کتاب و کتاب خوانی
خب حالا که ‌می‌توانم کتاب بخوانم چرا نروم و عضو کتابخانه نشوم؟ امروز تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم فقط دلم نمی خواهد کسی بفهمد. نمی دانم چرا فکر ‌می‌کنم کتاب خواندن ازنظر بقیه کار مسخره ای است، مخصوصاً دوستانم. آن‌ها بیش تر فوتبال بازی ‌می‌کنند و مسابقه و بُرد و باخت برایشان مهم است. ازنظر آن‌ها آدم قوی کسی است که توی مسابقه‌ها ببرد و بقیه را شکست بدهد؛ ولی من فکر ‌می‌کنم اگر عقلم درست کار نکند و اطلاعاتم کم باشد آدم ضعیفی هستم و یک جورهایی بازنده به حساب ‌می‌آیم؛ پس قوی بودن فقط به بدن آدم نیست باید روحش هم قوی باشد. کتاب خواندن به من حس خوبی ‌می‌دهد و درونم را قوی ‌می‌کند، فقط نمی توانم این را به دوستانم توضیح بدهم. مهم این است که من از کتاب خواندن دست نکشم و گاه کتاب‌های خوبی را که خوانده ام به دوستانم معرفی کنم؛ شاید یک روز آن‌ها هم دل شان بخواهد کتاب بخوانند.

نویسنده: عاطفه جوینی
تصویرساز: محمدصادق کرایی
نسخه چاپی