکه تشخیص میدهد که خود عین همان است که بوده نه غیر آن ) واز راه ثبات ( تشخیص اینکه ، هیچ گونه تغییری در خود من حاصل نشده است) ثابت می شود که آنچه انسان آن را به عنوان حقیقت خود می شناسد یک حقیقت وجدانی ثابتی است که جمیع حالات نفسانی مظاهر وی هستند و از خواص عمومی ماده مجرد و مبرا می باشد.»

 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391
نسخه چاپی