معانی انسان کامل
اسم هر شی چیزی است که با آن می توان شیء را متمایز از دیگر اشیاء نموده و مورد اشاره قرار داد. بنابر این اسم معرف مسمی است. در لسان العرب این طور آمده است که انسان در اصل از إنسیان است و هم چنین «ایناس» خلاف ایحاش است. البته یکی دیگر از تعابیری که از انسان شده، عبارت انسان العین است.
 
در بیان محیی الدین و در شرحهای مختلف از فصوص یکی از وجوه تسمیه انسان را جهت انس او به موارد مختلف خلقی و امری بیان کرده اند. از جمله ابن عربی در کتاب الفتوحات المکیة خود وجه تسمیه انسان را از آن جهت می داند که او به تمامی مراتب کمال مأنوس است. «سماه إنسانا لأنه أنس الرتبة الکمالیة فوقع بما رآه الإنس له فسماه إنسانا،» انسان را انسان نامند، چرا که با تمامی رتبه های کمالی همراه و مانوس بوده و همه آن مراتب را داراست. محیی الدین در فصوص الحکم نیز جهت انسانیت انسان را عموم و شمول وجودی او برای حصر همه حقایق میداند و همچنین او را انسان العین می نامد، چرا که خداوند به واسطه نگاه به جایگاه وجودی انسان کامل است که به مخلوقات خود می نگرد و رحمت فیاض خود را به آنان ارزانی می دارد.
 
فأما إنسانیته فلعموم نشأته وحصره الحقائق کلها. وهو للحق بمنزلة إنسان العین من العین الذی یکون به النظر، وهو المعبر عنه بالبصر. فلهذا سمى إنسانة فإنه به ینظر الحق إلى خلقه فیرحمهم. ابن ترکه در توضیح وجه تسمیه آدم که چرا او را انسان و خلیفه نامیده اند، معتقد است که حقیقت هر چیزی به خواص و لوازم و ویژگی های آن است و بر اساس همین خصوصیات، اسامی و نسبت های مختص به آنها معین می شود. فأما إنسانیته: فلعموم نشأته وحصره الحقائق کلها حصرى جمعی و امتزاجی از همه حقایق که در انسان است و همه نسبتهای کلی و ذاتی حق بر این کل که همان انسان کامل است، منعکس گشته و به این صورت است که یأنس بها الکل إلى الکل. انسان کامل و اولین مخلوقات، مظهر عین ثابت اسم اعظم، رسول ختمی مرتبت صلى الله علیه وسلم فرمود: «أعطیت جوامع الکلم». این سخن گهربار حاکی از این است که به جعل بسیط، انسان کامل جامع ایجاد گردیده است. مخلوقی جامع، که مثالی در عالم کبیر ندارد. چرا که تمامی آنچه که آن در عالم اند دارای مقام معلومی هستند که تعدى از آن جایگاه برایشان مقدور نیست. مگر انسان جامع، که همه مقامات الهی و کونی را کسب کرده و درجات علو را یکی یکی می پیماید. انسان کامل مجرای نظر حق به مخلوقات است، تا این که هر یک از آنها به حسب قابلیت و ظرف وجودی خویش فیض وجودی دریافت کرده و مورد رحمت الهی قرار می گیرند.
 
انسان کون جامعی از صورت حق و نشئه روحانیت و همچنین صورت کونی است که شامل تمامی حقایق عالم مادی می باشد. بنابراین تمامی حقایق را در خود محصور نموده و به آنها مأنوس است. أنس بهذه الحقیقة الإنسانیة الکل، وأنس بالکل، فسمى الوجود الحق المتعین فی هذه الحقیقة الکلیة المطلقة إنسان؛ اطلاق کل بر اانسان، اطلاقی حقیقی و انضمامی است زیرا او واجد غیب وشهود و قابل جمیع موجودات حادث و قدیم و تعینات نو و کهنه است. جندی نیز در فص حکمة الهیه فی کلمة آدمیه در شرح عبارت انسان العین می گوید: وستى أیضا إنسان العین إنسانا بهذا الاعتبار لأن العین تأنس بکل ما تقع علیه ولا یناسبه أیضا نور الحق المتعین بالجمع فی نار الفرق، وإیناس النور فی النور مؤنس یعطى الأنس لناظر الناظر، ولأن الإنسان من عین الإنسان آلة النظر وإنسان العین المنزهة، فسماه بهذه الاعتبارات إنسانا.
 
انسان کامل کیست؟ آیا این اصطلاح بر هر انسانی قابل اطلاق است؟ ابن عربی معتقد است که انسان کامل همان «ظله الممدود وعرشه المحدود وبیته المقصود الموصوف بکمال الوجود فلا أکمل منه»(1) بوده و او کامل و اکمل و نائب حق است و سایۂ رحمت او بر سر اولین تا آخرین عوالم و تجلیات مستدام است. در تعلیقه بر فصوص الحکم در سه مورد انسان کامل را معرفی می کند: الإنسان الکامل الذی هو الکون الجامع لحقائق الوجود کلها فی نفسه والذی تتمثل فیه جمیع الصفات والأسماء الإلهیة.(2) یک نشانه مهم برای انسان کامل این است که او اسرار و حقایق وجود را به طور جمعی در خود دارد و مجلای همه اسماء و صفات خداوند است.
 
الإنسان الکامل الذی تحققت فیه کل صفات الوجود فکان مظهرة تاما وکونة جامعة لها.(3) الإنسان الکامل أى الإنسان الذی حقق فی وجوده کل معانی الکمال الإلهی، وتجلت فیه کل الصفات الإلهیة.(4) و به همین دلیل است که شایسته ترین موجودات به مقام خلیفة اللهی در کون و مکان انسان کامل می باشد؛ نه فقط بر روی زمین. این رتبه و درجه از میان انسانها و سایر مخلوقات تنها برای انبیاء و اولیاء است. اگرچه هر یک از آفریده ها خود کلمه ای از کلمات بی پایان خداوند و مظهر حق اند؛ کلماتی که اگر دریا مرکب شود برای نوشتن کلمات پروردگار قبل از این که کلمات الله تماما به صفحه ظهور برسند آن بحر تمام خواهد شد، هر چند دریایی مثل آن آورده شود.
 
انسان کامل کسی است که کون جامع حقایق وجود بوده و تمثل همه اسماء و صفات الهی و مظهر تام و تمام حق و معانی کمال الهی است و در نهایت انسان کامل، یعنی انسانی که ظرف تحقق کمالات الهی و مجلای صفات ذات می باشد و سایر اسماء کلیه و جزئیه تحت اسم او هستند؛ به همین دلیل تنها موجود و مخلوقی می باشد که سزاوار مقام نیابت از حق و خلیفة اللهی است؛ مصداق آن کسی جز انبیا و اولیا نمی تواند باشد، اگرچه همه مخلوقات کلمات الهی و مظهر اسمی از اسماء ند.
 
در تعلیقه بر فصوص، در فص اول که با نام «فص حکمة الهیة فی کلمة آدمیه» آمده است؛ منظور از آدم الطلب را آدم ابوالبشر نمی داند. بلکه منظور از آدم همان حقیقت انسانیت است. حقیقتی که تنها نشئه ای است که کمالات الهی با اعظم صورش در آن متجلی گشته است.
 
در انسان چهار وجود جسمانی و طبیعی و عقلی و الهی نهفته است که هیچ کائن و موجود دیگری این نشئات را با هم دارا نیست و به همین دلیل است که او هم شایسته خلافت از حق و هم سزاوار این که او را عالم صغیر بنامیم، می باشد. ففی الإنسان جسم وطبیعة وعقل وروح أو هو کائن جسمانی وطبیعی وعقلی وإلهی. ولا یدانیة فی هذه الصفات کائن آخر ولذلک استحق الخلافة عن الله واستحق أن یسمى العالم الأصغر.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. الفتوحات المکیة، ج ۳، ص ۲۸۱.
2. فصوص الحکم، التعلیقة ابوالعلاء عفیفی، ص70
٣. همان، ص ۱۳۹.
4. همان، ص ۳.
 
منبع: انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی رحمة الله علیه، نرگس موحدی، صص69-64، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1393
نسخه چاپی