تربیت پذیری اخلاق
یکی از مباحثی که کانون توجه دانشمندان علم اخلاق بوده، امکان تأثیر تربیت بر شخصیت افراد است؛ یعنی با توجه به اینکه خلق، صفتی نفسانی و هیئتی استوار در نفس تعریف شده است، و برخورداری افراد گوناگون از ویژگی های جسمانی و روانی متفاوت که سبب شکل گیری خلق هایی گوناگون می شود، تلاش برای دگرگون ساختن آن به چه معناست؟ آیا تغییر در خلق افراد امکان پذیر است یا خیر؟
 
در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است. اندیشمندان پیشین در امکان یا عدم امکان زایل کردن و از میان بردن اخلاق اختلاف عقیده دارند. برخی معتقدند که هیچ خلق و خویی در انسان فطری نیست؛ بنابراین همه خویها تغییرپذیر است (دانشمندان متأخر این قول را ترجیح داده اند). دستهای دیگر بر آن اند که همه خویها فطری است؛ از این رو هیچ خویی تغییر پذیر نیست. اما دسته سوم به تفکیک قایل شده و گفته اند برخی از خلقها فطری و طبیعی و زوال ناپذیر است و بعضی غیر طبیعی و حاصل اسباب خارجی که زوال آن ممکن است.
 
از آنجا که بررسی این اقوال و بیان ادله هریک از آنها موجب طولانی شدن بحث و دوری از هدف می شود، به طور مختصر نظریه مختار را بیان می کنیم. با بررسی ادله این اقوال به نظر می رسد نظریه سوم نزدیک تر به واقع و منطقی تر باشد؛ زیرا اولا، این امر (تفکیک بین خلقها) محسوس و آشکار است؛ ثانیة، اگر چنین نباشد، سیاسات و شرایع باطل و بی معنا خواهد بود؛ ثالثا، حتى خلق چهارپایان تغییرپذیر است. پس وقتی شکار وحشی، اهلی می شود و انس می گیرد و اسب سرکش، رام می گردد و سگ، از برجستن و حمله کردن به ادب و نگهبانی روی می آورد، چرا تحول و تغییر در انسان امکان پذیر نباشد؟ اینکه مشاهده و تجربه نشان می دهد که برخی از صفات و خویها در مقایسه با برخی دیگر، تغییر ناپذیر است، از این روست که این «خلق و خوی های تغییر ناپذیر» متعلق تکلیف نیست؛ مانند اخلاقی که به قوة عقلیه تعلق دارد؛ مثل هوش و حافظه و خوش فکری و غیر اینها.
 
بنابراین همان گونه که انسان از لحاظ جنبه مادی و طبیعی قابلیت تکامل، رشد و دگرگونی را دارد، در سایه تربیت اخلاقی نیز می تواند از رذایل پاک شود و به صفات نیک آراسته گردد. اساسا پرورش و تربیت پذیری انسان در عرصه تکامل معنوی، از بنیان های تعلیم و تربیت آدمی به شمار می رود و از جمله نعمتهایی که خداوند به انسان ارزانی داشته، همین تربیت پذیری اوست. تربیت، به ویژه درباره انسان، معنایش این نیست که حتما باید به نتیجه قطعی برسد. نتیجه قطعی، عمل خود شخص است و اختیار و اراده او باید مؤثر باشد. کار یک مربی مانند یک صنعتگر نیست که مواد را در قالبی بریزد و به شکلی در آورد که نتیجه اش مشخص باشد. جایگاه تربیت اخلاقی در دین اسلام تبیین گردید و به تعریف لغوی و اصطلاحی برخی از واژه‌ها، با نگاه عام، پرداخته شد. همچنین، در پاسخ به این سؤال که آیا اخلاق تغییرپذیر است یا خیر، اصل تربیت پذیری مطرح و بیان شد. برخلاف برخی که معتقدند تمام خلق و خوهای انسان فطری و تغییر ناپذیر است، ما بر این باوریم که این کلام (تغییرناپذیر بودن اخلاق) با فلسفه ارسال رسل و انزال کتب تنافی آشکار دارد.
 
تربیت از دیدگاه علامه مصباح یزدی علمای اخلاق، فلاسفه و اندیشمندان مسلمان، تعاریف دقیقی از «تربیت» عرضه کرده اند. ایشان با الهام گرفتن از قرآن کریم و سنت اهل بیت بر مباحث مربوط به انسان، از قبیل نفس، رابطه نفس و بدن و رابطه رفتارها و زندگی دنیوی انسان با معاد و حوادث پس از مرگ را تبیین کرده اند. در اینجا، به برخی از تعاریفی که آنها از «تربیت» عرضه کرده اند، اشاره می کنیم.
 
علامه مصباح یزدی در تعریف تربیت می فرماید: با توجه به ریشه کلمه تربیت و کاربردهایی که دارد، می توانیم آن را این طور تعریف کنیم: «تربیت، فراهم کردن زمینه هایی است برای اینکه استعدادها و نیروهای یک موجود، رشد کند تا بتواند از این نیروها برای رسیدن به کمال خودش بهره مند شود». در جای دیگر، با بیانی خلاصه تر، تربیت را این گونه تعریف می کنند: «تربیت عبارت است از فراهم کردن زمینه برای شکوفایی و رشد استعدادهای یک موجود». و در جای دیگر در تعریف تربیت می فرمایند: «فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن همه استعدادهای انسان و حرکت تکاملی او به سوی هدف مطلوب، به وسیله برنامه ای سنجیده و حساب شده». ایشان در تشریح ابعاد تربیت، به بیان ابعاد اصلی وجود انسان می پردازد و می فرماید:
 
از آنجا که اصالت انسان به روح است و روح دارای سه بعد بینشی، گرایشی و کنشی می باشد، اگر بخواهیم تربیت را بر اساس ابعاد اصلی وجود انسان تقسیم کنیم، تربیت به سه نوع قابل تقسیم می باشد؛ تربیت شناختی، عاطفی و ارادی. سؤالی که اینجا مطرح می شود اینکه پس جای تربیت اخلاقی کجاست. ایشان در پاسخ می فرماید: مراد از تربیت اخلاقی، رفتارهای اخلاقی است؛ یعنی همان بعد ارادی که از عواطف خاصی نشئت می گیرد.
 
 نکته ای که لازم است در اینجا گفته شود، آن است که مبنای ایشان در تقسیم بندی تربیت، فقط ابعاد وجودی انسان نبوده، بلکه تربیت را بر اساس کارکرد آن نیز تقسیم کرده است. از جمله نکات دقیقی که ایشان ضمن تعریف تربیت به آن اشاره می کنند، شرط لازم برای رسیدن به نتیجه تربیت است. ایشان در این باره به بیان نقش خود متربی در تحقق نتیجه فعالیت تربیتی اشاره می کنند و یکی از عوامل اصلی به ثمر رسیدن این تلاش را، اراده و خواست متربی می دانند. ایشان در این خصوص می فرمایند:
 
تربیت، به ویژه درباره انسان، معنایش این نیست که حتما باید به نتیجه قطعی برسد. نتیجه قطعی، عمل خود شخص است و اختیار و اراده او باید مؤثر باشد. کار یک مربی مانند یک صنعتگر نیست که مواد را در قالبی بریزد و به شکلی در آورد که نتیجه اش مشخص باشد. هیچ کس نمی تواند پیش بینی کند این نیرویی که تحت تربیت من است، چه خواهد شد؛ زیرا، عوامل دیگری نیز مؤثرند و نهایتا اراده و اختیار خود فرد است که باید جزء اخیر از علت تامه باشد. تربیت این است که زمینه ها را برای استفاده از استعدادها به منظور رسیدن به آن هدف مطلوب فراهم کنیم. حال به منظور دریافت درکی دقیق تر از معنای تربیت در بین اندیشمندان مسلمان، به دو تعریف دیگر اشاره می کنیم و سپس به مقایسه آنها با تعریفی که علامه مصباح از تربیت عرضه کرده است، می پردازیم تا به وجوه اشتراک و افتراق تعاریف علمای اخلاق از تربیت اخلاقی پی ببریم و در نتیجه گیری و بیان الگوی مطلوب در طراحی برنامه درسی از آنها بهره برداری نماییم.
 

منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول،انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، قم 1393
نسخه چاپی