رسالت نظام آموزشی
با استناد به ادله دینی، وظیفه اصلی نظام آموزشی نشان دادن مسیر است، نه رساندن به مقصد و مطلوب. به عبارت دیگر، وظیفه برنامه ریزان این است که مسیر هدایت را نشان دهند، تا فراگیران، خود، در سایه راهنمایی عقل و دین راه سعادت را طی کنند.
 
اگر خداوند را مربی اصلی انسانها بدانیم، که حق هم همین است، خداوند، خود، در آیات متعدد گوشزد می کند که وظیفه ما و انبیا که مربیان کامل انسانهاییم، چیزی جز نشان دادن راه سعادت نیست؛ برای مثال، در این آیه می فرماید: (إنا هدیناه السبیل إما شاکرا وإما کفورا)(1)؛ وظیفه ما این بود که راه را به انسانها نشان بدهیم، علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرمایند: این تعبیر قرآن دلالت دارد که آن سبیلی را که خدا بدان هدایت کرده، سبیلی اختیاری است و شکر و کفری که مترتب بر این هدایت است، در جو اختیار انسان قرار گرفته. هر فردی به هریک از آن دو که بخواهد، می تواند متصف شود و اکراه و اجباری در کارش نیست. در سوره مبارکه طه خطاب به پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید: (طه ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی * إلا تذکرة لمن یخشی)(2)ما قرآن را برای یادآوری برای کسانی که از خدا می ترسند، نازل کردیم؛ یعنی، ای رسول ما، وظیفه تو فقط بیدار کردن وجدانهای خفته، و آگاه کردن آنها نسبت به توانایی ها و استعدادهایشان است. آن چیزی که به اعمال انسان ارزش می بخشد، انجام فعل با اختیار و اراده و همراه با معرفت، شناخت و آگاهی است. چنین عملی به سعادت انسان منجر می شود.
 
اگر بخواهیم با یک دید کلی و جامع، و به دور از هرگونه تعصب ورزی نسبت به الگو یا طرح خاصی، به برنامه درسی، البته فارغ از بررسی تک تک عناصر آن، نگاه کنیم و خصوصیات آن را تبیین کنیم، باید به جایگاه انسان در نظام آفرینش و اوصاف ممتاز او که موضوع تعلیم و تربیت نیز است، عنایت ویژه داشته باشیم.یکی از شاخص‌های مطلوبیت برنامه درسی، تناسب محتوا با نیازهای روحی - روانی و اوضاع و شرایط اجتماعی است. از جمله آسیب‌های مربوط به محتوا، ارتباط نداشتن آن با نیازهای فطری انسان است.در چنین برنامه‌ای، تمام آموزش ها و برنامه ها، ابزار و مقدمه ای اند برای اینکه فرد کاوشی در نفس خویش داشته باشد و خود، قابلیت ها، امکانات و فرصتهای رشد و ارتقا و نیز تهدیدها و پرتگاههای سقوط و انحطاط را بازشناسی کند؛ یعنی، برنامه درسی تربیت اخلاقی باید با تأکید بر هدف خودشناسی و بر یک مبنای فکری بنا شود که در آن، «طرح رشد انسان مد نظر اسلام» فراهم شود.
 
برای تربیت اخلاقی نباید به یک رویکرد بسنده کرد، بلکه به ترکیبی از رویکردها نیازمندیم؛ چراکه رفتارهای انسان علاوه بر شناخت و آگاهی، از عوامل دیگری مانند عواطف، احساسات و عوامل محیطی نیز تأثیر می پذیرد. راهکار مناسب در تدوین برنامه درسی مطلوب، توجه به رویکردهای مختلف، برقراری تعادل میان موضوع محوری و شاگرد محوری است، و برای رسیدن به آن، ضروری است که هم به نیازهای فطری فراگیران توجه شود و هم به نیازهای فوری و روزمره آنان که برگرفته از مقتضیات فرهنگی و اجتماعی است. امتیازاتی که برای حاکم شدن این رویکرد می توان بیان کرد، عبارت از موارد ذیل اند: اول اینکه باعث حضور همه ابعاد انسان در عرصه یادگیری و آموزش می شود؛ دوم اینکه فرصت برای انجام فعالیت های پژوهشی در زمینه ارزش های اخلاقی ایجاد می شود؛ سوم اینکه نقش معلم از انتقال دهندگی صرف اطلاعات به فراگیران، به مدیریت یادگیری و راهنمایی و هدایت آنها تغییر می کند؛ و چهارم اینکه، اگر روند تعلیم و تربیت روندی تعاملی و دوسویه باشد، کودک در این بستر، به طورطبیعی، از خودمحوری به حس مسئولیت می رسد.
 
یکی از شاخص‌های مطلوبیت برنامه درسی، تناسب محتوا با نیازهای روحی - روانی و اوضاع و شرایط اجتماعی است. از جمله آسیب‌های مربوط به محتوا، ارتباط نداشتن آن با نیازهای فطری انسان است. به اعتقاد برخی متخصصان برنامه درسی، برنامه درسی موضوع محور، محتوای دروس را برای دانش آموزان، به صورت خشک، بی روح، انتزاعی و غیر منطبق با کیفیت یادگیری در محیط طبیعی عرضه می کند. در این نوع برنامه درسی، هرچه به تعداد موضوع های آموزشی افزوده می شود، جدایی از زندگی افزایش می یاید. به اعتقاد جی کوبز، یکی از دلیل های فرار نابهنگام دانش آموزان از مدرسه، بی ارتباطی محتوای درسها با زندگی و حیات خارج از مدرسه آنان است.
 
با توجه به اصولی که ذکر شد، می توان گفت که برنامه درسی تربیت اخلاقی، پدیده ای است که در خدمت رشد و شکوفاسازی همه استعدادهای فطری کودکان است. طبق این نگاه، مدارس (برنامه ریزان) باید به دنبال دو هدف باشند:
 
۱. کمک به دانش آموزان تا بیاموزند چگونه یاد بگیرند.
 
۲. فراهم آوردن فرصت های یادگیری برای دانش آموزان، به منظور تقویت و تثبیت ارزش های دینی.
 
بر اساس این نگاه، برنامه درسی به جای محور قرار دادن محتوا، به فرایندها توجه می کند و فرایند آشنایی با ارزش های اخلاقی و درونی شدن آنها را محور تعلیم و تربیت قرار میدهد.
 
بنابراین، اگر معلومات و اطلاعات ناشی از فرایند آموزش و برنامه‌های درسی در شخصیت اخلاقی کودک مؤثر واقع نشود، می توان گفت تعلیم و تربیت متضمن نتیجه اخلاقی نبوده است. هنگامی که متون درسی و مفاد آموزش به رشد اخلاقی منجر نشود، مربیان به ناچار برای پرورش اخلاقی کودکان، با روش های صوری به درس های اخلاقی، آن هم با شیوه های تحکمی، متوسل می شوند. در چنین مواقعی، آموزش و تربیت، جنبۀ نظری به خود می گیرد و ارزش های اخلاقی به صورت فضایل کلامی در می آید، بدون اینکه در ساختار روانی و رفتاری دانش آموز نفوذ کند.
 
پی‌نوشت:
1. انسان (۷۹)، ۳.
2. طه (۲۰)، ۱-۳
 
منبع: برنامه درسی وتربیت اخلاقی، حمیدرضا کاظمی، چاپ اول، انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(قدس سره)، قم 1393
نسخه چاپی