برهان صدیقین
حکمای الهی بهترین و استوارترین دلیل برای شناخت خداوند متعال را طریقه صدیقین نامیده اند. اصطلاح برهان صدیقین را نخستین بار، شیخ الرئیس ابوعلی سینا با استفاده از آیات قرآن کریم در تسمیه برهانی به کار برد که براساس امکان ماهوی برای اثبات وجود خداوند سازمان داده بود و سر این نام گذاری توسط او این است که در این برهان هیچ یک از افعال و مخلوقات خداوند نظیر حرکت و حدوث، واسطه در اثبات نیست. بلکه بعد از نفی سفسطه و قبول این که واقعیتی هست از نظر به وجود بدون آنکه نیاز به واسطه‌ای دیگر باشد، با یک تقسیم عقلی که موجود یا واجب و یا ممکن است و در صورتی که ممکن باشد مستلزم واجب خواهد بود، وجود خدای تعالی، اثبات خواهد شد.می توان برهان صدیقین را بر اساس مشرب صدر المتألهین به این صورت تقریر کردن مراتب وجود به استثناء عالی ترین مرتبه آن، که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق می باشدمرحوم شیخ الرئیس در نمط چهارم کتاب الاشارات و التنبیهات بعد از اقامه برهان در خصوصیات و تسمیه این برهان می گوید: تأمل کیف لم یحتج بیاننا لبثوت الأول و وحدانیتة و برائتة عن الصمات إلى تأمل لغیر نفس الوجود و لم یحتج الى اعتبار من خلقه و فعله وان کان ذلک دلیلا علیه؛ لکن هذا الباب اوثق و اشرف، ای اذا اعتبرنا حال الوجود یشهد به الوجود من حیث هو وجود و هو یشهد بعد ذلک على سائر ما بعده فی الواجب و الى مثل هذا اشیر فی الکتاب الالهى (سنریهم آیاتنا فی الآفاق وفی أنفسهم کى یتبین لهم أنه الحق)(1) .
 
اقول: (ان هذا حکم للصدیقین الذین یستشهدون به لا علیه.)(2) یعنی دقت کن چگونه بیان ما برای اثبات وجود خداوند و یگانگی و بری بودن او از نقصها به چیزی جز تأمل در حقیقت هستی احتیاج ندارد و نیازمند به اعتبار و لحاظ خلق و فعل خداوند نیست هرچند فعل و خلق خداوند دلیل بر وجود اوست و از این طریق می توان به اثبات ذات واجب پرداخت. اما آن را که از نظر مستقیم به وجود حاصل می آید مطمئن تر و بهتر است. اما چون وجود را از آن جهت که وجود است در نظر گیریم، بر وجود او گواهی میدهد، آن گاه وجود حق بر سایر اموری که در واجب هست نظیر وحدت و یگانگی گواهی میدهد و کتاب خداوند(قرآن کریم) به مثل آنچه بیان شد اشارت دارد آنجا که می فرماید: «و آیات خود را در آفاق و نفس هایشان بزودی نشانشان می دهیم تا برای آنها روشن شود که تنها او حق است» و البته این شیوه از آگاهی نسبت به حق تعالی مخصوص به قومی است و سپس قرآن کریم می فرماید: «آیا خود پروردگار تو که بر همه امور گواه و یا در همه اشیاء مشهود است، کفایت نمی کند» این گونه حکم مختص به صدیقین است که با نظر به خداوند بر او گواه می گیرند و با نظر به غیر بر او استدلال نمی کنند. به فرموده آیت الله جوادی آملی:
 
عبارت اخیر آیه (انه على کل شیء شهید) که مورد استشهاد (بوعلی) قرار گرفته است، به معنای این است که خداوند فوق هر شیء مشهود است. یعنی حتی اگر بخواهید خودتان را بشناسید، اول خدا مشهود بوده و بعد خود شما و بیان امام صادق (علیه السلام) طلالة آنجا که می فرماید: «لایدرک مخلوق شیئا الا بالله و لاتدرک معرفة الله الا بالله»(3) هیچ شخصی هیچ چیزی را جز به خداوند نمی شناسد و خداوند را جز به خداوند، به همین معناست.(4) ولکن مرحوم صدرالمتألهین براساس اصول حکمت متعالیه، برهانی به نام برهان صدیقین» اقامه نموده است و آن را استوارترین براهین و شایسته نام برهان صدیقین دانسته است. این برهان براساس سه مقدمه تبیین می گردد :
 
الف) اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت.
 
ب) مراتب داشتن وجود و تشکیک خاص بین علت و معلول به گونه ای که وجود معلول، استقلالی از وجود علت هستی بخش ندارد.
 
ج) ملاک نیاز معلول به علت، همان ربطی بودن و تعلقی بودن وجود آن نسبت به علت و به عبارت دیگر ضعف مرتبه وجود آن است و تا کمترین ضعفی در موجودی وجود داشته باشد، بالضروره معلول و نیازمند به موجودی عالی تر خواهد بود و هیچ گونه استقلالی از آن نخواهد داشت.
 
با توجه به این مقدمات می توان برهان صدیقین را بر اساس مشرب صدر المتألهین به این صورت تقریر کردن مراتب وجود به استثناء عالی ترین مرتبه آن، که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق می باشد، عین ربط و وابستگی است و اگر آن مرتبه اعلی تحقق نمی داشت، سایر مراتب هم تحقق نمی یافت؛ زیرا فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالی ترین مرتبه وجود این است که مراتب مزبور، مستقل و بی نیاز از آن باشند. در حالی که حیثیت وجودی آنها عین ربط و فقر و نیازمندی است.
 
پی‌نوشت:
1. فصلت، آیه ۵۳.
2. الاشارات و التنبیهات، الشرح خواجه نصیر الدین طوسی، ج ۳، ص ۶۶
3. شیخ صدوق (محمدبن علی بن بابویه)، توحید صدوق، تصحیح على اکبر غفاری، ص ۱۴۳.
4. عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص ۲۱۲
 
منبع: تفکرعقلی در کتاب و سنت، حمیدرضا رضانیا، چاپ دوم، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، قم 1393
نسخه چاپی