مقدمه:
در تفسیر آیه 142 سوره نساء به بعضی از صفات منافقین بخصوص چگونگی نماز و عبادت منافقین، تعریف منافق، ریشه ی منافق، وجه تسمیه منافق، نفاق یک جریان همیشگی، ارکان نفاق اشاره می شود.
وجه تسمیه منافق
وجه تسمیه منافق از "نفق" بمعنی نقب است که از راهی به دین وارد و از راه دیگری خارج میشود. [1]
تعریف منافق
مُنافِق شخصی که در دل، دین اسلام را نپذیرفته ولی در ظاهر خود را مؤمن نشان میدهد.منافق، کسى است که در ظاهر احکام دینى را به جاى مىآورد، امّا انگیزههاى او الهى نیست.
نماز مىخواند، امّا از روى ریاکارى، کسالت و غفلت. او گمان مىکند با این روش خدا را فریب مىدهد، در حالى که نمىداند خودش را فریب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاى فریبکارى او را مىدهد.
سرچشمه نفاق
مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر به مدینه هجرت فرمود و پایههای اسلام قوی و پیروزی آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت.
زیرا مخالفان قدرتمند هر چه میخواستند آشکارا بر ضد اسلام میگفتند و انجام میدادند و از کسی پروا نداشتند و نیازی به کارهای منافقانه نبود.
لذا دشمنان شکست خورده، برای ادامه برنامههای تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه میدادند.
در این دوره، کسانی مخالف اسلام بودند؛ اما نمیتوانستند آشکارا با آن مخالفت کنند، به همین دلیل در ظاهر خود را مسلمان مینامیدند.
نفاق یک جریان همیشگی
نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن را در بر میگیرد به همین علت هر فرد دورو را در هر مقولهای میتوان منافق نامید.
با اندکی تامل، میتوان فهمید که حرکت نفاق در برابر اسلام صرف یک تاریخ نیست، بلکه جریانی همیشگی است که همواره به دشمنی با اسلام حقیقی پرداخته است.
اگر عبدالله بن اُبی در زمان پیامبر اسلام چهره بارز نفاق سیاسی است در زمان مانیز کسانی هستند که در کسوت اعتقاد ظاهری به انقلاب و وفاداری به آن، ضربه های جبران ناپذیری به پیکره انقلاب وارد کردهاند.
ارکان نفاق از منظر علامه طباطبائی
علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۵۴ سوره توبه [2]
، کفر به خدا و رسول او، کسالت و بی میلی در نماز خواندن، و کراهت در انفاق را از ارکان نفاق آنان شمرده است. [3]
« وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کسالی وَ لا ینْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَِ »«هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد.
جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمیآورند جز با کسالت، و انفاق نمیکنند مگر با کراهت!»
کسالت منافق در نماز از منظر رهبر انقلاب
در جامعهی جوان کشور بیش از دیگران باید به نماز اهمیت داد. جوان با نماز دلش روشن میشود، امید پیدا میکند، شادابی روحی پیدا میکند، بهجت پیدا میکند.
این حالات بیشتر مال جوانهاست، بیشتر مال موسم جوانی است؛ میتواند لذت ببرد. و اگر خدا به من و شما توفیق بدهد، نمازی بخوانیم که با توجه باشد، خواهیم دید که انسان در هنگام توجه به نماز از نماز سیر نمیشود.
انسان وقتی به نماز توجه پیدا کند، آنچنان لذتی پیدا میکند که در هیچ یک از لذائذ مادی این لذت وجود ندارد. این در اثر توجه است.
بیتوجهی به نماز، کسالت در حال نماز، از خصوصیات منافقین است - نه اینکه حالا هر کسی در حال نماز کسالت داشت، منافق است؛ نه - خدا منافقین را در قرآن معرفی میکند و میگوید اینها را از این بشناس.
در زمان پیغمبر منافقینی بودند که برای خاطر این و آن نماز میخواندند و در دل به نماز اعتقادی نداشتند. «و اذا قاموا الی الصّلوة قاموا کسالی یرائون النّاس».
بله، وقتی کسی طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نمیزند، خسته میشود و برایش یک کار طولانی به نظر میآید. چهار رکعت نماز که چهار دقیقه، پنج دقیقه طول میکشد، برای او یک زمان طولانی به نظر میآید.
در حالی که چهار دقیقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در این حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن وقت خواهد دید که مثل برق گذشت؛ دریغ میخورد، افسوس میخورد و دلش میخواهد طولانیتر بشود.[4]
تفسیر آیه 142 سوره نساء(نماز منافقین)
در تفسیر آیه 142 سوره نساء به بعضی از صفات منافقین بخصوص چگونگی نماز و عبادت منافقین، تعریف منافق، ریشه ی منافق، وجه تسمیه منافق، نفاق یک جریان همیشگی، ارکان نفاق اشاره می شود.
وجه تسمیه منافق
وجه تسمیه منافق از "نفق" بمعنی نقب است که از راهی به دین وارد و از راه دیگری خارج میشود. [1]
تعریف منافق
مُنافِق شخصی که در دل، دین اسلام را نپذیرفته ولی در ظاهر خود را مؤمن نشان میدهد.منافق، کسى است که در ظاهر احکام دینى را به جاى مىآورد، امّا انگیزههاى او الهى نیست.
نماز مىخواند، امّا از روى ریاکارى، کسالت و غفلت. او گمان مىکند با این روش خدا را فریب مىدهد، در حالى که نمىداند خودش را فریب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاى فریبکارى او را مىدهد.
سرچشمه نفاق
مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر به مدینه هجرت فرمود و پایههای اسلام قوی و پیروزی آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت.
زیرا مخالفان قدرتمند هر چه میخواستند آشکارا بر ضد اسلام میگفتند و انجام میدادند و از کسی پروا نداشتند و نیازی به کارهای منافقانه نبود.
لذا دشمنان شکست خورده، برای ادامه برنامههای تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه میدادند.
در این دوره، کسانی مخالف اسلام بودند؛ اما نمیتوانستند آشکارا با آن مخالفت کنند، به همین دلیل در ظاهر خود را مسلمان مینامیدند.
نفاق یک جریان همیشگی
نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن را در بر میگیرد به همین علت هر فرد دورو را در هر مقولهای میتوان منافق نامید.
با اندکی تامل، میتوان فهمید که حرکت نفاق در برابر اسلام صرف یک تاریخ نیست، بلکه جریانی همیشگی است که همواره به دشمنی با اسلام حقیقی پرداخته است.
اگر عبدالله بن اُبی در زمان پیامبر اسلام چهره بارز نفاق سیاسی است در زمان مانیز کسانی هستند که در کسوت اعتقاد ظاهری به انقلاب و وفاداری به آن، ضربه های جبران ناپذیری به پیکره انقلاب وارد کردهاند.
ارکان نفاق از منظر علامه طباطبائی
علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۵۴ سوره توبه [2]
، کفر به خدا و رسول او، کسالت و بی میلی در نماز خواندن، و کراهت در انفاق را از ارکان نفاق آنان شمرده است. [3]
« وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کسالی وَ لا ینْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَِ »«هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد.
جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمیآورند جز با کسالت، و انفاق نمیکنند مگر با کراهت!»
کسالت منافق در نماز از منظر رهبر انقلاب
در جامعهی جوان کشور بیش از دیگران باید به نماز اهمیت داد. جوان با نماز دلش روشن میشود، امید پیدا میکند، شادابی روحی پیدا میکند، بهجت پیدا میکند.
این حالات بیشتر مال جوانهاست، بیشتر مال موسم جوانی است؛ میتواند لذت ببرد. و اگر خدا به من و شما توفیق بدهد، نمازی بخوانیم که با توجه باشد، خواهیم دید که انسان در هنگام توجه به نماز از نماز سیر نمیشود.
انسان وقتی به نماز توجه پیدا کند، آنچنان لذتی پیدا میکند که در هیچ یک از لذائذ مادی این لذت وجود ندارد. این در اثر توجه است.
بیتوجهی به نماز، کسالت در حال نماز، از خصوصیات منافقین است - نه اینکه حالا هر کسی در حال نماز کسالت داشت، منافق است؛ نه - خدا منافقین را در قرآن معرفی میکند و میگوید اینها را از این بشناس.
در زمان پیغمبر منافقینی بودند که برای خاطر این و آن نماز میخواندند و در دل به نماز اعتقادی نداشتند. «و اذا قاموا الی الصّلوة قاموا کسالی یرائون النّاس».
بله، وقتی کسی طرف خطاب ندارد، با خدا حرف نمیزند، خسته میشود و برایش یک کار طولانی به نظر میآید. چهار رکعت نماز که چهار دقیقه، پنج دقیقه طول میکشد، برای او یک زمان طولانی به نظر میآید.
در حالی که چهار دقیقه مگر چقدر است؟ انسان اگر در این حالت با خدا طرف خطاب بشود، آن وقت خواهد دید که مثل برق گذشت؛ دریغ میخورد، افسوس میخورد و دلش میخواهد طولانیتر بشود.[4]
تفسیر آیه 142 سوره نساء(نماز منافقین)
انّ المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصّلاة قاموا کسالی یراؤون النّاس و لا یذکرون الله الاّ قلیلاً.
منافقان میخواهند خدا را فریب دهند، در حالی که او آنها را فریب میدهد و هنگامی که به نماز برمیخیزند با کسالت برمیخیزند و در برابر مردم ریاء میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند. «نساء ، 142»
در این آیه چند صفت منافقان را بیان میکند
1ـ آنها برای رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد میشوند و حتی میخواهند: به خدا خدعه و نیرنگ زنند در حالی که در همان لحظات که در صدد چنین کاری هستند در یک نوع خدعه واقع شدهاند زیرا برای به دست آوردن سرمایههای ناچیزی سرمایههای بزرگ وجود خود را از دست میدهند.
2ـ آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمیبرند و به همین دلیل:هنگامی که به نماز برخیزند سر تا پای آنها غرق کسالت و بیحالی است.
3ـ آنها چون به خدا و وعدههای بزرگ او ایمان ندارند اگر عبادت یا عمل نیکی انجام دهند آن نیز از روی ریا است نه به خاطر خدا. (یراؤون الناس)منافقان میخواهند خدا را فریب دهند، در حالی که او آنها را فریب میدهد و هنگامی که به نماز برمیخیزند با کسالت برمیخیزند و در برابر مردم ریاء میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند. «نساء ، 142»
در این آیه چند صفت منافقان را بیان میکند
1ـ آنها برای رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد میشوند و حتی میخواهند: به خدا خدعه و نیرنگ زنند در حالی که در همان لحظات که در صدد چنین کاری هستند در یک نوع خدعه واقع شدهاند زیرا برای به دست آوردن سرمایههای ناچیزی سرمایههای بزرگ وجود خود را از دست میدهند.
2ـ آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمیبرند و به همین دلیل:هنگامی که به نماز برخیزند سر تا پای آنها غرق کسالت و بیحالی است.
4ـ آنها اگر ذکری هم بگویند و یادی از خدا کنند از صمیم دل و از روی آگاهی و بیداری نیست و اگر هم باشد بسیار کم است.
5ـ آنها افراد سرگردان و بیهدف و فاقد برنامه و مسیر مشخصاند نه جزو مؤمنانند و نه در صف کافران.![5]
پیام ها
1- فریبکارى، بى نشاطى در نماز، ریاکارى و غفلت از یاد خدا، از نشانههاى نفاق است. «إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ، یُراؤُنَ، لا یَذْکُرُونَ»
2- منافقان بدانند که با خدا طرفند. «وَ هُوَ خادِعُهُمْ»
3- کیفر خدا متناسب با عمل است. «یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ»
4- نماز منافقان، نه روحیّه و نشاط دارد، نه انگیزه، نه مقدار. «کُسالى، یُراؤُنَ، قَلِیلًا»
نکته ها
امام رضا علیه السلام مىفرماید: چون خداوند، جزاى خدعه آنان را مى دهد، به این کیفر الهى، خدعه گفته مىشود.[6]
نماز مطلوب، عاشقانه، خالصانه و دائمى است. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: آنان که نماز را به آخر وقت مىاندازند و فشرده مىخوانند، نماز منافقان را انجام مىدهند.[7]
قرآن نسبت به مؤمنان جملهى «اقامواالصلوة» به کار مىبرد ولى دربارهى منافقین جملهى «قاموا الى الصلوة» و تفاوت میان «اقاموا» و «قاموا» تفاوت میان برپاداشتن و به پا خواستن است.
پی نوشت :
1.قاموس قرآن، ج۷، ص۹۹.
2. توبه/سوره۹، آیه۵۴.
3..ترجمه المیزان، ج۹، ص۴۱۴.
4.بیانات رهبر انقلاب) در دیدار شرکتکنندگان در هفدهمین اجلاس نماز(۱۳۸۷/۰۸/۲۹)
5.تفسیر نمونه، ج 4، ص 177.
6. تفسیر نورالثقلین.
7. درّالمنثور، ج2، ص237.
موسوی همدانی، سیدمحمد باقر؛ ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ه.ش، نوبت پنجم، ج۹، ص۴۱۴.
تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?sid=4&npt=7&aya=142
http://fa.wikifeqh.ir/
https://fa.wikishia.net/view
*این مقاله در تاریخ 1401/7/7 بروز رسانی شده است