رهبران فرایند جهانی شدن
کشورهایی که در سال ۲۰۰۵ بیشترین میزان جهانی شدن را داشتند، شامل کشورهای نسبتا کوچک و صنعتی پیشرفته و اقتصادهای خدماتی مانند بلژیک، اتریش، سوئد، هلند و سوئیس بودند که رهبری این فرایند را بر عهده داشتند. شاخص کرنی نیز الگوهای مشابهی را نشان می دهد. این امر مؤید شواهد عینی تری مانند بین المللی شدن بروکسل، ژنو، لاهه، استکهلم و ویسن است. این شهرها محل بسیاری سازمانهای مردم نهاد و بسیاری از سازمان‌های چندجانبه مربوط به اتحادیه اروپا، ناتو و دفاتر و ادارات سازمان ملل متحد هستند. فرایند یکپارچه شدن اروپا طی چند دهه گذشته، شامل ایجاد بازاری واحد و نهادهای حکمرانی اروپایی در درون مرزهای اتحادیه اروپا، به پیوند دولتهای عضو که در قسمت بالای شاخص جهانی شدن قرار دارند، کمک نموده است.

شایان ذکر است که هر چند که اخیرا یک ششم تولید ناخالص داخلی ایالت متحده از صادرات کالا و خدمات بعلاوه، درآمد ناشی از سرمایه گذاری خارجی بدست می آید، اما این کشور هنوز در صف جلوی جهانی شدن قرار نگرفته است. این امر تا حدی به سبب وسعت اقتصاد آمریکا است که بازار داخلی بزرگی را برای مصرف کالا و خدمات تولیدی این کشور پدید آورده است. غالب رهبران فرایند جهانی شدن، جوامع صنعتی پیشرفته ای هستند که وسعت کمتر و درآمد بالایی دارند. اما برخی جوامع دارای در آمد متوسط مانند پرتغال، لهستان، مالزی و ترکیه نیز نسبتأ جهانی شده اند. چین، فیلیپین، اندونزی و پاکستان در میان کشورهای کم درآمد و اقتصادهای نوظهور، نمونه های برجسته ای از کشورهایی هستند که به طور فزاینده از طریق روابط تجاری، ارتباطاتی و حکمرانی چندجانبه به بقیه جهان می پیوندند. سرانجام، کشورهایی که کاملا از این شبکه ها جدا افتاده اند، فقیر ترین کشورهای شبه قاره آفریقا مانند اتیوپی، روانسدا، ماراگاسکار، بروندی و جمهوری آفریقای مرکزی و نیز سایر کشورهای کم درآمدی مانند پادشاهی نپال، رژیم ایران در خاورمیانه و دولت شکننده هایتی در کارائیب هستند.
 
پراکندگی جغرافیایی جهانی شدن. کشورها براساس شاخص جهانی شدن KOF، به دو گروه کشورهای دارای سطح بالا و سطح پایین جهانی شدن تقسیم شدند و این دو گروه با هم مقایسه شدند که نتایج این مقایسه را به ما نشان می دهد. یادآوری می شود که بسیاری از ملل فقیر جهان در این شاخص موجود نیستند تحول جهان طی این سالها را می توان به آسانی در قالب داده‌های موجود مشاهده نمود؛ در ۱۹۹۰، دولت هایی که بیشترین سطح جهانی شدن را داشتند شامل اقتصادهای پساصنتی آمریکای شمالی و اروپای غربی و نیز استرالیا، نیوزیلند، سنگاپور، مالزی، ژاپن، کره جنوبی، شیلی و نزوئلا بودند.

اما در سال ۲۰۰۵، جهانی شدن اروپای مرکزی و شرق، آمریکای لاتین و کارائیب، آسیای جنوب شرقی و آسیا و اقیانوسیه و بخش‌هایی از آفریقای شرقی و غربی را فرا گرفت. اما این فرایند هنوز، بخش عمده آفریقا یا خاورمیانه و اور آسیای مرکزی را متحول نکرده است؛ این مناطق محل نابرابری هایی است که قبلا بین کشورهای فقیر و غنی مشاهده شد. می توان نتیجه گرفت که اغلب ملتها طی دهه های اخیر افزایش عمده ای در حجم، تراکم و سرعت پیوندهای فرامرزی تجربه نموده اند. همانگونه که بسیاری از تحلیلگران بیان کرده اند، جهانی شدن به واسطه کاهش موانع تجاری و تعرفه ها از طریق توافق نامه های بین المللی، گسترش مسافرت و توریسم، مهاجرت بین المللی، توسعه دسترسی به وسایل ارتباط جمعی و بین فردی و ادغام کشورها در نهادهای حکمرانی جهانی و منطقه ای، تقویت شده است. همزمان، دستیابی به فرایند جهانی شدن محدود شده است و بسیاری از فقیرترین جوامع جهان که دارای دولت های استبدادی هستند تا حد زیادی از بازارهای جهانی محروم شده اند.
 
توسعه و فقدان دسترسی به رسانه‌ها: آخرین بعد شاخص جهان وطن گرایی، میزان دسترسی همه و گسترده کشورها به شبکه‌های ارتباطی است. محدودیت های مربوط به ارتباطات، ناشی از زیرساخت‌های ارتباطی توسعه نیافته است. این فرایند در دو سطح اجتماعی و فردی عمل می کند. اگر تنها قشرهای مرفه به طور منظم اخبار تلویزیون را نگاه می کنند یا روزنامه مطالعه می کنند، پس، حتی اگر این فرایند اثری قوی بر این افراد داشته باشد، امکان ندارد که افکار عمومی با فرهنگ ملی به شکل گسترده تری تحت تاثیر قرار خود دهد.

از طرف دیگر، به نظر می رسد، دسترسی همگانی گسترده به رسانه‌های خبری تاثیر گسترده تری بر ارزش‌ها و نگرش‌های اجتماعی دارد. بسیاری از آمارهای بین المللی تلاش نموده اند تا به هماهنگ سازی گویه های مربوط به دسترسی به رسانه‌ها دست زنند. برخی از این آمارهای بین المللی عبارتند از: کارهایی که یونسکو در مورد میزان تیتراژ روزنامه، دسترس پذیری به گیرنده های تلویزیونی و رادیویی انجام می دهد و نیز کارهای اتحادیه جهانی مخابرات که به پایش زیرساخت مخابراتی می پردازد. این اقدامات برای تشریح نابرابری در دسترسی که در فصل بعدی می آید، مفید هستند. با وجود این، غالبا گویه های استانداردی جهت پوشش دادن سراسر کشور وجود ندارد و همچنین این گویه ها توانایی محدودی برای برآوردهای سالانه دارند.
 
با وجود این مشکلات، بعد سوم مقیاس جهانی شدن برآوردهای مربوط به سرانه تولید ناخالص داخلی در برابری قدرت خرید بر مبنای سال پایه، را ارائه می کند که فراهم کننده یک شاخص استاندارد بر سطوح های توسعه اقتصادی است. این آمارها در مقیاس جهانی به طور سالانه به عنوان سریهای زمانی موجود هستند و قویا با آمار موجود آرتور. اس. بانکس در مورد دسترسی به رسانه‌ها که به شکل یک پایگاه داده سری زمانی از ۲۰۰۷ - ۱۹۷۲ گردآوری شده اند، همبستگی دارند.

منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص176-173، چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵    
 
نسخه چاپی