عقل در نظر ابن سینا
مرحوم ابن سینا به گونه‌ای دیگر عقل عملی را تعریف می کند. ایشان در تعریف عقل نظری، آن را قوهای که مدرک حقایق کلی است برشمرده است و لکن در تعریف عقل عملی، این قوه را صرفا مدرک نمی داند. بلکه گاهی آن را مایه برانگیختن شوق در نفس می داند و در جایی دیگر آورده است که نیرویی که نفس را به سوی بدن جهت میدهد و گاهی آن را مدبر بدن معرفی می نماید.
 
اما از مجموع فرمایشات جناب ابن سینا به دست می آید که وی صرفأ عقل عملی را به عنوان مدبر بدن و ناظر به سوی عمل یا موجد شوق در نفس معرفی نمی کند. بلکه گونه ای استنباط را نیز در این قوه ملحوظ می دارد. به گونه ای که با استمداد از عقل نظری، آراء کلی را تبدیل به آراء جزئی می نماید تا در راستای فعل قرار گیرد. زیرا افعال از آراء کلی ناشی نمی شوند؛ بلکه کلیت آراء کبروی بر عهده عقل نظری و جزئیت آراء صغروی برای رسیدن به نتیجه اختیاری، بر عهده عقل عملی است.
 
ابن سینا: «عقل نظری نیرویی است برای نفس که پذیرنده ماهیات امور کلی به اعتبار کلیت آنهاست و عقل عملی نیرویی است نفسانی که در آنچه از جزئیات به منظور هدفی معلوم یا مظنون برمی گزیند و مایه برانگیختن نیروی شوق در نفس می گردد.» نفس ناطقه دارای دو قوه است. یکی برای بعد عملی آماده شده که نفس را به سوی بدن جهت می دهد و به واسطه این قوه، انسان بین آنچه سزاوار است انجام گیرد و بین آنچه سزاوار نیست انجام گیرد تمیز می دهد. این قوه، قوه عملی است و در مردم با تجارب و عادات استکمال می یابد و قوه دوم، عقل نظری برای نظر و عقل مخصوص به نفس آماده شده است و نفس را به سوی بالا متوجه می کند و با آن انسان به فیض الهی می رسد. (1)
 
شیخ در کتاب اشارات و تنبیهات، عقل عملی را نیرویی میداند که نفس برای تدبیر بدن به آن محتاج است.(2) القوة المسماة بالعقل العملی بانها هی التی تستنبط الواجب فیما یجب أن یفعل من الامور الانسانیة جزئیة لیتوصل به الی اعراض اختیاریة من مقدمات اولیة و ذائعة و تجریبیة و باستعانة بالعقل النظری فی الرأی الکلی الی ان ینتقل به الی الجزئی(3) عقل نظری راهنمای اندیشه بشر است و عقل عملی، راهبر انگیزه او. عقل نظری نیرویی است که با آن هست و نیست ها و بایدها و نبایدها درک می شود و عقل عملی نیرویی است که با آن عمل می شود. آموختن دانش، عقل نظری را کامل می کند. اما عقل عملی با تمرین مکرر عمل صالح، به کمال می رسد. عقل عملی قوه ای است که نفس در تدبیر بدن به آن نیازمند است. انسان با این قوه، بایستگی هایی را در مورد رفتار و کردار جزئی خود بر اساس مقدمات بدیهی یا مشهوری و یا تجربی به دست می آورد. انسان با به اجرا گذاشتن آن بایستگی ها، به اغراض و هدفهای انتخابی خود می رسد. عقل عملی از طریق دیدگاه های کلی عقل نظری به احکام و مسائل جزئی دست می یابد.
 
ان للانسان تصرفا فی امور جزئیة و تصرفا فی امور کلیة فان من اعتقد اعتقادا کلیة ان البیت کیف ینبغی أن یبنی فانه لایصدر عن هذا الاعتقاد وحده فعل بیت مخصوص صدورة اولیة فان الأفعال تتناول امورة جزئیة و تصدر عن آراء جزئیة فتکون الانسان اذن قوة تختص بالآراء الکلیة و قوه اخری تختص بالرویة فی الامور الجزئیة فیما ینبغی أن یفعل و یترک مما ینفع و یضر و تکون هذه القوة (عملی) استمدادها من القوة التی علی الکلیات فمن هناک تأخذ المقدمات الکبری فیما تروی و تنتج فی الجزئیات.
 

 دیدگاه آیت الله جوادی آملی در باب عقل نظری و عملی

ایشان در این باب، درک همه مسائل چه نظری و چه عملی را بر عهده عقل نظری میداندو عقل عملی را به عنوان انگیزه، مدیر و نیروی اجرایی معرفی می نماید.

(حمکت نظری که درباره هست و نیست، بود و نبود حقایق جهان تکوین بحث می کند و نیز حکمت عملی که درباره باید و نباید اخلاقی، فقهی و حقوقی نشئه اعتبار بحث می کند، چون هرکدام صرفا مطلبی علمی اند و طبق اصطلاح راجح مدرک آنها عقل نظری است. ممکن است مؤمن و منافق هردو به آن راه یابند. لیکن چون منافق فاقد عقل عملی است به آنچه می داند باور و ایمان ندارد و نیز طبق آنها عمل نمی کند. لازم است توجه شود اعتقاد، ایمان و مانند آن از شئون عقل عملی است. گرچه علم به مبدأ هستی حکمت نظری و علم به لزوم ایمان به آن و علم به سودمند بودن آن از قبیل حکمت عملی است. خود اعتقاد و ایمان که از سنخ عمل است نه از سنخ علم، البته از سنخ عمل جانحه نه جارحه، جزء وظایف عقل عملی و از شئون وی محسوب می گردد.) عقل نظری جنبه ادراکی انسان است که انسان به وسیله آن معارف را می یابد و می فهمد. آنچه را انسان از معلم و مبادی عالیه درک می کند و می پذیرد به وسیله عقل نظری ادراک می کند و آنچه را که انسان انجام می دهد و در مادون اثر می گذارد به واسطه عقل عملی است.
 
عقل نظری راهنمای اندیشه بشر است و عقل عملی، راهبر انگیزه او. عقل نظری نیرویی است که با آن هست و نیست ها و بایدها و نبایدها درک می شود و عقل عملی نیرویی است که با آن عمل می شود. آموختن دانش، عقل نظری را کامل می کند. اما عقل عملی با تمرین مکرر عمل صالح، به کمال می رسد.
 
اگرچه در اصطلاح، عقل عملی به قوه ای که حکمت عملی را درک می کند اطلاق می شود ولی اگر ما اصطلاح را این طور قرار دهیم بهتر است. عقل عملی یعنی نیروی مدبر، مدیر و نیروی اجرایی که بد به الرحمن و اکتسب به الجنان، نه نیرویی که مسائل و حکمت عملی را درک می کند. زیرا درک همه مسائل خواه نظری و خواه عملی برعهده عقل نظری است.(4)
 
پی‌نوشت:
۱. ابن سینا، رسائل، ص ۵۶.
۲. الاشارات و التنبیهات، همراه با شرح محقق طوسی و شرح شرح قطب الدین رازی، ج۲، نمط سوم فصل دهم.
٣. همان، الجزء الثانی، ص ۳۵۲.
4. عبدالله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ص۱۸۸
 
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393
نسخه چاپی