الگوهایی شاخص از مدیریت اولیای الهی
قرآن کریم تعبیر جالبی راجع به حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد که می فرماید: «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراه و الانجیل ..» (اعراف، ۱۵۷). یعنی پیامبر امی که در تورات و انجیل از او یاد شده است چیزهای خوب را بر آنها حلال می کند و پلیدیها را حرام می نماید و بار سنگین را از دوش آنها بر می دارد.
 
کدام بارسنگین و کدام غل و زنجیر؟ بارهایی از سنگ و یا غل و زنجیرهایی از آهن؟ منظور بارهای سنگین عادات و خرافات و غل و زنجیرهای روحی است که بر استعدادهای معنوی بشر گذاشته شده بود. همانهایی که نتیجه اش جمود، افسردگی، یأس و بدبختی بود.
 
پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) این غل و زنجیرها را باز کرد، رهبری و مدیریت اجتماعی ، یعنی آزاد کردن غل و زنجیرها و در عین حال کنترل و در اجرای صحیح انداختن، سامان دادن، سازمان بخشیدن و حرارت بخشیدن به انسانها . آنچه که رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام داد معجزه رهبری بود. مدیریت الهی در دل بحرانها، نیازمند آن است که از حیث روحی محکم و مستقر باشد تا بتواند تصمیمات صحیح را در حوزه مدیریت اتخاذ کند و بر اساس مبانی و ضوابط عمل کند. لذا در می یابیم که هدف و رسالت همه پیامبران، هدایت انسان بر صراط مستقیم و رسانیدن آنان به فلاح و رستگاری بوده است و راه همه پیامبران، یکسان ولی روش آنان در پیمودن این راه متفاوت بوده و برخاسته از شرایط زمانی و مکانی و فهم و درک بشر بوده است. نمونه ای بسیار مهم از صلابت و یقین در اطاعت مالک اشتر از دستور حضرت علی (علیه السلام) است. هنگامیکه مالک، علیرغم میل باطنی خود حکمیت را پذیرفت و از جنگ دست کشید. با توجه به اینکه پیروزی او نزدیک بود. در حالیکه لذت پیروزی برای یک فرمانده وصف نشدنی است اما مالک تصمیم مدیر مافوق خود را می پذیرد و با دردمندی از جنگ دست می کشد. و اطاعت از مسئول معصوم را بر میل خویش مقدم می دارد.
 
در سیره حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مواردی از تدبیر وجود دارد که در افراد عادی امکان ندارد. بعد از رحلت حضرت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)، مقام ولایت مصادره شد که در نتیجه امام علی (علیه السلام) خانه نشین شد. اما بار راستین و وفادار ایشان، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) که عصمت او سند تفسیر اسلام و قرآن است به کمک ولایت می آید. با وجود آنکه مورد اهانت قرار می گیرد و حتی سیلی می خورد اما صبر پیشه می کند و مصلحت امامت را بر رنجش شخصی اش مقدم می شمرد.زیرا بنا نیست که از راه غیر عادی مسائل حل و فصل شود. اگر صبر پیشه نکند زمینه بهره مندی بشریت در آینده از وجود اهل بیت(علیه السلام) از دست خواهد رفت. از دیدگاه اسلامی و بینش توحیدی هیچ پدیده ای عبث و بیهوده خلق نگردیده و خلقت انسان نیز پیچیده ترین و پر رمز و رازترین موجود جهان آفرینش و اشرف مخلوقات بوده و برخاسته از اهداف متعالی اسلام و نشانه حکمت خداوندی است. «ولا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه أنکاثا(نحل، 2)» قرآن، هدف از خلقت انسان را به کمال رسانیدن او و ظهور توانائی های بالقوه و شکوفا نمودن استعدادهای فراوان و در نهایت آماده کردن زمینه برای تجلی انوار ملکوتی در این موجود شگفت می داند. در بینش اسلامی ، مدیریت تا آنجا نافذ است که تضادی با احکام الهی نداشته باشد و مدیر در این نظام ، هرگز نمی تواند در اعمال مدیریت ، از شیوه هایی استفاده کند که با قوانین و احکام الهی مغایرت داشته باشد . مدیر ، در نظام اسلامی باید قوانین و احکام الهی را به خوبی بشناسد و کلیه فرامین و دستوراتش را مطابق با قوانین و حدود الهی باشد. در غیر اینصورت ، اوامر و فرامینش لازم الاجرا و قابل اطاعت نیستند . چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید : « اطاعت برای اجرای فرمان مخلوق نیست در صورتی که معصیت خالق را موجب شود » . بنابر این امر و فرمان مدیر در صورتی قابل اجراست که مطابق با فرامین الهی و در راستای اطاعت از خالق باشد . اگر به تاریخ نیز مراجعه نماییم می بینیم که شورشها و اعتراضات مسلمین در مقابل حکام و زمامداران، زمانی صورت گرفته که از مجرای عدالت و حق خارج شده اند و به ظلم و جور پرداخته اند. مطالعه پیرامون بعثت انبیاء نیز این حقیقت را روشن می سازد که یکی از علل بعثت پیامبران، حذف مدیریتهای طاغوتی و استقرار مدیریت و ولایت خدایی می باشد . چنانکه حضرت علی (علیه السلام) در یکی از سخنان خود ، علت بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را چنین بیان می نماید : «خداوند حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را به حق و راستی برانگیخت تا بندگان خدا را از بندگی کسانی همانند خودشان برهاند و به پرستش و بندگی خدا رهنمون گردد ، از فرمانبرداری بندگانش به فرمانبرداری خویش و از حوزه مدیریت بندگان به حوزه مدیریت و ولایت خود بکشاند». این مسأله در اسلام به قدری حائز اهمیت است که حتی امام و رهبر جامعه نیز اگر به خلاف حکم و فرمان الهی دستور دهد ، اطاعتش واجب نیست و معصیت محسوب می شود و هر نماینده و مسئولی نیز که از جانب ولی و رهبر جامعه تعیین گردد، موظف است که فرمانش در راستای فرامین و دستورات الهی باشد.
 
حضرت علی (علیه السلام) وقتی مالک اشتر را به عنوان نماینده و حاکم مصر به آن سرزمین می فرستد، در نامه ای خطاب به مردم مصر می فرماید: «پس ای مردم مصر، سخن نماینده على را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید در چیزی که هماهنگ با (حق) باشد». بنابراین از نظر اسلام، متابعت از رهبر، رئیس جمهور، وزیر، مسئول و مدیر .... مطلق نیست بلکه مقید به هماهنگی با «حق» می باشد و هر گاه این قید حذف شد، لزوم اطاعت نیز از بین خواهد رفت .
 
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در حدیثی گهربار می فرماید: «همانا فرمانبرداری در کارهای نیک است پس کسی که به معصیت فرمان داد، متابعتش نکنید». مدیرانی که از مجرای حدود الهی خارج شده و بر خلاف دستورات الهی، امر و نهی می کنند باید بدانند که با اینکار ارکان و پایه های مدیریت خویش را متزلزل نموده و زمینه سقوط و نابودی خویش را فراهم ساخته اند، زیرا قوانین الهی، منطبق با فطرت انسان است و مخالفت با فطرت انسانی، ثمره ای جز سقوط ندارد و کارکنانی که به خاطر ترس و جهل از اوامر غیر الهی پیروی می کنند نیز باید بدانند که با اینکار خشم و غضب خالق را در مقابل رضایت و خشنودی مخلوقی متزلزل خریدار شدهاند و فرجام شومی در انتظارشان میباشد.
 
کارمندی که به منظور خوش خدمتی و جلب نظر مدیر به دروغ و حیله و نیرنگ متوسل می شود و حق را ناحق جلوه می دهد ، باید بداند که خویشتن خویش را قربانی جاه طلبی و سودجویی فردی خودخواه ساخته و با بالا بردن او، خود را به چاه افکنده است و در جرم و جنایت او شریک است . لذا در حکومت اسلامی ، نه مدیر حق دارد حکم و دستوری بر خلاف قوانین و احکام اسلامی صادر نماید و نه زیردستان و مرئوسین حق دارند از چنین دستوری اطاعت نمایند و همگی در برابر خالق قادر و توانا مسئولند که کلکم راع و لکم مشوؤل عن رعیته.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390
نسخه چاپی