آثار منفی دروغ
در سازمانی که عدم صداقت، ناراستی، نادرستی و ناپاکی در آن رواج دارد نتایج ذیل پدیدار می گردد:
 
اعتماد و اطمینان افراد از یکدیگر سلب گردیده و تحمل فضای سازمان بسیار تلخ و طاقت فرسا خواهد بود.
 
 دروغ خلاف فطرت انسان است و او را از درستی، درستکاری به نادرستی و تباهکاری می کشاند و بطور کلی از هریک از افراد سازمان به فرد دیگر سرایت می کند.
 
 دروغ سرچشمه نفاق در سازمان است چرا که صداقت هماهنگی زبان و دل است و عدم آن ناهماهنگی زبان و دل .
 
در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادی، روابط از دوستی های مشکوک و نافرجام گرفته تا رو دربایستی ها و ملاحظه کاریها، مصلحت جویی ها، پنهان کاری ها، بازیها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش می رود و به صورتهای بسیار متنوعی از روابط روانی، اجتماعی از قبیل فتنه، تملق ، مبالغه، عیب پوشی، نیرنگ، فرصت طلبی، تحریک و دهها خصیصه منفی دیگر که جملگی بر پایه دروغ شکل گرفته، تجلی می کند. فرهنگ دروغ به فرهنگ اصیل قومی، محلی و ملی پیوند می خورد و آن را آلوده می سازد.
 
در جو بی اعتمادی شخصیت پایه انسان دستکاری می شود : آدمها به مالکان طماع، اطبای بی وجدان، کسبه حقه باز، کارگران تنبل، دانش آموزان متقلب، معلمان بی مسئولیت، سربازان خائن، پدران بی فکر، سرایداران سارق، نانواهای رفیق نواز، کارمندان رابطه باز ورؤسای تبعیض کار تبدیل می شوند و دهها برچسب از این قبیل در کنار مشاغل پرزحمت و آبرومند و ضروری جامعه نقش می بندد و دو گانگی بیان و رفتار در جامعه نهادینه می شود.
 
مدیرانی که همدیگر را در آغوش می گیرند و در غیاب دیگری به تخریب و افترا علیه همدیگر مشغول می باشند دچار نوعی دروغ در رفتار و نفاق می باشند. منشا بسیاری از آفات مدیران نظیر غیبت و افترا و نشر اکاذیب و تهیه گزارشات کذب و مصاحبه های خلاف واقع و قسم و شهادت دروغ و برخوردهای دروغین و گفتار و رفتار متضاد را می توان در دروغ یافت.
 
فلسفه و حکمتی که باعث می شود برخی از اقسام دروغ جایز شمرده شود، وجود مصلحت برتری، همچون حفظ منافع معنوی مؤمنین، سلامت و امنیت جامعه‌ایمانی و خانواده است که در آن موارد بر مفسده دروغ گویی ترجیح می یابد. در این صورت اگر دروغ گفتن باعث حفظ یک مصلحت مهمتری شود مثل آنکه اگر دروغ گفته شود با عث می شود با افشاء نکردن راز یک مومن جان یا مال و یا آبروی او حفظ گردد در این صورت دروغ گفتن اشکال ندارد . از نظر مراجع «دروغ مصلحتی» به معنای رایج نزد مردم – که در واقع «دروغ منفعتی» است - حرام است. موارد جواز دروغ در اسلام مشخص است؛ از جمله آنها وجود مصلحت اهم (مثل حفظ جان مؤمن و یا رفع نزاع بین دو مسلمان است. دروغ در اسلام بلکه تمامی ادیان الهی حرام است، ولی در مواردی که مصلحت دروغ گفتن بیشتر از مفسده آن باشد، دروغ حرام نیست، بلکه در برخی موارد واجب است. در این گونه موارد، دروغ، مصلحت آمیز نام گرفته است؛ از جمله موارد آن میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
 
 1- اصلاح بین مردم؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ان الله أحب الکذب فی الإصلاح.. و أبغض الکذب فی غیر الاصلاح؛ خداوند دروغ گفتن را در مورد اصلاح بین مردم دوست دارد».
 
 ۲-دفع شر ظالمان؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «الکذب مذموم الأ فی امرین: دفع شر الظلمه و اصلاح ذات البین؛ کذب بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمی را از خود یا از دیگران دفع کند، یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند».
 
 ۳- دروغ در حال ضرورت: انسان به خاطر ضرر مالی و جانی سنگین می تواند دروغ بگوید. یعنی ضرر مالی باید به گونه ای باشد که تحمل آن دشوار باشد. اما ضررهای ناچیز موجب جواز دروغ نمی شود. تمام موارد را می توان در یک قاعده کلی خلاصه کرد و آن عبارت است از: به خطر افتادن اهداف مهمتر . در حقیقت تجویز دروغ در این موارد به خاطر ضرورت است و باید به همان قدر ضرورت اکتفا شود. موارد بسیاری نیز وجود دارد که به عنوان دروغ مصلحت آمیز در بین مردم شناخته می شود، اما در واقع چنین نیست، مثلا کسی به خاطر مصلحت فردی خود و منافع شخصی و کارهای جزیی دروغ می گوید. آن چه نزد عوام متداول است و آن را دروغ مصلحتی می نامند که مصلحت شخصی خودشان است ، دروغ حرام بوده و دارای آثار خود است و مصلحت اندیشی موجب عذر نخواهد بود. بنا براین ، دروغ ذاتا کار فوق العاده بدی است و بسیاری از مشکلات و بدبختی ها و نابسامانی های اجتماع کنونی ما بر اثر همین دروغ است. در بعضی از بیاناتی که از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) رسیده، دروغ را کلید سایر گناهان شمرده اند!ولی در عین حال در پاره ای از موارد استثنایی، پیش آمدهایی می کند که اگر انسان در آنجا راست بگوید فتنه و فساد بزرگی برپا می شود در حالیکه اگر راست نگوید آتش فتنه خاموش می گردد; مثلا، هرگاه میان دو نفر اختلاف شدیدی باشد و یکی از آنها پشت سر دیگری بدگویی کند و ما هم بشنویم و بدانیم که اگر در برابر سؤالاتی که می شود راست بگوییم و بدگوییهای او را فاش کنیم، آتش فتنه ای برپا می شود که ممکن است تلفات و خسارات مهمی به بار آوردز بدیهی است در چنین موردی راست گفتن کار غلطی است و هیچ عاقلی نمی تواند بگوید در چنین موردی هم باید راست گفت، این یک قانون مسلم عقلی است که هرگاه فساد چیزی از اصلاح آن بیشتر باشد، ما باید از آن چیز بپرهیزیم. قوانین اسلامی نیز این حکم عقلی را تأیید نموده و در چنین موارد استثنایی، از روی ضرورت دروغ گفتن را تجویز می کند. ولی به دو موضوع باید مؤکدا تأکید داشت: نخست این که این موضوع کاملا جنبه استثنایی دارد و جز در شرایط خاصی دروغ گفتن جایز نیست و نباید عده ای موضوع «دروغ مصلحت آمیز» را دستاویز کرده و بدون جهت و یا برای به دست آوردن منافع شخصی دروغ بگویند و این عمل زشت را به نام این که مصلحت! ایجاب کرده، مرتکب شوند. دوم این که اسلام بقدری به موضوع دروغ اهمیت داده که حتی در مواردی که ضرورت ایجاب می کند که انسان دروغ بگوید، دستور «توریه» (بر وزن «توصیه» سخنی که دو معنا دارد، گوینده از آن معنا خاصی را که حقیقت است اراده کرده و شنونده معنا دیگری می فهمد) داده است و در میان دانشمندان و فقهای ما این فتوا مشهور است.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390
نسخه چاپی