نظارت و کنترل در اسلام
یکی از عناصر حیاتی مدیریت  کنترل و نظارت ، وجود نظامی کامل و دقیق برای نظارت و کنترل است. نظارت بر اجرای هر چه بهتر برنامه ها و وظایف کارکنان، ضرورتی است که بخش عمده ای از وقت مدیران را به خود اختصاص داده است. از سوی دیگر کنترل عملکرد کارکنان از سوی مدیران، اصولا باعث بروز مقاومت از سوی کارکنان شده و دیواری از بی اعتمادی را میان مدیران و کارکنان ایجاد می کند.
 
انواع نظارت وکنترل فردی در سلام عبارتند از: الف - نظارت درونی ١- توسط نفس لوامه - خودکنترلی ( وجدان ) ۲- توسط خدا و فرشتگان ( رقیب و عتید). ب- نظارت بیرونی 1- توسط دیگران (امر بمعروف و نهی از منکر ) ۲- توسط قانون و مقررات ( انواع قوانین و مقررات سازمانی و کشوری )
 
هر گاه بتوان در کارکنان مراقبتی از درون خودشان ایجاد نمود، می توان امیدوار بود که این پیامد به وجود نیاید و در عین حال عملکردها نیز مورد نظارت قرار بگیرند. اینجاست که مسأله خود کنترلی شکل می گیرد. امام علی (علیه السلام) می فرماید: اجعل من نفسک على نفسک رقیبا؛ از حوادث مراقبی بر خویشتن قرار بده. مدیران در اسلام پیش از نظارت و کنترل بر سازمان و دیگران باید بر خود نظارت و کنترل داشته باشند .خود کنترلی به معنای نظارت و مواظبت فرد بر اعمال و رفتار خویش، و در نتیجه انجام دادن وظایف به نحو مطلوب و پرهیز از انحراف و تخلف شغلی و اداری می باشد. این روش در مقایسه با روش نظارت بیرونی (نظارت سازمان بر عملکرد کارکنان و کم هزینه تر است، و کارکردی بهتر و کارآمدتر دارد. نظارت بیرونی در صورتی اثر بخش خواهد بود که همراه با خود کنترلی کارکنان باشد؛ زیرا در نظارت بیرونی، چه بسا مواردی از عملکرد و رفتار فرد از دید ناظران مخفی بماند و هیچگاه مورد ارزیابی قرار نگیرد؛ در نتیجه نظارت اعمال شده، ناقص خواهد بود. از سوی دیگر، معمولا در نظارتهای بیرونی این دغدغه وجود دارد که آیا نظارت به عمل آمده از اعتبار و صحت کافی برخوردار است یا آن که شائبه ها و غرض ورزیها و دوستی ها و دشمنی ها در آن نقش داشته است. از اینرو، همواره باید بر ناظران نیز نظارت کنندگان دیگری گماشت تا مراقب نظارت آنان باشند و به این ترتیب ناظران مرحله بالاتر نیز محتاج ناظران دیگری هستند؛ اما در صورتی که ناظران خود دارای عامل بازدارنده درونی و باصطلاح خود کنترلی باشند، این دغدغه و نگرانی به میزان قابل توجهی کاهش می یابد، و گزارشهای آنان از ضریب اطمینان بالاتر و صحت بیشتری برخوردار خواهد شد .
 
نظر اسلام با توجه به آیات و روایات و احادیثی که پیرامون شخصیت رهبران آمده است و اهمیتی که این امر برای انسان  دارد همان نظریه غالب امروزی در بحث های رهبری در سطح جهانی یعنی نظریه های عمومی رهبری و یا اهمیت شخصیت روحانی رهبر و اهمیت دادن به پیروان است . به طور کلی از نظر اسلام رفتار طبیعی انسان را باید طبیعی و با رفتار هدایت کرد و یا برای معضلات و نارساییهای رفتاری انسان باید از راه حلهای انسانی (رفتاری ) استفاده کرد . راه حلهایی که آیات الهی و احادیث و روایات اسلامی سرشار از آنهاست . از اول نیز اسلام بنای هدایت انسان را بر اصلاح رفتار طبیعی انسان ها از طریق رفتار انسانی قرار داد، بدین معنا که رهبران برای ایجاد تغییر در دیگران ؛ از تاثیر رفتار و شخصیت خود بر آنها بهره می برند و از زر و زور و تزویر استفاده نمی کنند. لذا پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) رفتارهای اشتباه و دشمنی انسانها را با رفتار نیکو درمان می کردند . از ماجرای ریختن خاکستر بر سر مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تا عیادت کردن پیامبر از آن انسان خطاکار که به دنبال چند روز غیبت آن فرد و در نتیجه نریختن خاکستر بر سر مبارک ایشان رخ داد .و همچنین از سیره و زندگی حضرت على (علیه السلام) که سفارش قاتل خود را به امام حسن (علیه السلام) کردند ، سیره امام حسین (علیه السلام) در صحرای کربلا و روز عاشورا و بقیه ائمه اطهار علیه السلام در انجام و توصیه به رفتارهای انسانی در مقابله با رفتارهای خصمانه و ناخوشایند دشمنان اسلام جملگی بیانگر این است که اسلام رفتار و نارسایی های رفتاری انسان را با رفتار و راه حلهای انسانی ویا اخلاق یا شخصیت های روحانی یعنی همان صفتی که در نظریه های عمومی رهبری بدان اشاره شد درمان می کند . به همین لحاظ واژه رهبری که از اواخر قرن ۱۸ وارد فرهنگ مدیریت شد از مدتها قبل دستورالعمل سازندگی رفتار انسانی در جامعه اسلامی بوده است . بنابراین علوم رفتاری به تمام معنا در مدیریت اسلامی کاربرد دارد و تنها برای مواقع اضطراری و از کار افتادگی کارکنان نیست؛ چرا که در این مکتب انسان دارای کرامت است و کرامت انسانی ایجاب می کند که مدیر رهبر باشد و رفتار توام با محبت و عاطفه و سرشار از دوستی را برای پیشبرد امور در پیش گیرد . مدیریت وظیفه هدایت و هماهنگی عملیات را به عهده دارد ولی رهبری وظیفه هدایت و هماهنگی رفتار به ویژه رفتار طبیعی هر انسان را که از عمق وجود او بر می خیزد به عهده دارد . این وظیفه هدایت و هماهنگی رفتار با توجه به اهداف هدایتی است که اسلام به عهده رهبران گذارده است.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390
نسخه چاپی