اسم پسر که با ف شروع شود

اسامی فارسی

فارناس
نام پادشاه کاپادوکیه
 
فارناسس
اسم برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
 
فارناک
فارناس، نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی
 
فاریاب
پاریاب، فاراب، نام شهری در استان کرمان و اطراف کهنوج، نام پیشین دولت آباد در افغانستان
 
فرابرز
نام پهلوانی ایرانی، اسم یکی از سرداران داریوش کبیر، به تعبیر لغت نامه دهخدا شاید همان فرامرز باشد، بلند بالا
 
فراراد
مرکب از فرا (بالاتر) + راد (بخشنده) = بسیار بزرگوار
 
فرازان
مرکب از فراز (جای بلند) + ان (پسوند نسبت)
 
فرازمان
دارای اندیشه بلند، دارای افکار متعالی، حکم و فرمان
 
فراسیاک
افراسیاب
 
فرامرز
بسیار بزرگوار، از شخصیت‌های شاهنامه فردوسی، اسم پسر رستم دستان پسر زال؛ هم چنین برخی فرامرز را ترکیب فر + مرز به معنای شکوه مرزداری
 
فراهل
نبیره کیومرث نخستین پادشاه پیشدادی
 
فراهیم
اسم جد زرتشت
 
فراهین
فرایین
 
فرایین
از شخصیتهای شاهنامه، از بزرگان و مشاوران دربار قباد پادشاه ساسانی، همچنین نام یکی از پادشاهان ساسانی
 
فربد
دارای شکوه و جلال، باشکوه، شکوهمند، مناعت، بزرگی، نام پسرانه زیبا
 
فربود
راست و درست
 
فربین
بیننده شکوه و جلال، مرکب از ف به معنای شکوه و جلال و بین صفت فاعلی مرخم از بیننده
 
فرتاش
وجودی که در برابر عدم است
 
فرتوس
نام یکی از سرداران سپاه افراسیاب
 
فرجود
معجزه، اعجاز
 
فرخ 
اسم دخترانه و پسرانه به معنی خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
 
فرخ‌ بد
فرخنده و خجسته
 
فرخ‌ به
مرکب از فرخ (به معنی مبارک) + به (به معنای بهترین)، نام پسر ماه خدای پسر فیروز پسر گردآفرین
 
فرخ تاش
فرخ (فارسی) + تاج(فارسی) مرکب از فرخ( مبارک) + تاش( پسوند همراهی)
 
فرخ داد
مرکب از فرخ (مبارک) + داد (عدالت)
 
فرخ روز
آن‌که دارای روزگار خجسته و مبارک است ؛ (به مجاز) خوشبخت و سعادتمند؛ (در قدیم) (در موسیقی ایرانی) نام لحنی از باربد می‌باشد.
 
فرخ زند
مرکب از فرخ (مبارک) + زند، نام پسر علیمردان خان زند
 
فرخ شاد
مرکب از فرخ (مبارک) + شاد، نام یکی از درباریان در زمان ساسانیان
 
فرخ یار
دارای یار مبارک و خجسته یا یار فرخنده و مبارک
 
فرخان
نام پسر اردوان آخرین پادشاه اشکانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی، موبدی در شاهنامه
 
فرخزاد
نام فرشته موکل بر زمین، از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر هرمزد برادر رستم هرمزان از سرداران سپاه یزگرد پادشاه ساسانی، نیز یکی از شاهان آن سلسله
 
فرداد
فر + داد، داده شکوه، زیبایی و جلال
 
فردادمنش
نام یکی از سرداران هخامنشی
 
فردین
شکوه دین، یگانه، تنها، همچنین مخفف فروردین نام ماه اول از سال شمسی، اسم نوزدهمین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم
 
فرزاد
زاده شکوه و جلال
 
فرزام
لایق، درخور، شایسته
 
فرزان
فرزانه، خردمند، عالم، دانشمند
 
فرزن
نام روستایی در نزدیکی هرات
 
فرزیان
نام روستایی در نزدیکی بروجرد
 
فرزین
وزیر در بازی شطرنج
 
فرساد
حکیم، دانشمند، دانا
 
فرسام
دارای شکوه و عظمتی چون سام
 
فرسمن
نام پادشاه گرجستان در زمان اردوان سوم پادشاه اشکانی
 
فرشاد
شا دمان، مسرور، خوشحال، هم چنین به معنی روح و عقل، کره مریخ
 
فرشید
دارای شکوه و عظمتی چون خورشید، درخشانتر، نام برادر پیران ویسه
 
فرشیدورد
از شخصیتهای شاهنامه، اسم دلاوری تورانی، برادر پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی، همچنین نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
 
فرشیم
قسم، جزو
 
فرطوس
از شخصیتهای شاهنامه، نام مهندسی رومی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
 
فرغار
شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
 
فرغان
فرغانه، نام شهری در ترکستان قدیم
 
فرمان
حکم، امر، دستور
 
فرمد
نام روستایی در نزدیکی طوس
 
فرمند
فر + مند = دارای شکوه و وقار
 
فرمین
فرمان
 
فرناد
پایان و پایاب
 
فرناس
نیم خواب و خواب آلود، نام پسر فرناباذ یکی از درباریان اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
 
فرناک
نام پادشاه کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکومتی تشکیل داد.
 
فرنام
دارای نام باشکوه و زیبا، نام یکی از سرداران شاپور
 
فرند
به کسر ف و کسر ر، معرب پرند، حریر منقش، بسیار نرم و لطیف و زیبا
 
فرنود
برهان، دلیل
 
فرنور
مرکب از فر به معنای شکوه و جلالی که دیگران را به شگفتی وا می دارد بعلاوه نور، کسی دارای چهره ای بسیار نورانی و باشکوه است.
 
فرواک
پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی
 
فرود
از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
 
فرورتیش
نام یکی از پادشاهان ماد
 
فروهل
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه
 
فرهاد
از شخصیت های شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی، عاشق افسانه‌ای شیرین
 
فرهان
نام مکانی در نزدیکی همدان
 
فرهمند
دارای شکوه و نور خیره کننده، باشکوه و موقر ، مجازا به معنای باهوش ، خردمند ، دانا
 
فرهود
پرهود، صداقت و راستی در دین، هم چنین فلزی که رنگ آن به علت حرارت دگرگون شده است را گویند.
 
فرهوش
دارای هوش و ذکاوت
 
فرهوشداد
دارنده فر و هوش،نام فرماندار طبرستان در زمان داریوش پادشاه هخامنشی
 
فری توس
از نامهای باستانی
 
فریان
به معنی آزاده، آزادگی، از شخصیتهای شاهنامه و نیز اسم فرمانروای اندلس در زمان مقدونی
 
فریبرز
دارنده‌ی فرّ بزرگ، دارای قامتی شکوهمند و زیبا، نام پهلوانی ایرانی فرزند کیکاووس پادشاه کیانی
 
فریتون
فریدون،از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش
 
فریشاد
مرکب از فری (با شکوه) + شاد (خوشحال)
 
فریمان
نام بخشی از استان خراسان
 
فریمن
زیبا اندیش، خوش فکر
 
فریمند
صاحب زیبایی و شکوه
 
فرینام
دارای نام با شکوه و زیبا
 
فرینوش
فری (شکوهمند) + نوش (به معنی عسل، شیرین یا از مصدر نوشیدن)؛ شکوه شیرین
 
فریین
بیننده شکوه و جلال
 
فغانیش
از شخصیتهای شاهنامه فردوسی، اسم پادشاه هیتال در زمان حکومت پیروز یزدگرد پادشاه ساسانی
 
فیروز
پیروز، مظفر و منصور
 
فیروزان
پیروزان
 
فرخ یسار
فرخ (فارسی) + یسار (عربی) دارای مال و ثروت خجسته و مبارک


اسامی عربی

فؤاد
دل، قلب
 
فائز
فایز، نایل، رستگار
 
فائض
فایض، آنکه فیض و منفعت می‌آورد.
 
فاتح
پیروز
 
فارد
یگانه، تنها، تک، یکه
 
فاروق
تمیز دهنده و فرق گذارنده، لقب عمر خلیفه دوم
 
فاضل
دارای فضیلت و برتری در علم
 
فاطر
آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
 
فاطن
زیرک، دانا، آگاه
 
فایز
نایل، رستگار
 
فایض
فیض رسان، فایده بخش
 
فایق
فائق، دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده
 
فتاح
گشاینده، از نامهای خداوند
 
فتح الدین
پیروزی در دین
 
فتح الله
پیروزی خدا
 
فتحعلی
مرکب از فتح (پیروزی) + علی (بلندمرتبه)، نام دومین پادشاه قاجار
 
فتوت
اسم پسرانه به معنی جوانمردی، بخشندگی، سخاوت
 
فخرالدین
سبب سربلندی و افتخار دین، نام شاعر و داستانسرای ایرانی قرن پنجم: فخرالدین اسع گرگانی
 
فخرالملک
مایه سربلندی و افتخار سرزمین
 
فداک
نام روستایی در حجاز
 
فراست
زیرکی، هوشیاری، درک و فهم
 
فرج
گشایش در کار
 
فرج الله
گشایشی از جانب خداوند
 
فرحان
شادان، خندان
 
فرحت
شادی، شادمانی
 
فردان
یکتا، یگانه
 
فرصت
زمان، وقت
 
فرض
آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح می شود بدون آنکه درستی آن ثابت شد باشد، پنداشتن، تصور، گمان
 
فرقان
جداکننده حق و باطل، نام سوره ای در قرآن کریم
 
فرقد
هر یک از دو ستاره فرقدین
 
فرهود
پسر زیبا، مرد درشت هیکل، شتابزده، این اسم در لغتنامه دهخدا به عنوان نام عربی ذکر شده است.
 
فرید
یکتا، یگانه، بی نظیر
 
فریدالدین
آن که در دین یگانه و یکتا است، نام شاعر و عارف نامدار ایرانی قرن ششم و هفتم، عطار نیشاپوری
 
فریدالزمان
آن که در زمان خود یگانه و بی نظیر است.
 
فصیح
دارای فصاحت، ویژگی سخن روشن و آشکار و دور از ابهاماسم دختر
 
فصیح الدین
دارای روشنی و فصاحت در دین
 
فصیح الزمان
آن که در زمان خود در فصاحت از همه والاتر است.
 
فصیح الملک
آن که در کشور خود در فصاحت از همه برتر است.
 
فضل
برتری دانش، اخلاق، و هنر، لطف، توجه، رحمت
 
فضل الله
لطف و توجه خداوند
 
فضیل
دارای فضل
 
فکرعلی
آن که دارای فکر و اندیشه ای چون اندیشه حضرت علی (ع) است.
 
فلق
سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم
 
فلک الدین
نام طایفه ای از کردان
 
فیاض
جوانمرد و بخشنده
 
فیض الله
لطف و محبت خداوند


اسامی اوستایی - پهلوی

فراوک
نام پسر نساک و سیامک در داستان آفرینش اوستا
 
فاتک
معرب از پهلوی، نام پدر مانی در زمان شاپور اول پادشاه ساسانی
 
فرخ زات
صورت دیگری از فرخزاد، نام پدر آذرفرنبغ مؤلف دینکرت
 
فرجاد
فاضل و دانشمند
 
فرشاسب
دارنده اسب تنومند، نام یکی از سرداران کمبوجیه
 
فروهر
در دین زرتشت نام صورت غیرمادی مخلوقاتی که برای محافظت از آسمان فرود می آیند.
 
فرهام
نیک اندیش، تغییر یافته واژه اوستایی فرایوهومت
 
فریدون
از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک ماردوش، به معنی دارای شکوهی اینچنین (باشکوه)


اسامی عبری

فاران
معرب از عبری، موضع مغازه‌ها، نام دشتی که بنی اسرائیل در آن جا گردش می کردند.
 
فرام
معرب از عبری، تندرو
 
فراییم
معرب از عبری نام پسر یوسف (ع)


اسامی انگلیسی

فرانسیس
آزاد، رها از قید و بند، فرانسیس باکن فیلسوف بزرگ انگلیسی


اسامی هندی

فور
از شخصیتهای شاهنامه، اسم پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی


منبع: سایت ستاره
نسخه چاپی