سرمایه عمر
عمر انسان، غنیمتی بس بزرگ است، و هیچ چیزی با آن قدرت برابری ندارد. گذشت زمان هر لحظه از این سرمایه مهم می کاهد. تلاش انسان برای رسیدن به آینده نیز هر قدر بیشتر شود، در واقع رسیدن به پایان عمر سریع تر می گردد.

قال علی علیه السلام: ما انْقَضَتْ ساعَةٌ مِنْ دَهْرِک الّا بِقِطْعَةٍ مِنْ عُمْرِک.[1]

لحظه ای از روزگار کم نشود مگر اینکه پاره ای از عمر تو کم می شود.

و لذا باید دقت کرد که چگونه و در چه راهی و برای خریدن چه چیزی خرج می شود؟ و در فروش عمر می بایست به شدت بخیل بود تا کالائی به فراخور خودش بهای آن شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر می فرمایند:

کنْ عَلی عُمْرِک اشَحُّ مِنْک عَلی دِرْهَمِک وَ دینارِک.[2]

در مقایسه با درهم و دینارت نسبت به عمر خود حریص تر باش.

البته آن مقدار گذشته از عمر، قابل رجوع و بازگشت نیست، و انسان به آینده خویش و حیات آتیه اش نیز نمی تواند مطمئن باشد و لذا آدمی تنها مالک زمان حال خود است.

قال علی علیه السلام: انَّ ماضی یوْمَک مُنْتَقِلٌ، وَ باقِیهُ مُتَّهَمٌ، فَاغْتَنِمْ وَقْتَک بِالْعَمَلِ.[3]

روز گذشته تو از دست رفته و فردای آن نامعلوم می باشد، بنابراین وقت خود را به انجام عمل نیک غنیمت شمار.

بلی، انسان جز مالک همین ساعت و به تعبیر حضرت امیر علیه السلام جز فرزند همین ساعت نیست.

الْمَرءُ ابْنُ ساعَتِهِ.[4]

انسان فرزند زمان و فرصت خود است.

و لذا اگر چیزی از عمر باقی مانده باشد، اهمیت آن مضاعف می گردد.

قال علی علیه السلام: بَقِیةُ عُمْرِ الْمَرْءِ لا قَیمَةَ لَهُ، یدْرِک بِها ما قَدْفاتَ، وَ یحْیی ما ماتَ.[5]

برای باقیمانده عمر انسان قیمتی نمی توان در نظر گرفت، به وسیله آن می توان گذشته را جبران کرد و آینده را زنده نمود.

و نیز فرموده است:

لَیسَ شَی ءٌ اعَزُّ مِنَ الْکبْرِیتِ الْاحْمَرِ الّا ما بَقِی مِنْ عُمْرِ الْمُؤْمِنِ.[6]

چیزی کریم تر و نادرتر از یاقوت سرخ نیست مگر باقیمانده عمر مؤمن.

پس بایستی آنچه که مانده است به اطاعت و عبادت خدای متعال و ترک محرمات و انجام واجبات اختصاص یابد، که همین موجب کفاره گناهان و معاصی می شود.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله: مَنْ احْسَنَ فیما بَقِی مِنْ عُمْرِهِ، لَمْ یؤاخِذْ بِما مَضی مِنْ ذَنْبِهِ، وَ مَنْ اساءَ فیما بَقِی مِنْ عُمْرِهِ اخِذَ بِالْاوَّلِ وَ الْآخِرِ.[7]

کسی که در باقیمانده عمرش، نیکوکار باشد، به گناهان گذشته اش مواخذه نمی شود، و آن کس که در باقیمانده عمرش اهل عصیان باشد، به اولین و آخرین گناهش مواخذه می گردد.

و در واقع کیفیت بهره گیری از باقیمانده عمر انسان، سرنوشت وی را می تواند تغییر دهد، و آنکه طالب سعادت اخروی است بایستی مهریه آن را که صرف عمر در طاعت است، بپردازد.

قال علی علیه السلام: انَّ عُمْرَک مَهْرُ سَعادَتِک انْ انْفَذْتَهُ فی طاعَةِ رَبِّک.[8]

همانا عمر تو، مهریه سعادت توست، در صورتی که در مسیر اطاعت از پروردگارت آن را بگذرانی.

روزی حضرت رسالت صلی الله علیه و آله به اصحاب فرمودند: کیست که همه سال روزه و همه شب ها قیام و ختم قرآن می کند؟ سلمان خود را معرفی کرد، عمر برآشفت و گفت: این ایرانی می خواهد بر ما قریش به دروغ فخر بفروشد، او بیشتر روزها را می خورد، و شب ها را می خوابد، و اکثر اوقات ساکت است. حضرت فرمودند: ساکت باش که او چون لقمان حکیم است، و بیهوده نمی گوید، از او بپرس تا پاسخت گوید. سلمان فرمود: من هر ماه سه روز روزه می گیرم و خداوند فرموده هر که حسنه آورد سه برابر مزدش می دهم؛ هر شب با وضو می خوابم و حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: هر که شب ها را با طهارت بخوابد، مثل این است که شب زنده داری کرده باشد؛ و هر شب سه بار توحید می خوانم و شنیده ام هر که توحید خواند مثل این است که ثلث قرآن تلاوت کرده باشد.


پی نوشت ها:
[1] غررالحکم.
[2] بحارالأنوار، ج 77، ص 76.
[3] غررالحکم.
[4] همان.
[5] بحارالأنوار، ج 6، ص 138.
[6] غررالحکم.
[7] بحارالأنوار، ج 77، ص 113.
[8] غررالحکم.

منبع: حوزه نت
نسخه چاپی