کسب حضور قلب در نماز
یکی از مهم ترین شرایط قبولی نماز حضور قلب است[1] و منظور از حضور قلب آن است که حواس نمازگزار، هنگام اقامه نماز متمرکز در نماز و متوجه آن باشد. او باید مراقب باشد که ذهن و فکرش به دنبال مسائل و مطالب دیگر نرود؛ یعنی در نماز به دنبال گمشده های خود نگردد و یا طرح و اندیشه ای در ذهن خود نپرورد، به طوری که حواسش به همه چیز باشد، غیر از نماز.

حضور قلب دارای درجات و مراتبی است که درجه اعلای آن فراموش کردن خود و دنیای مادی است و محو شدن در خدا و فنای در معبود و معشوق، همانند حضور قلبی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه بزرگوار علیهم السلام به هنگام نماز در پیشگاه خدا داشته اند.

کمترین رتبه حضور قلب، آن است که شخص نمازگزار بداند الان در چه مرحله ای از نماز است و هم اکنون کدام یک از واجبات نماز را به جای می آورد و یا چه ذکر و سخنی را بر زبان جاری می کند و اگر به معنا و راز و رمز آن هم آشنا نیست، حداقل بداند الان چه می گوید و چه می کند.
 
امام صادق علیه السلام می فرماید:
اذا صَلَّیتَ فَاقبِل بِقَلبِک عَلَی اللّهِ[2]

هنگامی که به نماز ایستاده ای، با قلبت روبه خدا کن!

امام باقر علیه السلام می فرماید:
انَّ العَبدَ لَیرفَعُ لَهُ مِن صلاتِهِ نِصفُها أَو ثُلثُها أَو رُبعُها أَو خُمسُها فَما یرفَعُ لَهُ الّا ما اقبَلَ عَلَیهِ مِنها بِقَلبِهِ[3]

از بنده [خدا] گاهی نصف نماز او و گاهی یک سوم و گاهی یک چهارم و گاهی یک پنجم آن پذیرفته می شود و [به طور کلّی ] از نماز، آن مقدار که با حضور قلب [و تمرکز حواس ] اقامه شده است، قبول می شود.
 
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
اذا قُمتَ فِی صلاتِک فَأَقبِل عَلَی اللّهِ بِوَجهِک یقبِل عَلَیک[4]

هنگامی که به نماز می ایستی، با تمام وجودت متوجه پروردگارت باش تا او نیز به تو رو آورد.


چگونه حضور قلب داشته باشیم؟

پس از آگاهی از اهمیت حضور قلب در نماز، ممکن است این سؤال به ذهن برسد: درست است که در نماز باید حواسمان جمع باشد و خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومین علیهم السلام نیز رعایت این نکته را از ما خواسته اند، اما عملًا مشاهده می کنیم که معمولًا در هنگام نماز، حواسمان جمع نیست.

آن توصیه ها و سفارش ها را می دانیم و در مقابل، این مشکل و درد خود را نیز درک و احساس می کنیم. حال چه کنیم که در نماز حواس ها جمع باشد؟

در پاسخ باید گفت: خوشبختانه محققان بزرگواری که خود، مراحل عرفان و نماز را پیموده اند، در این زمینه تحقیقات ارزنده ای کرده و راه ها و روش های مؤثّری را ارائه داده اند. اکثر علمای اخلاق نیز به این بحث اشاره کرده اند.

مرحوم میرزا جواد آقاملکی تبریزی در کتاب ارزنده اسرار الصلاة به این موضوع پرداخته و راه درمان را نشان داده است. گفتنی است: غالباً حواس انسان و قلب او، هماهنگ با دیدگاه و هدف اوست.

مثلًا فرض بفرمایید مجموعه ای از افراد در مکانی گرد هم آمده اند، رادیو نیز مشغول پخش اخبار است. تاجر پسته ای در میان این جمع وجود دارد. رادیو در ضمن اخبار خود، خبری درباره مقررات صادرات پسته پخش می کند.

بلافاصله، فرد مزبور توجهش به این خبر جلب می گردد و به اصطلاح سراپاگوش می شود؛ یعنی اگر مشغول غذا خوردن هم باشد، قاشق در دستش بی حرکت می ماند و تمام حواس او متوجه این خبر می شود. حتی توقع دارد که دیگران نیز به این خبر توجه کنند.

او در انتظار شنیدن ادامه آن می ماند؛ در صورتی که در همان مجموعه، افراد دیگر نیز هستند که خیلی راحت از کنار این خبر می گذرند. حال فرض بفرمایید رادیو پس از خبر فوق، خبر دیگری را پخش کند.

فرد دیگری از این مجموعه که شنیدن این خبر برایش از اهمیتی برخوردار است، متوجه آن گردیده، با اشتیاق و علاقه آن را تعقیب می کند؛ راستی چرا هرکس به خبر خاصی توجه می کند؟

چرا شما گاهی حاضر نیستید به حرف و سخنی گوش فرا دهید و حوصله شنیدن آن را هم ندارید و گاهی روی تک تک جملات و حتی نحوه بیان آن حساس می شوید و آن را به دقت دنبال می کنید؟

در این جا به یک اصل اساسی پی می بریم و آن، این است که اساساً قلب انسان متوجه چیزی است که آن را هدف و مقصد خود قرار داده است و به چیزی عنایت دارد که در زندگی خویش آن را مهم و با ارزش تلقی می کند.

اصولًا انسان در کارهای مهم خود سعی می کند که حواسش پرت نشود و هرچه کار مهم تر و حساس تر باشد، این مراقبت، بیشتر می گردد. مثلًا کارگری که در کارگاه نجاری و یا تراشکاری، کنار دستگاه پرس یا برش کار می کند، بسیار دقت می کند که حتی برای یک لحظه هم غفلت در کارش پیدا نشود، لذا حوادث ناگوار برای این گونه افراد به ندرت اتفاق می افتد.

بنابراین، اساساً انسان در مجموعه فعالیت ها و امور زندگی اش موجود حواس پرتی نیست. او پیوسته مراقب و مواظب خود و اعمال خویش است.

برای روشن تر شدن مطلب، مثال دیگری می زنیم:

یک صندوق دار بانک، در طول سال روزانه صدها بار مبالغ زیادی را دریافت و یا پرداخت می کند؛ اما مواردی که در شمردن پول یا نقل و انتقال دچار اشتباه می گردد، نسبت به حجم کار او بسیار اندک است و یا در رانندگی، انحراف از جاده بر اثر حواس پرتی و عدم توجه و دقت کافی راننده، در طول حرکت و در هر ثانیه امکان پذیر است؛ در حالی که ما روزانه شاهد میلیون ها حرکت و جابه جایی وسایط نقلیه هستیم و درصد بسیار ناچیزی از آنها دچار تصادف و انحراف می گردند.

بنابراین، به این نتیجه می رسیم که اصولًا انسان حواس پرت آفریده نشده است و ناتوان از جمع و جور کردن خود نیست. او توانایی تمرکز ذهن و فکر خود را در یک امر دارد؛ اما آنچه موجب شگفتی است، این است که چگونه این همه کارگر، صنعتگر، ورزشکار، هنرمند، پزشک، مهندس، خانه دار و صاحبان انواع حرفه ها و مشاغل در حین کار، به کار خود توجه و دقت دارند، ولی بسیاری از آنها هنگام نماز حواسشان پرت می شود؟

یعنی در همه جا اصل، توجه است و بی توجهی و حواس پرتی استثناست، ولی در نماز، قضیه برعکس است. اشکال در کجاست و علت چیست؟

محققان می گویند: منشأ غفلت، بی توجهی به اهمیت کار است. نمی شود موضوعی وجهه همت انسان باشد و یا نقطه ای را به عنوان هدف انتخاب کند و در عین حال، ذهن و فکر او از آن فاصله بگیرد.[5]

از این رو علت حواس پرتی ما در نماز، آن است که نماز را هدف و وجهه همت خود قرار نمی دهیم و جهت گیری ما بدان سو نیست. در ادبیات ما «هدف عالی» و «همت بلند» دارای جایگاه ویژه و نقش ارزنده ای است.
 
همت اگر سلسله جنبان شود
مور تواند که سلیمان شود
                                                                          
زیرا، کارها را در واقع همت ها انجام می دهند و آنچه راه های سخت و صعب را هموار می سازد، همت است. در حقیقت، کارهای عالی به وسیله همت های عالی انجام می پذیرد و انسان ها عملًا ابزاری برای تحقق آنها هستند.

البته این نکته نیز حایز اهمیت است که انسان علاوه بر آن که خود وسیله ای برای تحقق اهداف است، تعیین کننده هدف و ایجاد کننده و سازنده ابزار و وسایل برای نیل به هدف و مقصد خویش نیز هست.

چنین شخصی باید سمت و جهت زندگی خود را اصلاح کند و دید خود را نسبت به جهان و مسائل آن تغییر دهد و دنیا و مادیات را به عنوان ابزار و وسیله ببیند، نه به عنوان هدف؛ زیرا مثلًا اگر باغ برای انسان هدف شد، هنگام نماز هم مشغول چیدن میوه است و اگر اتومبیل هدف شد، هنگام نماز هم در حال رانندگی است و اگر فرش هدف شد، هنگام نماز هم به فکر آن است و اگر مقام هدف شد، هنگام نماز هم در اندیشه کسب آن و یا حفظ و حراست از آن است.

اما چنانچه هیچ یک از این امور و مشابه آن از مسائل مادی و دنیوی برای او به عنوان هدف مطرح نشود و تنها خدا هدف او باشد و مسائل مادی به عنوان ابزار و وسیله برایش مطرح شوند، در این صورت آن گاه هم که از اتومبیل استفاده می کند، به یاد خداست و هنگامی که در باغ قدم می زند و از میوه های آن بهره مند می گردد نیز به یاد خداست.

شکل ها و رنگ های مختلف میوه های باغ نیز او را به یاد خدا می اندازند و همه چیز را از خدا می داند. در بحبوحه سختی ها و گرفتاری ها توجه و توکلش به اوست و شادی های زندگی را نیز از طرف او می بیند.


پی نوشت ها:
[1] . تحریرالوسیله، امام خمینى( ره)، ج 1، ص 155
[2] . وسائل الشیعه، ج 5، ص 477
[3] . همان، ج 4، ص 71
[4] . بحارالانوار، ج 84، ص 220
[5] . براى اطلاع بیشتر، ر. ک: احیاء العلوم، غزالى، ج 1، ص 162

منبع: حوزه نت
نسخه چاپی