نام های فارسی که با حرف ص شروع می شوند

نام های فارسی  با حرف « ص » 

نام معنی لاتین
صائب درست و راست، حق، رسا saeb
صائن پرهیزگار، نگاهدارنده saen
صائن الدین پرهیزگار در دین saenaddin
صابر صبرکننده، شکیبا، بردبار saber
صابره مونث صابر sabere
صاحب همصحبت، همنشین، همسفر، مالک، وزیر، خداوند saheb
صادق راستگو، پیدا، آشکار sadeq
صارم شمشیر برنده، مرد دلاور sarem
صارم الدین مرد دلاور در دین saremaddin
صاعد صعود کننده، بالا رونده saed
صافی پاکیزه، خالص، شفاف safi
صافی ناز دارای ناز و کرشمه اصیل و خالص ، از اعلام زنان safinaz
صالح نیکوکار، شایسته، لایق saleh
صالح محمد محمد نیکوکار و لایق salehmohammad
صالحه زن نیکوکار و شایسته salehe
صانع آفریننده، سازنده، صنعتگر sane
صبح چهره صبح چهره، صبح (عربی) + چهره (فارسی) آن که چهره ای سپید چون صبح دارد. sobhchehr
صبح آسا صبح (عربی) + آسا (فارسی) مانند صبح سپید و روشن sobhasa
صبورا صبور + ا (الف نسبت یا تعظیم)، به معنی بردبار، صبور sabora
صبا نسیم ملایمی که از جانب شمال شرق می وزد saba
صبرا بردباری کردن در برابر سختیها و ناملایمتها، شکیبایی sabra
صباح سحرگاه، بامدادان، از اعلام زنان sabah
صباحت خوبرویی، زیبایی sabahat
صبرناز صبر (عربی) + ناز (فارسی) مرکب از صبر بردباری + ناز زیبا sabrnaz
صبار بسیار شکیبا و صبور sabbar
صائب درست و راست، حق، رسا saeb
صائن پرهیزگار، نگاهدارنده saen
صائن الدین پرهیزگار در دین saenaddin
صابر صبرکننده، شکیبا، بردبار saber
صابره مونث صابر sabere
صاحب همصحبت، همنشین، همسفر، مالک، وزیر، خداوند saheb
صادق راستگو، پیدا، آشکار sadeq
صارم شمشیر برنده، مرد دلاور sarem
صارم الدین مرد دلاور در دین saremaddin
صاعد صعود کننده، بالا رونده saed
صفاناز صفا (عربی) + ناز (فارسی) آن که دارای یکرنگی و زیبایی است. safanaz
صافی پاکیزه، خالص، شفاف safi
صافی ناز دارای ناز و کرشمه اصیل و خالص ، از اعلام زنان safinaz
صالح نیکوکار، شایسته، لایق saleh
صالح محمد محمد نیکوکار و لایق salehmohammad
صالحه زن نیکوکار و شایسته salehe
صانع آفریننده، سازنده، صنعتگر sane
صبا نسیم ملایمی که از جانب شمال شرق می وزد saba
صباح سحرگاه، بامدادان، از اعلام زنان sabah
صباحت خوبرویی، زیبایی sabahat
صبار بسیار شکیبا و صبور sabbar
صبحی منسوب به صبح، بامدادی sobhi
صبری منسوب به صبر، از اعلام زنان sabri
صبریه منسوب به صبر، از اعلام زنان sabriye
صبوح پگاه، صبح زود، شرابی که به هنگام صبح می خورند sabuh
صبور صبرکننده، شکیبا، بردبار sabur
صبورا بردبار، شکیبا+الف بزرگداشت و تعظیم sabura
صبیح خوبرو، نورانی sabih
صبیحه زن خوبرو و نورانی، بامداد، صبح زود sabihe
صبیه دخترک زیبا و خوبرو sabiye
صحبت الله هم گفتگوی خدا sohbatollah
صحرا زمین هموار، بیابان، از اعلام زنان sahra
صداقت دوستی، دوست داشتن sadaqat
صدر سینه، بالا، بزرگ، رئیس، وزیر sadr
صدرا صدر+الف تعظیم و بزرگداشت، ملاصدرای شیرازی حکیم قرن 11 هجری sadra
صدرالدین مقام و پیشوای دین sadroddin
صدرالله کسیکه در نزد خدا جای و مقامی بالا دارد sadrollah
صدری منسوب به صدر، گوشه ای در دستگاه شور sadri
صدف غلاف مروارید، جانوری دریایی نرم تن که تولید مروارید می کند sadaf
صدوق دوست، همیشه راستگو saduq
صدیق دوست خالص و راستگو sadiq
صدپر نامی فارسی به معنای گل رز sadpar
صدیقه زن بسیار راستگو و صدیق،‌از القاب حضرت فاطمه، لقب عایشه همسر پیامبر seddiqe
صعوه پرنده ای کوچک و خوش آواز به اندازه گنجشک، از اعلام زنان save
صغری مونث اصغر، زن کوچکتر، هر چیز کوچک soqra
صفا روشنی، پاکی، مرتب شده، تماشا، نظافت safa
صفدر شکننده و برهم زننده صف دشمن، کنایه از دلاور و شجاع safdar
صفر عقل، نفس، دومین ماه قمری safar
صفرعلی ترکیبی از صفر+علی safarali
صفوت خلوص و ویژگی، خالص، برگزیده safvat
صفورا گنجشک ماده، نام همسر موسی و دختر شعیب پیامبر safura
صفوریا صفورا safuriya
صفوریه صفورا safuriye
صفی برگزیده، دوست خالص، منتخب safi
صفی الدین برگزیده و خالص در دین safiyaddin
صفی الله لقب آدم، برگزیده خدا safiyollah
صفیه بانوی برگزیده، درخت خرمای پربار safiye
صفیه خاتون بانوی برگزیده safiyexatun
صلاح نیکی کردن، نیکوکار شدن، آشتی، نیکوکاری، سزاواری salah
صمد بی نیاز، پاینده، از اسامی پروردگار samad
صمدالله خداوند بی نیاز و پاینده samadollah
صمیم خالص، برگزیده samim
صنم بت، الهه، کنایه از معشوق زیبا و قابل پرستش sanam
صنم دخت صنم (عربی) + دخت (فارسی) دختر زیبارو و دلبر sanamdokht
صنمبر دلدار خوش اندام sanambar
صنوبر درختی مخروطی که همیشه سبز است و از درختان زینتی است، کنایه از معشوق خوش قد و قامت sanobar
صنیع ساخته شده، پرورش داده شد، آفرینش، کار، عمل، احسان،نیکی sani
صنیعه زن برگزیده، نوظهور و تازه sanie
صهبا سرخ و سفید، شراب، می sahba
صونا منسوب به صون؛ خویشتن داری از گناه، صیانت، پارسایی sona
صوفی پشمینه پوش، عارف sufi
صیام روزه داشتن، ماه روزه، از اعلام مردان sayam
نسخه چاپی