جنبش زنان و فرهنگ خودی و بیگانه
موضع گیری پیشگامان جنبش زنان در قبال دوگانگی میان تمدن خودی و تمدن مسلط بیگانه توجه بسیاری از محققان معاصر را جلب کرده، زیرا این موضع گیری تا حد زیادی متمایز است. وجه تمایز مشارکت های زنان در اندیشه نهضت از مشارکت های اندیشمندان مرد، نبود قطب بندی در آن و نبود گرایش به درگیری و مواضع تند در طرح مسئله زن بین دو قطب غربی و اسلامی است. بسیاری از آن نویسندگان در آن واحد هم شیفته موفقیت های زن غربی بودند و دعوت به استفاده از تجربه او می کردند و هم آرمانها و رؤیاهای زن عرب و مسلمان را در پیشرفت به صورت مستقل به گونه ای که هویت فرهنگی اش را حفظ کند مطرح می کردند و هم معتقد به تمسک به هویت و فرهنگ دینی و اسلامی زن و نگاه به آن به عنوان عاملی که نه تنها مانع نهضت زن نیست، بلکه انگیزه ای برای آن است بودند.
 
دوران نخستین آثار نهضت این تمایز در گفتمان زن را منعکس می کند. زیرا نشان میدهد که میان چهره های برجسته ترقی خواه زن و اسلام، تا حد زیادی مصالحه به وجود آمد که مبتنی بود بر احساس عمیق به پیوند با ساختار اسلام و اعتقاد به عدالت آن در قبال زن. هجوم غرب در قالب آثار شرق شناسانه و استعماری و هجوم مردان و زنان کاشف و جهانگرد و دیگران به شرق چه در محافل آن و چه سرزمینهای آزاد آن، در ترغیب زنان نویسنده برای مخالفت و اعتراض و دفاع از فرهنگ و ساختار حقوقی شان که نیروهای نوگرا از داخل و خارج تیشه به ریشه آن میزدند، نقش مهمی داشت. آنها دیدند که خودشان و اسلام در آن واحد هدف قرار گرفته اند و نبرد علیه آن دو در واقع یکی است. این رویکرد دفاعی، برخی از این بانوان پیشگام را برآن داشت تا در خصوص موضع اسلام نسبت به زن به تلاش فکری عمیق و اصیلی دست بزنند. خانم فاطمه علیه در اوایل دهه ۹۰ قرن ۱۹ کتاب خود را تحت عنوان زنان اسلام عرضه نمود که هدف آن تصحیح وجهه تحریف شده زنان مسلمان بود و پاسخ به انتقادات برخی از غربی ها نسبت به اسلام درباره مسئله ازدواج، طلاق، تعدد زوجات و حجاب. ویژگی کار او روحیۀ آگاهی خردورزانه آن است که میان اصول و مبانی تحریف نشده دین و عادات و سنت هایی که وارد دین شده تفاوت قائل میشود و همچنین اصول و فروع دین را منظم و از هم متمایز می کند. خانم فاطمه علیه در پاسخ خود، به حمله به غرب یا مبالغه در بیان معایب و نکات منفی آن در خصوص زن متوسل نشد، به گونه ای که توانست از عقده های شیفتگی و عداوت که بیشتر نویسندگان مرد که این موضوع را بررسی کردند دچار آنها شدند، رهایی یابد. فاطمه علیه با زبان کسی سخن گفت که به تمدن دیگری تعلق دارد که قدر آن را می داند و با تمام وجود می خواهد چهره حقیقی آن را به دیگران نشان دهد.
 
اما شاهزاده خانم قدریه حسین دختر سلطان حسین کامل در کتاب مشهور خود «زنان مشهور در جهان اسلام» درباره این بینش و آگاهی و این روحیه چنین می گوید: «نمی خواهم مردمم به غرب سطحی نگاه کنند... نمی خواهم مردمم همه چیز را در غرب ببینند و در همه چیز تسلیم آن باشند. خواستم مجد و عظمت گذشته شان را به یادشان آورم و خواستم باور کنند که حق تحصیل علوم با گذشت زمان از میان نمی رود. با این انگیزه به نظرم رسید که وقایع و شرح حال  زندگی بانوان مشهور گذشته را جمع آوری کنم».

ملک حفنی ناصف مشکل کشمکش و اختلاف میان فرهنگ اصیل خودی و فرهنگ وارداتی را به شکلی مستقیم که به واقعیات مربوط میشد مطرح کرد. او معتقد بود که در دین خاستگاهی وجود دارد که برای ایجاد جامعه رو به ترقی و متحول کردن آن نمی توان آن را نادیده گرفت و اسلام یکی از محورهای اساسی نهضت زنان را تشکیل می دهد. اما او غرب را تجربه دیگران میدانست که می بایست به عنوان نشانه اقتدار و کارآمدی در آن دوران به منظور تحلیل شرایط موفقیت و شکست مورد توجه، استفاده و استدلال قرار گیرد.
 
 اما او به هیچ عنوان معتقد به از خود بیگانگی فرهنگی، تقلید از غرب، ذوب شدن در آن و پذیرش و تسلیم در مقابل این روش افکار و رفتار آن نبود. او شیوة نوگرایی مبتنی بر غرب زدگی و تقلید را - که سبب تخریب ساختار نسل های جدید می شود به گونه ای که آنها را در انجام فعالیت تمدنی اصیل یا به دوش کشیدن بار نهضت جامعه ناتوان می سازد - مورد انتقاد قرار میدهد. او در این چهار چوب میان پذیرش محصولات فرهنگی غرب و پذیرش محصولات مادی غرب تفاوت قائل شد ضمن اینکه تأکید می کرد حفظ هویت، حد و مرز آن چیزی است که میتوان از غرب اقتباس کرد زیرا مسئله، مسئله باقی ماندن یا از میان رفتن است. و در عین حال نهضت در گرو ساختن تمدنی است که هم هویت خودی را داشته باشد و هم تجدد را. رویکرد حفظ و افتخار به تمدن خودی در رویارویی با دیگران تنها به بانوان پیشگام مسلمان منحصر نشد، بلکه بانوان پیشگام مسیحی شام را نیز در بر گرفت؛ کسانی که در نقد از خود بیگانگی فرهنگی نسبت به شیوه غربی و دفاع از روش و اندیشه شرقی و افتخار به تمدن عربی کوتاهی نکردند. میزیاده به نقل از وردة الیازجی که به مسئله زن شرقی در مجله الضیاء پرداخته بود - مجله ای که مؤسس آن برادرش ابراهیم یازجی بود - می گوید: او از زن شرقی به دلیل تقلید از غرب انتقاد می کند به گونه ای که حتی از به کارگیری زبانش و پیروی از عادات جامعه خود شرم دارد و مردم خود را مسخره می کند تا به خارجی بودنش افتخار کند زیرا گمان می کند که همه پیشرفت در اقتباس از پوسته مدنیت و ظواهر آن و شیوه ها و آن هرج و مرج رفتاری که او به غلط آزادی میداند نهفته است. و می گوید زن شرقی باید به خواهر غربی خود از جنبه دیگری بنگرد و در نتیجه، توجه زن غربی به مسائل جدی و مهارت او را در علوم، فنون و سایر حوزه های فعالیت بشری ببیند و اینکه چگونه زن غربی علی رغم آراستگی، وظایف خود را در قبال خانواده، جامعه، زبان و وطن انجام میدهد. یازجی دختران شرقی را تشویق می کند که از گمراهی شان بازگردند و به زبان عربی اهمیت بدهند هرچند که زبانهای دیگری آموخته باشند و آنها را دوست بدارند. این کار او تمسک به عاطفه میهن پرستی و علاقه به منافع ملی است؟. بنابراین بانوان پیشگام نهضت در دوره اول، درگیر قطب بندی و کشمکش ساختگی میان هویتهای فرهنگی و واقعیشان و میان ریشه های فرهنگی و طرح آینده شان برای نهضت نبودند، بلکه یک ساختار منسجمی را تشکیل می دادند.
 
منبع: زن و جوامع عرب در طول یک قرن، منی ابوالفضل، مترجم دکتر هومن ناظمیان، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، طهران، 1394
نسخه چاپی