برای تمام دختر خانم‌های گلی که...

شاید

بعضی‌ها بدون این که علتش را بدانی عزیز هستند، هم برای تو و هم برای سایرین، از دوست و فامیل گرفته تا آشنا و غریبه و همسایه؛ مثلاً شاید تو در خانه ی‌تان یک خواهر کوچولوی شیرین‌زبان داشته باشی که اتفاقاً خیلی هم زیبا باشد و نه تنها مامان و بابا این خواهرتان را خیلی بیش تر از بقیه دوست دارند و بهش توجه می‌کنند، بلکه تمام فامیل حواس‌شان هست که مبادا به خواهر کوچولوی تو بد بگذرد. روز تولدش را هیچ کس فراموش نمی‌کند؛ عید که می‌شود عیدی او بیش تر از سایرین است و خودت دلت ضعف می‌رود برای موهای فرفری بامزه‌اش، برای کلمات بانمکی که اشتباه تلفظ‌شان می‌کند و حتی برای نقاشی‌هایی که یواشکی می‌کشد گوشه ی کتاب ریاضی‌ات.
 

به احتمال قوی

مامان اول صبح که از خواب بیدار می‌شود یک لیوان شیر برای او می‌ریزد، هی می‌رود و می‌آید و آن شیر را نگاه می‌کند. آخرش می‌بینی آن شیر را برمی‌دارد و برای عزیزدردانه ی خانواده فرنی درست می‌کند و برای این که اول صبح، لبخند بر لب او بنشیند. بخشی از فرنی را با زعفران، زرد می‌کند و آن را به شکل یک گل خوشگل می‌ریزد روی سطح فرنی، سپس خیلی آرام دختر کوچولو را بیدار می‌کند، موهایش را شانه می‌زند و صورتش را می‌بوسد و می‌آورد سر سفره. همه هم از دیدن این صحنه، خیلی خوش حال و راضی هستند.
 

بی‌شک

ولی مطمئنم پشت تمام این محبت‌ها چیز عجیبی هست که یا ما ازش خبر داریم یا خبر نداریم؛ مثلاً چیزی شبیه معجزه‌ای که پشت نام زینب است، زینب سلام الله علیها عزیز دردانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام.
 

خیلی سال قبل

شش سال پس از هجرت پیامبر از مکه به مدینه، حضرت زهرا سلام الله علیها دختری به دنیا آورد خیلی زیباتر و خیلی خوش بوتر از گل. آن موقع حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی علیه السلام دو پسر داشتند؛ حسن و حسین علیهما السلام را می‌گویم. همگی از تولد چنین نوزادی خوش حال بودند و خانه‌ یشان شادتر و مبارک‌تر از گذشته شده بود. فقط نمی‌دانستند چه اسمی برای دخترشان انتخاب کنند؛ برای همین، صبر کردند تا پیامبرصلی الله علیه و آله از سفر برگردد و ایشان اسم او را انتخاب کند. پیامبر صلی الله علیه و آله که از سفر برگشت، یک‌راست به خانه ی دخترش زهرا رفت و دید او فرزندش را به دنیا آورده است؛ یک دختر زیبا و معطر. نوزاد را در آغوش گرفت و بوسید. از ایشان پرسیدند: «اسمش را چه باید بگذاریم؟» هنوز پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی نگفته بود که جبرئیل نازل شد و از طرف خدا به ایشان عرض کرد: «نام این دختر، زینب است.» پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از دستور خدا اطاعت کرد و به همه ی خانواده خبر داد که جبرئیل اسم او را از آسمان برای‌مان آورده است.
 

چند سال بعد و سال‌های بعدتر

زینبِ عزیز، بزرگ‌تر که شد، عزتش هم بیش تر شد، حسین علیه السلام لحظه‌ای از او جدا نمی‌شد و او فقط کنار برادرش حسین علیه السلام آرام می‌شد؛ یعنی تا او را در آغوش حسین علیه السلام قرار می‌دادند گریه‌اش بند می‌آمد و اگر او را از حسین علیه السلام دور می‌کردند، اشک‌هایش سرازیر می‌شد. چند سالی که گذشت، زینب حامی دیگری هم پیدا کرد؛ برادری به نام عباس، از مادری به نام ام‌ البنین.

در کربلا، تمام حواس زینب به برادر عزیزش، حسین علیه السلام بود و سایر برادرها و برادرزاده‌هایش، همین طور به زنان و کودکان. فقط زینب بود که می‌توانست از بازماندگان عاشورا حمایت و مراقبت کند. او به راحتی می‌توانست گره از کارها باز کند؛ پس برای هرکس مشکلی ایجاد می‌شد سراغ زینب را می‌گرفت. هیچ کودکی نبود که دلش مهربانی‌های زینب را نخواهد و هیچ زنی هم نبود که محتاج قوت قلب‌های زینب نباشد.

زینب از همان سال‌های اول تولدش، غم خوار بود؛ برای پدرش بعد از شهادت مادر. پرستار بود؛ برای زین العابدین در روزهای پیش و پس از عاشورا. مادر بود برای زنان و کودکان رنجدیده. پناه بود برای آن هایی که در روز عاشورا بی‌پناه شده بودند و یاور بود برای تمام کسانی که دل‌شان یک کمک جانانه می‌خواست. اصلاً او طوری بود که آدم را یاد زیباترین گل دنیا می‌انداخت. انصاف بدهید، آیا قلبی هست که او را بشناسد اما دوستش نداشته باشد؟
 

حتی در همین روزهای سرد

خودت را ببین، دوستت را ببین، همسایه‌ات را ببین؛ همه طور دیگری زینب سلام الله علیها را دوست دارید، آن هم حالا، پس از قرن‌ها که از وفات ایشان گذشته است. تمام مردها همین حالا می‌گویند: «نحن عباسک یا زینب» و حاضرند پای حرف‌شان بایستند و راهی جبهه ی جنگ در سوریه شوند؛ برای این که در برابر هجوم دشمنان، از حرم عزیز ایشان دفاع کنند، حتی دقیقاً همین حالا، وسط زمستان و برف و سرما؛ زیرا زینب را گرمابخش دل‌های یخ‌ زده می‌دانند.

خود من، خود تو، اصلاً ما همگی همین الان سرباز زینب سلام الله علیها هستیم، منتظریم لب تر کند و به سر بدویم؛ به همین خاطر و به دلیل شادی میلاد مبارک ایشان، باران این شماره، عرض تبریک ویژه دارد برای تمام دختر خانم‌های گلی که اسم‌شان زینب است.  

نویسنده: مریم راهی
نسخه چاپی