تربیت از نظر دانشمندان
از نظر شهید مطهری تربیت عبارت است از: «پرورش دادن؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است، به فعلیت در آوردن و پروراندن». در تعریفی که شهید مطهری از تربیت عرضه کرده، فرایند تربیت نادیده گرفته شده و فقط به نتیجه و پیامد این فرایند توجه گردیده است؛ در حالی که یکی از کلیدی ترین مباحث در امر تربیت، فرایند این عمل است.
 
غزالی تربیت را این گونه تعریف می کند: فن تربیت، کنش و گاه کنش و واکنشی است مهرآمیز، بخردانه، با روندی آهسته و پیوسته و بالنده، و با دیرندی دست کم از گهواره تا گور که در طی آن، کسی که فرهیخته است (مربی) رسالت دارد برای فرهیزش و نیک بختی، و روی هم رفته سود معنوی و مادی کسی دیگر (متربی) در پی برانگیختن و پروراندن هماهنگ و همه سویه همه نهاده های خدا آفرید او برآید. این فرایند مقدس، حق و نیاز فطری و طبیعی همگان است و اعمال درست آن، همراهی با آفرینش آدمی است و در نهایت، به سود جمع نیز می باشد.؟ علم اخلاق ملکات نفسانی و همه کارهای ارزشی انسان را که به خوب و بد متصف می شوند، شامل می گردد که این کارها می توانند مایه کمال نفس انسانی را فراهم کنند، یا بالعکس موجب پیدایش رذایل یا نقایصی در آن شوند. در تعریف های عرضه شده چند نکته مشترک به چشم می خورد که دلسوزان امر تعلیم و تربیت و برنامه ریزان درسی، باید در طراحی برنامه های خود، به این امور توجه کنند:
 
۱. در اکثر تعریفها، تربیت به معنای پرورش و شکوفایی آمده است. در این تعاریف، دو عنصر، مسلم و مفروض گرفته شده است: یکی، موجود یا شئ تربیت پذیر، و دیگری، تربیت کننده.
 
۲. این تعاریف حکایت از این دارد که انسان دارای طرح ها و الگوهای تکوینی و بالقوه ای است که در قالب استعدادهای نهفته او شکل گرفته است و در صورت ایجاد محیط مناسب و شرایط تعاملی بین طبیعت و فرهنگ خویش، آن را به فعلیت می رساند.
 
٣. وجود عبارت «فراهم کردن زمینه و شرایط» در تعاریف مزبور، نشان دهنده این امر مهم است که کار مربی ایجاد صفات و خصایل اخلاقی با مقررات انضباطی در متربی نیست، بلکه او فقط باید زمینه ساز و فراهم کننده شرایط باشد تا خود فرد، شخصا آن خصایل را کسب کند. در واقع، تلاش مربی هنگامی به ثمر می نشیند که متربی آمادگی درونی برای پذیرش شرایط تغییر را داشته باشد و در غیر این صورت، هرگونه کوششی نتیجه معکوس دارد؛.
 
4. در برخی از تعریفها قید «انسان» - در اینجا روح و روان او منظور است - به تعریف افزوده شده است. قید مزبور نشان می دهد که موضوع تربیت، انسان است، نه حیوان؛ البته تربیت به معنای عام، موجودات دیگر را نیز شامل می شود، اما علم تربیت به معنای خاص و محدود آن، ویژه انسان است.
 
5. عبارت «رسیدن به کمال مطلوب» در تعاریف، نشان دهنده هدفمندی فرایند تربیت است.
 

اخلاق از دیدگاه علامه مصباح یزدی

با مراجعه به منابع اسلامی و کتب اخلاقی‌ای که استادان اخلاق نگاشته اند، مشاهده می شود که اخلاق در اصطلاح دانشمندان علم اخلاق، تعاریف و کاربردهای مختلفی دارد. برخی از علمای این رشته، اخلاق را به ملکه وصفت پایدار در نفس که باعث صدور فعل اخلاقی می شود، تعریف کرده اند؛ اما برخی دیگر ملکه بودن را شرط ندانسته، بلکه اخلاق را به صفت نفسانی تعریف کرده اند. طبق این دو معنا، فعل اخلاقی همیشه دارای ارزش مثبت است. اما تعریف سومی هم برای اخلاق گفته شده که تعریف علامه مصباح یزدی از اخلاق، داخل همین تعریف سوم است.
 

در ادامه، این سه تعریف را به تفصیل بیان خواهیم کرد .

1. اخلاق به معنای ملکات نفسانی: رایج ترین و باسابقه ترین معنای اخلاق در میان عالمان و فیلسوفان اسلامی و دینی، ملکات و صفات پایدار در نفس است که این صفات، باعث صدور افعالی متناسب با خودشان می شوند؛ به گونه ای که آن افعال به راحتی و بدون نیاز به تفکر و تأمل از فرد صادر می گردند. از جمله کسانی که واژه اخلاق را این گونه تعریف کرده اند، ابوعلی مسکویه، فیض کاشانی، نراقی، علامه مجلسی و امام خمینی هستند. حضرت امام و اخلاق را این گونه تعریف می کنند:
 
خلق عبارت از حالتی است در نفس که انسان را دعوت به عمل می کند؛ بدون رویه و فکر؛ مثلا، کسی که دارای خلق «سخاوت» است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق می کند، بدون آنکه مقدماتی تشکیل دهد و مرجحاتی فکر کند؛ گویی یکی از افعال طبیعیه اوست؛ مثل دیدن و شنیدن؛ و همین طور، نفس «عفیف» که این صفت، خلق آن شده، به طوری حفظ نفس کند که گویی یکی از افعال طبیعیه او می باشد و تا نفس به واسطه ریاضت و تفکر و تکرر به این مقام نرسد، دارای خلق نشده است و کمال نفس حاصل نگردیده و بیم آن است که آن خلق اگر از کمالات است، زایل شود  و عادات و اخلاق سینه بر آن غالب آید؛ ولی اگر مثل افعال طبیعیه شد و قوا و آلات رام گردید و قهر و سلطنت حق ظاهر شد، زوالش مشکل شود و نادر اتفاق افتد.
 
٢. اخلاق به معنای صفات نفسانی: واژۀ اخلاق گاهی به هرگونه صفات نفسانی اطلاق می شود که موجب پیدایش کارهای خوب یا بد گردد. طبق این معنا، ملکه و راسخ بودن در نفس و صدور بدون تأمل و تفکر عمل، از ویژگی ها و نتایج صفات نفهم انی نیست. بر اساس این تعریف، اگر از شخصی که بخیل است یک بار بذل و بخششی سرزد، این کار او اخلاقی است و دارای ارزش مثبت است.
 
تعریفی که مسکویه از اخلاق عرضه می کند، بیانگر این معنای دوم، و تأییدی بر این مدعاست. شاید بتوان گفت این معنا نزدیک به معنای لغوی، و برگرفته از آن است. ایشان در تعریف اخلاق می گویند: «خلق، حالتی راسخ برای نفس است که او را به انجام دادن کارهایی بدون اندیشه و تأمل بر می انگیزاند».
 
با دقت در تعریف دوم از اخلاق، معلوم می شود که:
الف) خلق ممکن است خوب یا بد باشد. سخاوت و شجاعت، در شمار خلقهای نیک، و بخل و ترس، در زمره خویهای بد است؛
 
ب) خلق، هیئتی برای نفس است که در آن پایدار و ماندگار شده است. حالات گذرای نفس خلق نامیده نمی شوند؛
 
ج) هر خلقی منشأ صدور پاره ای افعال مناسب با خود است؛
 
 د) صدور افعال مزبور از نفس، بدون تأمل و اندیشه است.
 
٣. اخلاق به معنای ملکات، حالات و افعال ارزشی: از منظر برخی از فلاسفه و علمای اخلاق، علم اخلاق ملکات نفسانی و همه کارهای ارزشی انسان را که به خوب و بد متصف می شوند، شامل می گردد که این کارها می توانند مایه کمال نفس انسانی را فراهم کنند، یا بالعکس موجب پیدایش رذایل یا نقایصی در آن شوند. استاد مصباح یزدی از جمله اندیشمندانی است که طرفدار این معنای سوم است. ایشان می فرمایند: از نظر ما علم اخلاق، اعم از ملکات نفسانی است که تاکنون به عنوان موضوع علم اخلاق بر آن تأکید داشته اند. موضوع علم اخلاق اعم است از ملکات اخلاقی و کارهای ارزشی انسان که متصف به خوب و بد می شوند و می توانند برای نفس کمالی را فراهم آورند یا موجب پیدایش رذیلت و نقصی در نفس شوند و همگی آنها در قلمرو اخلاق قرار می گیرند. بنابراین، می توان گفت که از نظر ایشان موضوع اخلاق، موضوع وسیعی است که شامل ملکات و حالات نفسانی و افعالی می شود که رنگ ارزشی داشته باشند و می گویند که قرآن کریم و روایات هم این سخن را تأیید می کنند.
 

منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول،انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، قم 1393
نسخه چاپی