نقد انیمیشن همه‌ی هیولاهای دوست‌داشتنی!
انیمیشن هتل ترانسیلوانیا، از آن انیمیشن‌هایی است که با وجود انتقادهای فنی زیادی که به آن شده، خوش درخشیده. یک فیلم شلوغ و پُر از حرکت که عوامل سازنده‌ی آن، جزو بهترین‌های ساخت انیمیشن به‌حساب می‌آیند.
 

خلاصه‌ی داستان

کنت دراکولای مهربان که همسر، خانه و زندگی‌اش را به‌خاطر خشونت و بی‌رحمی انسان‌ها از دست داده، به جایی بسیار دور از شهر می‌رود و یک هتل پنج‌ستاره برای اقامت هیولاها می‌سازد. هیولاها سال‌هاست که از ترس انسانها خواب و خوراک ندارند و این هتل، مکان امنی است که می‌توانند بدون نگرانی در آن اقامت داشته باشند.

در یک طرف این قلعه، جنگلی پر از روح است و طرف دیگر هم قبرستانی در اشغال زامبی‌ها. دراک یا همان آقای دراکولا به‌خاطر ظلمی که انسان‌ها در حقش کرده‌اند، از آن‌ها متنفّر است و سعی می‌کند این فکر را به دخترش مِیویس هم تحمیل کند.

 برخلاف دراک، دخترش میویس به رفتن به دنیای انسان‌ها علاقه‌ی زیادی دارد و دراک به او قول داده است در تولد ١١٨ سالگی‌اش، به او اجازه بدهد به دنیای انسانی برود. حالا تولد 118 سالگی میویس است و تمام هیولاها که از انسان‌ها بدشان می‌آید، به قصر دراک آمده‌اند؛ هیولاهایی مثل فرانکنشتاین، مورای مومیایی، مرد نامرئی، دیوید اسپید و... .

میویس از پدرش اجازه می‌گیرد به دنیای انسانها برود. دراک یک دهکده‌ی کوچک با زامبیهایی که ماسک انسان را زده‌اند، ساخته و نشانی آن‌جا را به میویس می‌دهد.

وقتی میویس به دهکده می‌رسد، انسانها (زامبی‌ها) به او حمله می‌کنند. میویس به قصر بازمی‌گردد و حرفهای پدرش را درباره‌ی انسانها باور می‌کند.

اما داستان اصلی از جایی آغاز می‌شود که جوانی به‌ نام جاناتان، که عاشق طبیعت‌گردی است، به‌طور اتفاقی سر از قصر دراک درمی‌آورد و این سرآغاز ماجراهایی در داستان است.
 

دوست من، جن آبی!

درباره‌ی زامبی‌ها در دو شماره‌ی قبل صحبت کردیم. تأثیر مخرّب آن‌ها را به عنوان یک انسان‌نما در این انیمیشن هم می‌توانید ببینید. اما چیزی که باعث شده ما این‌بار سراغ انیمیشن هتل ترانسیلوانیا برویم، زامبی‌ها نیستند؛ بلکه خود هیولاها و جناب دراکولاست. تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که چرا در این چند سال، ساخت انیمیشن‌هایی با موضوع هیولاها این‌قدر زیاد شده است؟ اصلاً هیولاها چه موجوداتی هستند؟ از کجا آمده‌اند و قرار است چه کنند؟

در فرهنگ فارسی این هیولاها «دیو» و در فرهنگ عرب «جن» و در فرهنگ لاتین demon یا jinn نام گرفته‌اند. جن به معنای چیزی است که پوشیده شده و منظور، پوشیده ماندن او از حواس ماست.

جن‌ها یا هیولاها میان فرقه‌های شیطانی، جایگاه ویژه‌ و مقدسی دارند. یکی از این جن‌ها که به شکل‌های مختلف در این انیمیشن وجود دارد، جن‌ یا هیولای آبی‌رنگ است. گروههای شیطان‌پرستی اعتقاد دارند که جن‌های آبی با به‌دست گرفتن جهان در دست لوسیفر (شیطان)، به دنیای انسان‌ها می‌آیند.

جن‌پرستان و گروهی به نام فراماسون‌ها که در همه کشورها وجود دارند و از گروه‌های شیطان‌پرستی حمایت می‌کنند، اعتقاد دارند که جن‌ها هنگام احضار، به رنگ آبی هستند.

جن آبی به عنوان  هفتمین راز از فرامین شیطانی فراماسون‌ها، عنصری است که به اعتقاد آن‌ها باید در افکار مردم جهان نقش ببندد تا جن‌ها به عنوان یکی از بهترین دوست‌های بشر معرفی شوند. دوستانی قابل اطمینان از جنس آتش و شخصیت‌هایی که فیلم‌ساز با آگاهی کامل و هدفمند به ترویج قدرت و برتری آن‌ها در رسانه‌های جهان پرداخته است؛ جن غول آبی چراغ جادو، اسمورف‌های دوست‌داشتنی آبی، جیمز سالیوان (هیولای آبی شرکت هیولاها)، جن‌های آبی آواتار و همین‌طور انیمیشن هتل ترانسیلوانیا... جزو این هدف هستند.

حتی در انیمیشن هتل ترانسیلوانیا شخصیت اصلی، یعنی جاناتان، برای حضور در هتل باید خود را شبیه جنیان کند؛ چگونه؟ با مالیدن رنگ آبی به صورت خود، یعنی همان جن آبی در مکاتب مخفی!
 

دراکولای نازنین!

اما این فقط جن‌های آبی نیستند که این‌طور دوست‌داشتنی به‌نظر می‌رسند. تمام هیولاهای تاریخ در این فیلم جمع هستند. از همان ابتدای انیمیشن، شما شاهد حضور تمام هیولاها و اشرار ادبیات و سینمای غرب در ترانسیلوانیا هستید و جالب‌تر آن‌که این هیولاها برای در امان‌ ماندن از شر انسان‌ها در این مکان دور هم جمع شده‌اند. این اولین القائات شیطانی این فیلم و مظلومنمایی جن‌ها در قالب هیولا است. در این انیمیشن هیچیک از عناصر ترسناک و پیشینه تاریک این شخصیتها یاد نشده؛ حتی کنت دراکولا موجودی است که قصد داشته در صلح و آرامش کنار انسانها زندگی کند، اما این انسانهای خودخواه و خشن بودهاند که او را طرد کرده، خانهاش را به آتش کشیده و همسرش را کشته‌اند. او حتی با وجود این هم از خون انسان‌ها تغذیه نمی‌کند.
 

هیولاها! لطفا ما را ببخشید

موضوع اصلی که در این انیمیشن به مخاطب القا میشود، این است که دوستی با هیولاها یا همان جنیان، مورد نیاز انسان‌هاست و این رابطه‌ی صلح‌آمیز می‌تواند وجود داشته باشد. این موضوع از مدت‌ها قبل در انیمیشنهایی مثل کارخانه هیولاها، هیولاها علیه بیگانگان و... به‌کار گرفته شده است.

اما این همه‌ی ماجرا نیست؛ این انسان‌ها هستند که این رابطه را قطع کرده‌اند و بار دیگر نیز خود انسان‌ها باید این رابطه را برقرار کنند؛ یعنی این اعتمادسازی باید از طرف انسان‌ها صورت گیرد. همان‌طور که در پایان فیلم می‌بینیم، مردم با فرانکنشتاین بیعت دوباره می‌کنند و مسیری سرپوشیده را برای دراکولا باز می‌کنند.

در فیلم اشاره شده که انسان‌ها هم متوجه شده‌اند این پیمان‌شکنی به ضرر آن‌ها است؛ برای همین مراسم جشنی را برای بزرگ‌داشت هیولاها ترتیب داده‌اند.
 

یک شادی واقعی!

موضوع دیگری که در این فیلم وجود دارد، جادوگری به‌عنوان یکی از مظاهر شیطانی است. جادو در این انیمیشن ابزاری هیجان‌انگیز برای تفریح واقعی بیان می‌شود و البته این ابزار جادو در دست جنیان است. در بخشی از فیلم که جاناتان به همراه دراکولا روی میزهای پرنده شروع به بازی می‌کند، در پایان دراکولا به جاناتان می‌گوید: «آری! شادی واقعی این است.»
 
رواج جادوگری، نیاز انسان‌ها به کمک هیولاهای دوست‌داشتنی، استفاده از نمادها و معماری‌های شیطانی، آموزش نافرمانی به کودکان در برابر خانواده، اشتباه خانواده‌ها و عذرخواهی آن‌ها از فرزندان‌شان، تنها گوشه‌هایی از اهداف پشت پرده سازندگان غربی این انیمیشن است.

نویسنده: ریحانه شاکر
نسخه چاپی