شفاعت کنندگان روز قیامت چه کسانی هستند؟
آنچه از آیات و روایات استفاده مى‏ شود این است که شفاعت گنندگان در پیشگاه حق عبارت‏ند از:

1- طاعت و عبادت 2- توبه 3- پیامبر 4- فاطمه زهرا 5- امیرالمؤمنین و یازده امام معصوم 6- پیامبران 7- فرشتگان 8- شهداء 9- علماى ربانى 10- آموزندگان و حافظان قرآن 11- خویشاوند و همسایه مؤمن 12- قرآن مجید.

روایات مربوط به شفیعان و شفاعتشان در کتاب‏هاى پر ارزش غررالحکم، مجمع‏البیان، خصال، مناقب‏ابن‏شهر آشوب، امالى شیخ صدوق، بحار، و در منابع اهل سنت در سنن ابن داود، سنن ابن ماجه، سنن ترمذى، مسند احمد حنبل به طور مفصل آمده است. «1» در این قسمت به خواست حضرت حق شرح و توضیح بخش سوم آیه شریفه چهل و هشتم سوره ‏مبارکه بقره را دنبال مى‏ کنم:


مردود بودن فدیه در قیامت‏

از عادات یهود این بود که براى فرار از قانون، یا نجات از جریمه و کیفر، یا آزاد کردن اسیر چنان که در آیه 85 سوره بقره مطرح است عوض جنسى یا مالى مى ‏پرداختند که از این عوض در اصطلاح قرآن تعبیر به عدل و فدیه شده است.

این قوم از خود راضى که به دروغ و بى ‏دلیل خود را امت برتر نسبت به همه امت‏ها مى‏ دانند به تصور این که قیامت هم مانند دنیاست و مالک و حاکم آنجا عاشق چشم و ابروى آنان است، یا به خیال فاسد و واهى خود قیامت را عرصه‏ اى واگذار شده به خویش یا میدانى براى بازى‏گرى خود به حساب مى‏ آورند پیش خود بریده و دوخته ‏اند که در قیامت براى پاک شدن از همه گناهان و معاصى و خیانت‏ها و جنایت‏ها و عهدشکنى ‏ها و ستم‏ها، و غارت اموال و حقوق مردم، و تحریفات و افترائات و نهایتاً براى نجات از عذاب دوزخ فدیه و عوض مى‏ دهیم و براى ابد خود را از کیفر و جریمه خلاصه مى ‏کنیم.

ولى خداى عادل که بر اساس فضل و عدالتش پاداش اهل ایمان را مى‏ دهد و بر پایه عدلش مجرمان مستحق جریمه را کیفر مى‏ دهد خدائى که در موضع عفو و رحمت ارحم ‏الراحمین و در موضع عذاب و عقوبت سخت ‏ترین کیفر کنندگان است در قرآن مجید که در وحى بودنش هیچ شکى نیست و سند و مصدق نبوت پیامبر، و امضا کننده تورات نازل شده بر موسى است اعلام کرده که در قیامت از هیچ مجرم و فاسقى بر فرض که بتواند و مایه و سرمایه در این زمینه داشته باشد فدیه و عوض پذیرفته نیست.

در رابطه با این مسئله به هفت آیه از قرآن که هر کدامش اگر بر کوه نازل مى‏ شد آن را متلاشى کرد با دقت هر چه بیشتر توجه نمائید:

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى‏ بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ: «2»
یقیناً کافرانى که در حال کفر از دنیا رفتند، هرگز از هیچ یک از آنان براى رهائى از عذاب هر چند به اندازه آکندگى زمین از طلا، فدیه و عوض دهد، پذیرفته نمى ‏شود، براى آنان عذابى دردناک است و هیچ یاورى نخواهد داشت.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِیَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ: «3»
قطعاً کافران اگر همه آنچه در زمین است و همانند آن را نیز با آن همراه خود داشته باشند، تا آن را براى نجاتشان از عذاب روز قیامت فدیه و عوض دهند از آنان نپذیرند و براى آنان عذابى دردناک است.

وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ: «4»
اگر در قیامت براى هر کسى که به آیات خدا و بندگان حق ستم کرده همه ثروتى که در زمین است فراهم باشد، یقیناً براى نجات خود از عذاب جاودانه فدیه و عوض دهد، و زمانى که عذاب را ببینند از شدت شرمسارى پشیمانى و اندوه خود را پنهان مى‏ کنند، و میان آنان به عدالت و انصاف داورى مى ‏شود، و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.

لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى‏ وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ: «5»
براى آنان که دعوت پرردگارشان را پذیرفتند بهترین سرانجام است، و آنان که از قبول دعوت حق سرپیچى کردن اگر مالک دو برابر همه آنچه روى زمین است باشند بى ‏تردید آن را براى رهائى خود از عذاب فدیه خواهند داد، آنان را حساب دشوارى است و جایگاهشان دوزخ است و دوزخ بد بسترى است!

وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ: «6»
و اگر براى ستمکاران به آیات خدا و به بندگان حق همه آنچه در زمین است و مانندش با آن باشد، بى ‏تردید حاضرند آن را براى رهائى خود از عذاب دشوار قیامت عوض و فدیه دهند و از سوى خدا آنچه را که از عذاب‏هاى گوناگون نمى ‏پنداشتند آشکار مى‏ شود.

فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ: «7»
قیامت به منافقان گویند: پس امروز نه از شما و نه از کافران فدیه و عوضى در برابر نجات عذاب دریافت نخواهد شد جایگاهتان آتش است و همان مولاى شماست و بد بازگشت‏گاهى است.

یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ (11) وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ (12) وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ (13) وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ (14) کَلَّا إِنَّها لَظى‏ (15) نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏: «8»
مجرم و گناه کار آرزو مى‏ کند که اى کاش مى‏ توانست فرزندانش را در برابر عذاب آن روز فدیه و عوض دهد.

و نیز همسر و برادرش را، و قبیله و قومش را که در دنیا به او پناه مى ‏دادند و همه کسانى را که در روى زمین ‏اند تا ابن‏فدیه و عوض او را از عذاب نجات دهد ولى چنین نیست که برایش راه نجاتى باشد همانا آتش زبانه مى‏ کشد در حالى که دست و پا و پوست سر را بر مى‏ کند.

آرى این است وضع هولناک روز قیامت و وضع کسانى که هیچ گونه راه نجاتى ندارند و با دست خود به خاطر کفر و ظلم و عناد و لجاجت همه طرق رهائى از عذاب را به روى خود بستند و براى ابد خود را از رحمت و لطف حضرت حق محروم نمودند.


بى‏ یار بودن دوزخیان‏

کتاب خدا در سوره‏ هاى بقره، هود، مؤمنان، انبیا، قصص، فصلت، زمر، دخان، طور «9» به این واقعیت اشاره مى‏ کند که کافران و ستم‏کاران و مجرمان، و منکران حقایق براى ابد دچار عذاب سخت دوزخ‏ند و براى نمونه یک نفر، آرى یک نفر که آنان را براى نجات یارى دهد وجود نخواهد داشت!!

این مغروران متکبر و خائنان پست و روى‏ گردانان از حقایق در قیامت از یارى یارانى چون حضرت حق، پیامبران، امامان، فرشتگان، اولیاء الهى و مؤمنان محروم‏اند، و هر چه در صف محشر، یا هنگام دادگاه ‏ها یا زمان عبور از صراط یا از میان دوزخ کسانى را که فکر مى‏ کنند مى ‏توانند آنان را یارى دهند ندا مى‏ دهند ابداً جوابى نمى ‏شنوند و در تنهائى و غربت وحشتناکى بدون این که امید به نجات داشته باشند براى همیشه دست و پا مى ‏زنند.

کار بدبختى و بیچارگى و ذلت آنان به جائى مى‏ رسد که متوسل به مالک یعنى کارگردان دوزخ مى‏ شوند و مى‏ گویند:

یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ: «10»
اى مالک دوزخ بگو پروردگارت ما را بمیراند و براى ابد از چراغ حیات محروممان کند تا از این عذاب نجات یابیم. مالک مى ‏گوید: بى ‏تردید و بدون برو برگرد شما براى همیشه در عذاب ماندنى هستید!!

این بیچارگان بى‏ یاور وقتى از مالک دوزخ ناامید شدند، روى به بهشتیان و احتمالا آشنایانشان در بهشت مى‏ کنند و با عجز و لابه و زارى و التماس فریاد مى ‏زنند:

وَ نادى‏ أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْکافِرِینَ: «11»
اى بهشتیان اندکى از آب خوشگوار یا از آنچه خدا روزى شما نموده بر ما فرو ریزید، بهشتیان پاسخ مى ‏دهند خدا آب و نعمت‏ هاى بهشتى را بر کافران حرام کرده است.

این خوار شدگان گرفتار هنگامى که از بهشتیان هم ناامید نشدند به ناله و استغاثه روى مى‏ آورند و چوب‏نداز طلب یارى مى‏ کنند و خواهان فریادرسى مى‏ شوند که به داد آنان برسد. قرآن وضع آنان را در چنین حالتى به این صورت بیان مى‏ کند:

وَ إِنْ یَسْتَغِیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً: «12»
و اگر استغاثه و فریادرسى کنند با آبى چون مس گداخته که چهره ‏ها را بریان کند به استغاثه آنان پاسخ گویند بد آشامیدنى و بد جایگاهى است.

نهایتاً وقتى ملاحظه کردند فریادرسى ندارند به تصور خودشان به نفع خود بهتر از خدا یار و ناصرى را نمى ‏بینند و فکر مى‏ کنند اگر به حضرت او که آخرین امید آنان است متوسل شوند راه نجاتى براى آنان باز خواهد شد، در این نقطه است که با همه وجود فریاد برمى‏ دارند:

قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنَّا قَوْماً ضالِّینَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ: «13»
اى پروردگار ما، تیره ‏بختى و شقاوت بر ما چیره شد و ما گروهى گمراه بودیم، اى مالک و صاحب ما اینک ما را از دوزخ بیرون آر و به دنیا و دار تکلیف برگردان، اگر به بدى‏ ها و گمراهى بازگشتیم بى‏ تردید ستمکار و ظالم خواهیم بود.

خدا مى‏ گوید: «اى سگان» در دوزخ گم شوید و با من سخن مگوئید.

راستى چه سخت است، که انسان از نظر بدکارى و تبهکارى و کفران نعمت، و ظلم و ستمکاریش به جائى برسد که به حضرت ارحم‏الراحمین و اکرم‏الاکرمین و غیاث مستغیثین پناه ببرد و از او درخواست یارى و کمک کند ولى آن رحمت بى ‏نهایت، و کرم لایتناهى، که دوست دارد به هر وسیله ممکن بنده ‏اش از عذاب و گرفتارى برهد، و گره از کارش باز شود، و مشکلش حل گردد و در جوار رحمت و لطف و احسان و کرم او قرار گیرد آدمى را مخاطب به خطابى نماید که سگ را به آن خطاب مى‏ کنند و مى‏ رانند و بگوید اخسؤا اى سگ در دوزخ گم شو و با من ابداً سخن مگو و از من درخواستى نداشته باش!!!


پی نوشت ها:
(1)- بخشى از بحث شفاعت همراه با حذف و توضیح، و اضافات فراوان از طرف اینجانب و تشریح و تفسیر ابتکارى از این فقیر از کتاب شفاعت در قلمرو عقل و قرآن حدیث استفاده شد.
(2)- آل‏عمران، آیه 91.
(3)- مائده، آیه 36.
(4)- یونس، آیه 54.
(5)- رعد، آیه 18.
(6)- زمر، آیه 47.
(7)- حدید، آیه 15.
(8)- معارج، آیات 11- 16.
(9)- به ترتیب سورها، 48، 113، 65، 39، 41، 16، 54، 41، 46.
(10)- زخرف، آیات 77- 78.
(11)- اعراف، آیه 50.
(12)- کهف، آیه 29.
(13)- مؤمنون، آیات 106- 108.

منبع: مرکز مطالعات شیعه
نسخه چاپی