تبارشناختی در آثار فوکو
پیش فرض‌ها و اهداف تبارشناختی، بتدریج در آثار فوکو، به صورت قواعد کلی تکوین یافتند که تبارشناسی را مشخص می سازند.در این پژوهش تلاش شده است تا این قواعد در قالب استنتاجی «فرانکنا» در وضعیتی مرتبط با اهداف و پیش فرض‌های تبارشناسی ساماندهی گردند.
 
 بنیادهای این روش که در پژوهش «درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران» نیز به کار گرفته شده، در قیاس نظری ارسطو قرار دارد و بعدها توسط ویلیام فرانکنا به گونه ای منسجم جهت فهم و ارزیابی فلسفه های هنجارین صورت بندی شده و در مرحله ای دیگر، توسط خسرو باقری مورد بازسازی قرار گرفته است. الگوی کلی در این روش، مبتنی بر ترکیب دو مقدمه واقع نگر و هنجارین و تولد یک گزاره هنجارین است. از نگاه فرانکنا (به نقل از باقری، ۱۳۸۷، ص ۴۹)، گزاره های هنجارین و واقع نگر دو نوع گزاره سازنده فلسفه‌های تعلیم  و تربیت هنجارین اند. وی الگویی ارائه می کند که در آن ابتدا، انواع گزاره های هنجارین و واقع نگر از نظر سطح دسته بندی شده و سپس چگونگی ترکیب آنها توضیح یافته است. نمونه بازسازی شده الگوی این روش (باقری، ۱۳۸۷)، از چهار گام تکوین یافته است که هر مرحله در صورت فراهم بودن مقدمه های آن، به طور مستقل نیز قابل تحقق است. در گام نخست، بایدهای آغازین- که ناظر بر نیازها، خواستها یا بایدهای حیاتی انسان اند- با گزاره های واقع نگر فلسفی یا الاهیاتی کلان ترکیب می گردند و به اهدافی اصول بنیادین تعلیم وتربیت منتج می شوند. در مرحله دوم، ترکیب اهدافی اصول بنیادین، در مقام گزاره‌هایی هنجارین با گزاره های واقع نگر میانی - شامل گزاره های واقعن گر فلسفی، الاهیاتی یا علمی، منجر به تولد دانش ها، مهارتها و نگرش‌های مورد پرورش و نیز اصول فلسفی اصول علمی تعلیم و تربیت می گردد. در گام سوم، ترکیب نتایج گام دوم، با گزاره های واقع نگر روشی یا مصداقی، توصیه های عملی با روش تربیتی را ایجاد می کنند. این گام می تواند، خود با ترکیب گزاره های روشی با گزاره های واقع نگر فنی، به فن تربیتی بینجامد. روس مذکور به دو صورت پیش رونده و پس رونده، قابل استفاده است. در گونه پیش رونده، هدف آن است که با در دست داستن مبانی و اهداف نخستین، اصول کلان و خرد استنباط گردند. در این حالت، جهت حرکت، از مقدمهها به سوی نتایج است. استفاده از گونه پیش رونده این روش در این بخش، جهت تدوین اصول راهنمای رویکرد پژوهشی تبارشناسی صورت می گیرد. در این حالت، با به کار گیری گام دوم روش فرانکنا با توجه به پیش فرض‌های فلسفی تبارشناسی و نیز اهداف آن، اصول قابل استنباط خواهند بود.
 
گرچه این ارتباط استنتاجی از سوی فوکو تصریح نشده و چه بسا قالب استنتاجی، مورد پسند وی و دیدگاه پسا اثبات گرایانه اش نیز نباشد، به نظر می رسد این ساختار تا اندازه زیادی توسط فوکو به صورت ضمنی رعایت شده و ردپای اهداف و پیش فرض‌های وی در بسیاری از اصول به چشم می خورد. از سوی دیگر، ساختارمند شدن استنباط اصول میتواند آنها را از حالت شخصی خارج کرده، در معرض داوری عمومی قرار دهد. همچنین تصریح این ساختار می تواند راه را برای بسط این اصول هموار سازد.
 
در عین حال سیالیت بحث‌های فوکو سبب شده تا ساختار استنتاجی فرانکنا در پژوهش حاضر، به گونه ای منعطف تر به کار گرفته شود. این الگوی جدید از رویکرد فرانکنا، با چندگانه کردن اهداف و مبانی مورد استفاده در هر بخش، استنتاج را به سمت انعطاف بیشتر پیش می برد و آن را سیال تر می سازد. الگوی مورد استفاده در پژوهش «درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران»، در گام دوم مبتنی بر ارتباط یک به یک میان مبانی و اصول است و تلاش می کند تا از ترکیب هدف با هر مبنا، به اصل ویژه ای دست یابد. در پژوهش حاضر، این ارتباط، از حالت یک به یک به وضعیت چند به چند تغییر کرده است و هر اصل به چند مبنا و هر مبنا به چند اصل مرتبط گشته است. به سخن دیگر می توان گفت در الگوی جدید که در پژوهش حاضر مورد استفاده قرار می گیرد، مجموعه ای از مبانی به یک اصل منجر می شوند و همین تعدد و تنوع مبانی حاضر در کبرای قیاس عملی، نتیجه را نیز از انعطاف ویژه ای برخوردار می سازد.
 
از منظری کلان این اصول را می توان به دو دسته تقسیم کرد. دستۀ نخست، اصولی هستند انتقادی بودن تحلیل را تضمین می نمایند و دسته دوم، اصولیرا در بر می گیرد که ویژه تحلیل تبارشناختی اند. منظور از تحلیل تبارشناختی نوع ویژه ای از تاریخ نگاری است. اما از آنجا که تحلیل های تبارشناختی فوکو، انتقادی نیز هستند، اصول دسته نخست را نیز به کار می گیرند. ادامه بحث به استنباط و معرفی این اصول در قالب فرانکنا وبیان مصادیق آنها در آثار فوکو اختصاص یافته است.
 
اصول انتقادی ‌را می توان آن دسته از اصول روشی دانست که به صورت های مختلف کنارگذاری و ایجاد محدودیت برای افراد می پردازند وعلل این محدودیت ها را مورد بحث قرار میدهند. انتقاد از نظام‌های موجود، در آثار فوکو معمولا در قالب بررسی نظامهای طرد گفتمانی صورت می پذیرد. در این میان، سه نظام طرد کلان که فوکو آنها را کشف کرده و در تبارشناسی های خویش به دنبال یافتن و بر ملا ساختن آنها بوده است، در آثار وی به گونه ای پر رنگ تر به چشم می آیند. از منظر فوکو، سه نظام طرد گفتمانی، یعنی سخن ممنوع، بخش بندی موضوع و ارادت به حقیقت معمولا دست اندر کار شکل دهی به نظام های معرفتی و ساختن نظمها بازی های حقیقت و خطا هستند.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394
نسخه چاپی