روزشمار جمادی الثانی

 جمادى الثانی

 
روز سوم
1-شهادت صدیقه کبرى حضرت فاطمه زهراء بنا بر اینکه 95 روز از رحلت حضرت رسول اکرم (صل اللّه علیه و آله و سلم ) گذشته باشد 11 ق .

2- هلاکت ابوجعفر هارون الرشید ملعون پنجمین خلیفه از بنى عباس در سال 193 ق در 47 سالگى مدت خلافت 23 سال و این ملعون قاتل امام موسى بن جعفر (علیه السلام) و محبوس کننده آن حضرت در زندانهاى تاریک بود و قبرش در روضه مطهره حضرت امام رضا (علیه السلام) در پشت قبر امام رضا مى باشد و هارون از زنان مختلفه 11 پسر و 14 دختر داشت .
 
روز دوازدهم
خروج رسول اکرم (صل اللّه علیه و آله و سلم ) به جنگ خیبر 7 قمرى .
 
روز سیزدهم
تکمیل ضرب سکه دراسلام بدست عبدالملک بن مروان 85 قمرى و حضرت امیرالمؤ منین در بصره برنقره سکه اسلامى زد و عبدالملک نیز تکمیل نمود.
 
روز هیجدهم
وفات خاتم الفقهاء و المجتهدین فخر الشیعه شیخ الطائفه مرتضى بن محمد امین نجفى انصارى در سال 1281 قمرى در نجف و نسب شریفش ‍ به جابربن عبدالله انصارى مى رسد .

معظم له را در حجره صحن مطهر امیرالمؤ منین در نجف الاشرف بخاک سپردند و عمر مبارکش 67 و صاحب تالیفات قیمه مى باشد از جمله مکاسب - رسائل - الصلوة - الطهارة - الزکوة - الرضاع - الخمس - الارث - المواسعه و المضایقه - اثبات التسامح فى ادلّة السنن - التیمم الاستدلالى .
 
 روز بیستم
 
ولادت باسعادت حضرت فاطمه زهرا در مکه معظمه در دومین یا پنجمین سال بعثت .
روزى حضرت رسول اکرم (صل اللّه علیه و آله و سلم ) در ابطح با حضرت على (علیه السلام) و عمّار و منذر و عباس و ابوبکر و عمر نشسته بود ناگاه جبرئیل نازل شد ندا کرد یا محمد خداوند سلام مى رساند و امر مى کند که چهل شبانه روز از خدیجه دورى نمائى.

حضرت چهل روز به خانه خدیجه نرفت و در منزل فاطمه بنت اسد بود روزها روزه مى گرفت و شبها عبادت مى کرد.

عمار را نزد خدیجه فرستاد که نیامدن من بسوى تو از کراهت نیست بلکه از طرف خداوند ماءمورم ، خدیجه هر روز از مفارقت سید عالم مى گریست تا چهل روز تمام گشت.

جبرئیل نازل شد گفت یا محمد خداوند سلام مى رساند و مى فرماید براى تحفه من مهیا شو، ناگاه میکائیل طبقى آورد که دستمال بهشتى روى آنرا پوشیده بود در پیش حضرت گذاشت و گفت پروردگارت مى فرماید امشب بر این طعام افطار کن.

حضرت على (علیه السلام) فرمود هر شب به من امر مى نمود در را باز کنم تا هر که خواهد بیاید و با حضرت افطار کند ولى امشب مرا فرمود بر در خانه بنشین و کسى را نگذار داخل شود که این طعام بر غیر من حرامست.

حضرت موقع افطار از طعام و آب بهشتى تناول فرمود تا سیراب گردید باقیمانده طعام به آسمان برده شد.

جبرئیل عرض کرد اکنون به منزل خدیجه بروید و با او مضاجعت کنید که حق تعالى این شب از نسل تو ذریه طیبه خلق مى نماید و حضرت به خانه خدیجه تشریف برد و خدیجه کبرى به فاطمه زهرا حامله شد.

زنان مکه به جهت ازدواج خدیجه با پیغمبر به آن مخدّره عداوت مى ورزیدند و از او دورى مى کردند سلام نمى دادند و نمى گذاشتند زنى نزد خدیجه برود.

از این جهت وحشتى عظیم از تنهائى به او رو داد موقعیکه به فاطمه حامله گردید او در شکم مادر مونس او بود و با او سخن مى گفت و صبر مى داد چون درد زائیدن گرفت خدیجه بسوى زنان قریش و فرزندان هاشم در مکه کسى فرستاد که نزد او بیایند ولى گفتند تو سخن ما را قبول نکردى و زن یتیم ابوطالب شدى که فقیر و بى چیز است ما بخانه تو نمى آئیم .

خدیجه از شنیدن این جواب بسیار غمگین شد و در فکر بود ناگاه چهار زن شبیه به زنان بنى هاشم نزد او حاضر شدند.

خدیجه ترسید یکى گفت اى خدیجه نترس ما رسولان پروردگاریم بیارى تو آمده ایم منم ساره زوجه ابراهیم دیگران گفتند مائیم آسیه و مریم و کلثوم خواهر موسى ، سپس ‍ فاطمه زهرا در مکه 2 یا 5 سال بعد از بعثت بدنیا آمد آن طفل را با آب کوثر شستند و لباس سفیدى پوشاندند و مادر به آن شفیعه روز جزا شیر داد و در هر روز آنقدر رشد مى کرد که اطفال دیگر در ماهى نمو مى کنند.
 
ولو کان النساء کمن ذکرتا لفُضّلت النّساء على الرجال

فلا التاءنیث لاسم الشّمس عیب و لا التذکیر فخر للهلال .
 
روز بیست و دوم
فوت عبدالله ابوبکر بن ابى قحافه 13 ق در 63 سالگى بعد از 2 سال و 3 ماه و ده روز (یا چهار ماه ) حکومت ظاهرى و در عقب حضرت پیامبر (صل اللّه علیه و آله و سلم ) دفن شد و مادرش سلمى دختر سخر بن عامر بود.

اقدى مى نویسد ابوبکر در 7 جمادى الاخره در روز سردى غسل کرد و تب آورد مریض شد و 15 روز مرضش طول کشید و در شب 22 از دنیا رفت.

ولى بعضى نوشته اند مسلول شده بود مسعودى نوشته مسموم کردند و وصیت کرد که اسماء بنت عمیس زوجه اش او را غسل دهد و عمر نماز بخواند عمر و عثمان و طلحه و عبدالله بن ابى بکر (یا عبدالرحمن ) به قبر داخل شده و شب دفن کردند و بعضى روز 27 نوشته اند.

ابوبکر چهار زن داشت : قبله یا قتیله که عبدالله و اسماء بدنیا آمد - ام رومان که عبدالرحمن و عائشه بدنیا آمد - اسماء بنت عمیس که محمد به دنیا آمد - حسنة در وقت وفات ابوبکر به دخترى حامله بود بالاخره سه پسر و سه دختر داشت .

اسماء دختر بزرگ ابوبکر که مادرش قبله یا قتیله دختر عبدالعزّى بود زبیر بن عوام با اسماء ازدواج کرد عبدالله متولد شد در سن 73 سالگى در مکه معظمه به ظلم حجاج مقتول گردید.

گویند حجاج به امر عبدالملک بن مروان آن شهر را محاصره کرد و از بالاى کوه ابوقبیس با منجنیقها به خانه خدا سنگ انداخت و شهر را بگرفت و عبدالله مقتول گشت و اسماء را ذات النطاقین گویند نِطاق بر وزن کتاب نوعى جامه است که زنان عرب از زیر لباسها مى پوشیدند (از جلد 1 خیرات حسان ص 23)

در مجمع البحرین در ماده نطق آمده چون نطاق را روى نطاق مى پوشید لذا ذات النطاقین گویند یا اینکه دو نطاق داشت یکى را مى پوشید و در دیگرى وسائل خوراکى به پیامبر (صل اللّه علیه و آله و سلم ) حمل مى کرد.
 
برخى از کارهاى ابوبکر در زمان خلافت
1- خود را خلیفه رسول الله نمود با آنکه اهل سنت معتقدند که پیامبر (صل اللّه علیه و آله و سلم ) بدون وصیت از دنیا رفت و هیچ کس را خلیفه نکرد و خلافت ابوبکر با بیعت عمر و عده اى تحقق یافت و خلافت عمر نیز بنا به وصیت ابوبکر تحقق پیدا کرد و خلافت عثمان به شورائى که عمر نهاده بود تثبیت شد.

به عبارت دیگر ابوبکر خلیفه عمر و عمر خلیفه ابوبکر، و عثمان خلیفه عمر بود و روز دوم رحلت رسول اکرم ابوبکر خلافت را غصب کرد.

مخفى نماند که خلیفه بلافصل پیامبر اسلام على بن ابیطالب است بنا بآیات و روایاتیکه از پیامبر اسلام وارد شده از جمله :

1- حدیث غدیر که اکثر علما از جمله ابن مغازلى شافعى در مناقب ذکر کرده .

2- حدیث منزله از احادیث متواتره بین الفریقین مى باشد که از جمله بخارى در صحیح جلد 5 ذکر کرده که سعد گوید از رسول خدا شنیدم که به على گفت الاترضى ان تکون منى بمنزلة هرون من موسى الّا انّه لا نبى بعدى .

3- آیه مباهله .

4- آیه انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصّلوة و یوتون الزّکوة و هم راکعون .

5- تفتازانى شافعى در شرح مقاصد جلد دوم آورده : پیامبر (صل اللّه علیه و آله و سلم ) به على رضى الله عنه فرمود انت الخلیفة من بعدى .

6- حدیث مؤ اخاة : کشفى حنفى در مناقب مرتضویّه نوشته زمانیکه پیامبر بین اصحاب برادرى انداخت فرمود هذا على اخى فى الدنیا و الاخرة و خلیفتى فى اهلى و وصیّى فى امّتى و وارث علمى و قاضى دینى .

و ده ها احادیث دیگر از طریق اهل سنت در کتابهاى خودشان آمده که بعضى از آنها در کتاب اصول دین ما مسطور است .

2- پیامبر اسامة بن زید را امیر لشکر کرد و جمع کثیرى را دستور داد با او به جنگ اهل اُبْنَى از شام روند از جمله ابوبکر و عمر بود و حکم نمود به بیرون رفتن از مدینه و بر متخلّفین سه مرتبه لعن نمود ابوبکر و عمر هر دو تخلف کرده و برگشتند و رد وحى نمودند.
 
3- دفن ابوبکر
ابوبکر وصیت کرده بود او را در خانه پیامبر اسلام دفن نمایند و کردند در حالیکه این تصرف در ملک غیر بدون حق بود و اگر بگوئیم این حق بواسطه دخترش عائشه بود.

در جواب باید گفت زنانیکه بعد از پیامبر باقى بودند یک هشتم از خانه را بدون زمین ارث مى برد و اگر قائل شدیم که زمین نیز زوجه ارث مى برد پس یک هشتم را از همان خانه زوجات مى برند در حالیکه دو نفر از زنان پیامبر در زمان حیات آن حضرت فوت کرده بودند بنا بقولى نه نفر مى ماند باید یک هشتم را نه نفر بین خود تقسیم کنند آیا به عائشه آن قدر مى رسد که پدرش را در آنجا دفن کند.
 
4- قتل مالک بن نویره
بعد از رحلت رسول اکرم (صل اللّه علیه و آله و سلم ) مالک دید ابوبکر بر منبر پیامبر نشسته و سخنرانى مى کند گفت آیا این برادر تیمى ماست گفتند بلى مالک گفت وصى پیامبر آنکس است که آن حضرت امر کرده او را دوست دارم.

گفتند امر دیگرى حادث شده گفت چیزى حادث نشده بلکه شما به خدا و پیامبر خیانت کردید مالک خشمگین نگاه کرد و جلو ابوبکر آمد گفت چه کسى تو را در این منبر نشانده در حالیکه وصى رسول خدا نشسته ابوبکر به قنفذ و خالد امر کرد او را اخراج کردند.

ولى ابوبکر به بهانه اینکه مالک زکوة نمى دهد و مرتد شده خالد را با لشکرى به سوى او فرستاد که مردان را کشتند و خالد مالک را کشت و با زنش زنا کرد و بچه هاى قبیله مالک را به اسیر گرفتند و اما ابوبکر به خالد چیزى نگفت واقامه حدّ نکرد در حالیکه عمر اعتراض نمود و اشاره بقتل خالد و عزل او کرد ولى ابوبکر گفت خالد سیف الله است یعنى شمشیر خداست و دشمنان مى کشیم و آنرا در غلاف نمى کنیم .
 
5- نامه ابوبکر به پدرش
ابوبکر به پدرش نامه نوشت باین مضمون :

از خلیفه رسول خدا ابوبکر، بدان که مردم مرا به جهت کبر سن بخلافت برگزیدند تو نیز موافقت قوم کن و با من بیعت نما که من امروز خلیفه خدایم و هر چند زودتر بیائى ترا بهتر است .

او در جواب نوشت تو اول خود را خلیفه رسول خدا مى دانى بعد از آن نوشته اى مردمان مرا بخلافت برگزیدند، و اگر تو را به جهت کبر سن برگزیدند من از تو مسنّ ترم باید من خلیفه باشم نه تو، تو خود دانى که این امر حق تو نیست اگر حق را به صاحب حق یعنى على بن ابیطالب واگذار کنى بهتر است زیرا تو از عهده آن برنمى آئى و نامه تو احمقانه است . ابوبکر نامه را خواند و ناراحت شد و به آتش سوزاند.
 
6- تفویض خلافت
چون اجلش نزدیک شد عمر را خواند و خلافت را باو تفویض کرد خلق را قهرا به بیعت او وادار نمود از اینجا معلوم مى شود که عمر خلیفه ابوبکر بود نه خلیفه رسول خدا (صل اللّه علیه و آله و سلم ) و نه منتخب مردم .

7- ابوبکر در ایام خلافت خود گفت مرا شستن پاها و مسح کردن گوش و سر و گردن خوشتر مى آید و عمر هم تصدیق نمود و حکم کردند بجاى مسح پایها را بشویند و بجاى مسح جلو سر، سر و گردنرا مسح کنند و بعضى گویند این ساخته عمر است ، بهرحال چه ابوبکر و چه عمر آیا حق تشریع حکم در اسلام را دارند یا نه یا جعل حکم فقط در توانائى پیامبر اسلام بود.
 
8- دستور داد عمر با على جنگ کند
مرحوم مظفر در دلائل الصدق جلد 1 ص 78 مى نویسد: ابن عبدربّه از اعیان اهل سنت گفته على و عباس در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر به عمر گفت ان ابیا فقاتلهما یعنى اگر از آمدن ابا کنند با ایشان مقاتله کن عمر آتش آورد تا آن دو را در خانه بسوزاند فاطمه دید فرمود یابن خطاب آیا آمدى ما را بسوزانى گفت بلى .
 
9- محروم کردن فاطمه از ارث و غصب فدک
فاطمه را از مطلق ارث محروم کردند و فدک را که نحله اش بود غصب نمودند، زمانیکه رسول اکرم حصون خیبر را فتح کرد به دل اهل فدک رعبى افتاد به حکم رسول خدا گردن نهادند و فدک را با پیامبر مصالحه نمودند که جنگ نکنند.

فدک دهى بزرگ بود چون با جنگ گرفته نشد مخصوص ‍ پیامبر بود و بعد از نزول آیه شریفه و آت ذالقربى حقّه ، پیامبر فدک را به فاطمه زهرا (علیه السلام) داد و فدک نحله (عطیّه ) حضرت زهرا بود.

و فاطمه (علیه السلام) در خطبه اش به ابوبکر ادعاى ارث کرده زیرا حضرت مدعیّه مطلق ارث از متروکات پیامبر اسلام بود و فدک را به مطلق ارث قاطى کرده ادعاى ارث مى نمود و در جاى دیگر فدک را نحله فرموده است .
 
متروکات پیامبر (صل اللّه علیه و آله و سلم ) عبارت بود:
1- مقدارى از اموال شخصى که ذکر خواهد شد.

2- اموال بنى نضیر (که در سال چهار فتح شد).

3- یک سهم از خمس خیبر که همان سهم ذوى القربى است (واعلموا انّما غنمتم من شى ء فان لله خمسه الخ ) و فدک از متروکات نبود بلکه نحله حضرت زهراء بود در نزدیکى خیبر (دلائل الصدق ج 3).

1- حسن بن على و شاء گوید به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم آیا رسول خدا غیر از فدک مال دیگرى باقى گذاشت فرمود آرى چند باغ در مدینه داشت که وقف بودند 6 اسب و 3 ناقه و 2 استر و یک الاغ و دو گوسفند شیرده و 40 شتر شیرده و شمشیر ذوالفقار و زره و عمامه و دو برد یمانى و انگشتر و عصا و یک فرش از لیف و دو عبا و یک بالش پوستى رسول خدا داشت و بعد از او به فاطمه منتقل شد به جزء زره و شمشیر و عمامه و انگشتر براى على (علیه السلام) قرار داد (کشف الغمه ج 2 ص ‍ 56).

2- زمین هاى یهود بنى نَضیر بخشى از اموال پیامبر بود زیرا بدون جنگ فتح شده بود اموال منقول آنرا بین مُهاجران تقسیم کرد و قسمتى از آن زمین ها را به خودش اختصاص داد و به حضرت على دستور داد آنها را تصرف کند بعد وقف نمود و در زمان حیات تولیت آنها با خودش بود بعد از وفات تولیت آنها بعهده حضرت على و فاطمه و فرزندان این دو بزرگوار افتاد.

3- خیبر در سال هفتم بدست سپاه اسلام فتح شد اموال منقول اراضى طبق قانون قرآن 5 قسمت شد و 4 قسمت آن را در میان سپاه تقسیم کرد و یک قسمت خمس براى مصارفى که در قرآن تعیین شده باقى گذاشت و از این قسمت به همسرانش و على و فاطمه که ذى القربى بودند نیز مى داد که بعد از وفات رسول خدا مجموع غنائم خیبر را که باقى مانده بود ابوبکر تصرف کرد حتى خمس را نیز بدست گرفت و بنى هاشم را محروم نمود.

ناگفته نماند درآمد یکساله فدک در حدود بیست و چهار هزار یا هفتاد هزار دینار بود مجلسى ره فرموده اینکه در خطبه ادعاى نحله نکرده جهتش ‍ اینست که چون قبل از خطبه سخنان زیاد رد و بدل شده بود و قبول نکردند لذا در خطبه معترض نحله نشده است فقط ادعاى ارث را نموده (که از ضروریات دین است ) (بحار جلد 29)

10- ناگفته نماند که عمر در وقت خلافت ابوبکر گفته کانت بیعة ابى بکر فلتة وقى اللّه المسلمین شرَّها فمن عاد الى مثلها فاقتلوه .

11- ابوبکر در منبر گفته اقیلونى فلست بخیرکم و در بعض نسخ و على فیکم آمده .

12- و نیز از خواندن آیات برائت معزول گردید:

در سال نهم قمرى ابوبکر از طرف پیامبر ماءمور شد به مکه رفته آیات برائت را باهل مکه بخواند ابوبکر از مدینه خارج گشته از ذوالحُلَیفه احرام بست جبرئیل نازل و عرض کرد خداوند مى فرماید آیات برائت را شما یا یکى از خویشان شما بخواند حضرت پیامبر امیر المؤ منین را فرستاد و ابوبکر را معزول نمود و على (علیه السلام) آیات برائت را در مکه قرائت فرمود و غیرها.
 
روز بیست و سوم
 
 ولات حضرت یعقوب پیامبر (علیه السلام)
حضرت ابراهیم دو پسر داشت : اسماعیل و اسحق . اسحق 5 سال از اسماعیل کوچک بود در شام از ساره که عیال رسمى ابراهیم و دختر خاله او بود بدنیا آمد.

و اسماعیل پنج سال قبل از اسحق از هاجر زن دیگر ابراهیم متولد گشت .

بنا به وصیت ابراهیم رفقه دختر بتوئیل بن ناحور را اسحق به زنى انتخاب کرد و خداوند متعال دو پسر به او عنایت نمود: عیص - یعقوب (چون عقب برادرش عیص بدنیا آمد یعقوب نامیدند) که هر دو در یک شکم و با همدیگر بدنیا آمدند.

یعقوب دختر دائى خود لیا را به زنى گرفت و از وى هفت فرزند متولد شد و بعد از 147 سال زندگى عاقبت در مصر وفات نمود و به یوسف وصیت کرد جنازه اش را نزد قبر اسحق و ابراهیم در سرزمین فلسطین دفن کند جائیکه اکنون به شهر ابراهیم خلیل معروفست .
 
روز بیست و پنجم
وفات فخر المحققین عالم مدقق ابوطالب محمد پسر علامه حلّى در سال 771 ق در 89 سالگى در حلّه و جنازه مبارکش را به نجف الاشرف حمل نمودند.
 
روز بیست و ششم
فتح مصر بدست مسلمین در 20 ق در زمان خلافت عمر بدست عمروبن العاص و مدتى عمروبن عاص در مصر حکومت نمود و فُسطاط مصر را او بنا کرد.


منبع: مرکز مطالعات شیعه
نسخه چاپی