اثرات مثبت تکنیک آموزش توجه
اثرات آموزش توجه، از طریق طرح‌های تجربی تک موردی و روش شناسی‌های کارآزمایی مورد ارزیابی قرار گرفته است. این مطالعات از اثرات مثبت تکنیک آموزش توجه (ATT)، به عنوان یک شیوهی مستقل، بر اضطراب و خلق افسرده حمایت می کنند. همچنین مطالعات انجام شده اثر آموزش توجه بر سازوکارهای زیربنایی نگرانی / نشخوار فکری و باورهای فراشناختی را نیز مورد ارزیابی قرار داده اند. بر خلاف این واقعیت که تکنیک آموزش توجه، به خودی خود درمان محسوب نمی شود، شواهد مقدماتی نشان میدهند که اثرات آموزش توجه به طور شگفت انگیزی گسترده است.
 
ولز (۱۹۹۰) اولین مطالعه در مورد تکنیک آموزش توجه را با بهره گیری از طرح تک موردی، بر روی یک بیمار مبتلا به اختلال وحشت زدگی و اضطراب ناشی از آرمیدگی، انجام داد. پس از مرحله‌ی خط پایهی بدون درمان، تکنیک آموزش توجه با کاهش و در نهایت رفع حملات وحشت زدگی در مرحله‌ی اول درمان مبتنی بر تکنیک آموزش توجه، همراه بود. پس از آن، مرحله‌ی آموزش آرمیدگی خودزاد، با هدف وارونه سازی تمرکز خارجی و معطوف کردن دوبارهی توجه به بدن، به مرحله‌ی اجرا در آمد. این مرحله با برگشت مجدد حملات وحشت زدگی همراه بود، که با ارایه ی دوبارهی تکنیک آموزش توجه، متوقف شد. نتایج درمان در پی گیری های ۳ و ۱۲ ماهه حفظ شده بود. اثرات مغایر تکنیک آموزش توجه در برابر آرمیدگی خودزاد، نشان میدهد که اثرات آموزش توجه صرفا به دلیل خاصیت آرام سازی نیست، بلکه به احتمال زیاد، منعکس کنندهی کاهش نشخوار فکری معطوف به خود یا پایش و بازبینی علایم است.
 
ولز، وایت و کارتر (۱۹۹۷) در یک رشته مطالعات نظام دار بر روی بیماران مختلف، اثرات تکنیک آموزش توجه را در دو بیمار مبتلا به اختلال وحشت زدگی و یک بیمار مبتلا به هراس اجتماعی، مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه از روش شناسی «برگشت (وارونه سازی) واقعی» استفاده شد که در آن بیمار مبتلا به هراس اجتماعی پس از مرحله‌ی اولیه ی آموزش توجه، وارد مرحله‌ی توجه متمرکز بر بدن شد و بعد از آن، تکنیک آموزش توجه دوباره ارایه شد. با وارونه سازی ساز و کارهای آموزش توجه و برگشت مجدد علایم، اگر ارایهی مجدد آموزش توجه به کاهش علایم منجر می شد، می توان مطمئن شد که تکنیک آموزش توجه باعث اثرات درمانی شده است. در این مورد، تکنیک آموزش توجه با کاهش اضطراب و باورهای منفی همراه بود. این اثر، با دست کاری (افزایش تمرکز معطوف به خود از بین می رفت، اما با ارایه ی مجدد آموزش توجه، اثرات سودمند آن دوباره بازمی گشت. در دو بیمار مبتلا به وحشت زدگی که مشمول بازگشت نبودند، آموزش توجه با کاهش معنادار در حملات وحشت زدگی و کاهش باورهای منفی همراه بود. در همه ی موارد، نتایج به دست آمده در ارزیابی های ۳ و ۶ ماههی پس از درمان حفظ شده بود.
 
پاپاجورجیو و ولز (۲۰۰۰) اثرات آموزش توجه را در چهار بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی عود کننده ی پشت سرهم، مورد ارزیابی قرار دادند. طول مدت دورهی کنونی اختلال افسردگی اساسی از چهار تا یازده ماه و تعداد دوره های قبلی اختلال افسردگی اساسی بین دو تا چهار دوره بود. همهی بیماران در مرحله‌ی خط پایه، به مدت ۵-۳ هفته در وضعیت بدون درمان قرار گرفتند، سپس آموزش توجه طی پنج تا هفت جلسه ارایه شد. همهی بیماران، بهبودی قابل ملاحظه ای در اضطراب و افسردگی نشان دادند. نتایج درمان در پیگیری های ۳، ۶ و ۱۲ ماهه پس از درمان حفظ شده بود. غربال گری تشخیصی در پیگیری ۱۲ ماهه، نشان داد که هیچ کدام از بیماران ملاک های تشخیصی اختلال افسردگی اساسی را نداشتند. مقیاس های مورد استفاده در این مطالعه شامل مقیاس های افکار خود آیند، نشخوار فکری، تمرکز معطوف به خود و فراشناختها بود. پس از درمان، کاهش قابل توجهی در همه ی این مقیاس ها ایجاد شد و تا زمان پی گیری حفظ شده بود.
 
پاپاجورجیو و ولز (۱۹۹۸) اثرات آموزش توجه را در سه بیمار مبتلا به خود بیمارانگاری مورد بررسی قرار دادند. مرحله‌ی خط پایهی بدون درمان، تا زمان مشاهده ی ثبات در مقیاس های پیامد" ادامه یافت. سه بیمار به مدت ۱۱، ۲۰ و ۳۵ سال از خود بیمارانگاری رنج می بردند. همهی بیماران در نتیجه ی درمان، کاهش عمده ای در فراوانی نگرانی مرتبط با سلامت، باورهای مربوط به بیماری و تمرکز بر بدن نشان دادند. بهبودی حاصل شده در پی گیریهای ۳ و ۶ ماه پس از درمان ادامه داشت. همچنین بیماران، کاهش عمده ای در نمرات مقیاس تقویت حسی- بدنی (بارسکی، ویشک و کلرمن، ۱۹۹۰) که مقیاسی برای اندازه گیری تمایل به مبالغه و سوء تعبیر حس های بدنی است، نشان دادند.
 
کونگه و فرانکلین (۲۰۰۰) یک کارآزمایی کنترل شده ی تصادفی در مورد اثر آموزش توجه انجام دادند. آنها بیماران خود بیمارانگار را در یکی از دو وضعیت آموزش ۶ جلسه ای تکنیک توجه یا وضعیت بدون درمان جایگزین کردند. گروه کنترل هیچ نوع بهبودی در علایم نشان نداد. با این حال، گروه آموزش توجه، بهبودی معناداری در طیف گسترده ای از مقیاس های پیامد نشان داد. در پی گیری ۱۸ ماههی پس از درمان، بهبودی قابل توجهی در میزان نگرانی مرتبط با سلامت، اعتقاد به بیمار بودن و مقیاس های رفتاری، حاصل شده بود. محققان نتیجه گرفتند که به نظر می رسد تکنیک آموزش توجه، درمان مؤثری برای خود بیمارانگاری است.
 
سیگل، جیناسی و تاس (۲۰۰۷) تکنیک آموزش توجه را در بسته ی آموزشی «کنترل شناختی» ادغام کردند. بیماران افسرده به طور تصادفی در وضعیت درمان به شیوهی آموزش توجه همراه با درمان متداول یا فقط درمان متداول قرار گرفتند. نتیجه ی درمان بر حسب اثرات آن بر علایم افسردگی و نشخوار فکری  ارزیابی شد. در یکی از زیر گروهها، اثرات عصب روانشناختی درمان، با استفاده از تصویربرداری طنین مغناطیسی کار کردی؟ (FMRI) و واکنش اتساع مردمک، مورد ارزیابی قرار گرفت. بیمارانی که دو هفته درمان آموزش توجه دریافت کرده بودند، نسبت به افرادی که تحت درمان متداول قرار گرفته بودند، بهبودی معناداری در افسردگی و نشخوار فکری نشان دادند. بهبودی ناشی از درمان آموزش توجه، دو هفته پس از درمان، بیشتر از متوسط تغییر ایجاد شده در افسردگی در نتیجه ی برنامه ی درمان متداول ۶ هفته ای بود. نتایج مقدماتی FMRI حاکی از تغییرات عصب- روانشناختی در فعالیت آمیگدالا" در گروه تحت درمان آموزش توجه بود. در فاصله ی پیش تا پس از درمان، واکنش آمیگدالا نسبت به کلمات مثبت، افزایش و نسبت به کلمات خنثی، کاهش یافته بود.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390
نسخه چاپی