ارزش‌های اقتصادی
مشخصه اصلی جهانی شدن ادغام بازارهای جهانی، پیوند دارایی های وال استریت، سیتی آو لندن و بورس آلمان؛ ارتباط مراکز تلفنی بنگلور با مشتریان خود در تورنتو و ارسال کالاهای ساخت آسیا به بازارهای آمریکا است. در واقع، مفسران معاصر مانند مارتین ولف"، اقتصاد جهانی شدن را به عنوان نیروی محرکه تمام جنبه‌های دیگر آن می بینند. پیشرفت‌های حوزه حمل و نقل و ارتباطات، فرصت های جدیدی را برای بازرگانی فراهم کرده است؛ در قرن نوزده راه آهن، کشتی بخار، احداث تلگراف بین اروپا و آمریکا، اقتصادها را به یکدیگر گره زد، همانگونه که در قرن بیستم، ماهواره، اینترنت و کشتی‌های بزرگ حمل کالا، منجر به سرعت بخشیدن به تجارت گشت. منازعه در مورد چگونگی تفسیر جهانی شدن اقتصادی همچنان ادامه دارد؛ اینکه آنچه در وقوع است، «رشد قطعه بندی» کشورها در قالب بلوکهای تجاری منطقه‌ای (اتحادیه اروپا، APEC و NAFTA) است و نه «رشد ادغام» کشورها در قالب جهان واحد. همچنین این سوال نیز مطرح است که آیا الگوهای معاصر ادغام اقتصادی بی سابقه هستند یا آنکه دوره های تاریخی پیشین نیز چرخه هایی از بین المللی شدن را تجربه کرده اند که طولانی تر از چرخه های دوره معاصر بوده است. ما سطوح فزاینده جهانی شدن اقتصادی را در دهه‌های اخیر بررسی کرده ایم: روندهای شاخص KOF رشد نسبتا اندک ادغام اقتصادی را در طول دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ نشان می دهد که با یک افزایش ناگهانی در اوایل دهه ۱۹۹۰ دنبال شده است. فصل چهار نیز شکاف پایدار جهانی شدن بین ملتهای فقیر و ثروتمند همچنین اقتصادهای کشورهای OECD که به شدت توسط جریان‌های متراکم سرمایه و تجارت در سراسر مرزهای ملی به هم گره خورده اند را نشان داد. این فرایند بر اقتصادهای نوظهور عمده در اروپا، امریکای لاتین و آسیای شرقی نیز تاثیر گذار است. هنوز بسیاری از فقیرترین اقتصادهای جهان، تا اندازه زیادی از بازارهای جهانی جریانهای سرمایه و تجارت محروم مانده اند، در حالی که نیروی کار ماهر خود را به واسطه مهاجرت از دست میدهند. کولیر و استیگلتز تاکید می کنند که بسیاری از توسعه نیافته ترین کشورهای جهان نمی توانند از آزادسازی تجاری و رشد صادرات - محور بهره برند شکست مذاکرت دوحه در مورد یارانه‌های کشاورزی در جولای ۲۰۰۸، محدودیت های ادغام اقتصادی را نشان می دهد.
 
چگونه جهانی شدن اقتصادی و جهانی شدن ارتباطات جمعی، ارزش‌های اقتصادی را تغییر داده است؟ منازعه نظری پیرامون این موضوع را پیش می کشد؛ ادعاهایی مانند اینکه جهانی شدن پیروزی اجماع واشنگتن که بر اقتصاد بازار آزاد تاکید داشت و این استدلال متضاد که در برابر ایده‌های نئولیبرال، واکنشی به رهبری دولت‌های نفت خیز مانند ونزوئلا و روسیه رخ داده است، را تشویق کرده است. قسم عمده ادبیات اقتصاد سیاسی در مورد این موضوع، رویکردی ابزاری را پذیرفته است. این مطالعات بدون در نظر گرفتن نقش ارتباطات جمعی، به بررسی این موضوع پرداخته اند که محاسبات عقلانی منافع شخصی تا چه حد، نگرش نسبت به ادغام اقتصادی و تجاری را تحت تاثیر قرار داده است. اگر تز همگرایی فرهنگی درست باشد، قرار گرفتن در معرض ارتباطات جمعی جهانی شده می بایست به تدریج، حمایت از ارزش‌های بازار آزاد نئولیبرال را در قلب سرمایه داری گسترش دهد: بنابراین ما بایستی شاهد تاکید فزاینده بر نیل به موفقیتهای شخصی و ثروت اندوزی و نیز تغییر نگرش‌های جمعی نسبت به نقش دولت، ایجاد ثروت و انگیزه های اقتصادی باشیم. همچنین این فرآیند می بایست به تدریج حمایت از ارزش‌های جمعی عمده سوسیالیسم مانند انسجام و اجتماع، حمایت اجتماعی و برابری اجتماعی را تضعیف کند. از سوی دیگر، اگر استدلال قطبی شدن درست باشد، باید انتظار داشت، قرارگیری زیادتر جوامع در حال توسعه در معرض رسانه‌های خبری، به ایجاد واکنشی در مقابل ایده‌های اقتصادی نئولیبرالی مورد تاکید اجماع واشنگتن منجر شود و بدین طریق در نهایت رد ارزش‌های سرمایه داری را در پی داشته باشد. 
 
برای آزمون این سوالات با استفاده از اطلاعات پیمایش ارزش‌های جهانی ابتدا معرفهای چندبعدی مختلفی برای ارزش‌های اقتصادی، انتخاب کرده و از تحلیل عامل جهت تشخیص و ساختن مقیاس های استاندارد استفاده می کنیم. تمرکز بر هر گوی واحد (که نگرش معینی را می سنجد) می تواند نتایج خاصی داشته باشد که بازتاب عوامل بافتاری مانند منازعه در مورد NAFTA در مکزیک، توافق های تجاری ویژه در ایرلند با کارگران مهاجر مسلمان در دانمارک باشد. مقیاس هایی که از معرف های متعددی تشکیل شده باشند، ما را قادر می سازند تا سنجش های معتبرتر و پایاتری را جهت انجام مقایسه به عمل آوریم. انتظار می رود تصاویر و پیام های نئولیبرالیسم، در بالاترین حجم خود، به جوامع جهان وطن نفوذ کنند. زیرا که این جوامع، دارای خصوصیاتی مانند حداقل موانع در برابر واردات فرهنگی خارجی، آزادی نسبی مطبوعات و دسترسی گسترده به ارتباطات جمعی هستند. انتظار می رود کشورهایی که دارای چنین شرایطی هستند مانند آفریقای جنوبی، شیلی، تایوان و لتونی در مقایسه با جوامع محلی مانند اتیوپی و مالاوی با شدت بیشتری تحت تاثیر جریان‌های اطلاعاتی فرامرزی قرار گیرند. ما به بررسی این سوال می پردازیم که: آیا با کنترل بسیاری از دیگر خصوصیات اجتماعی مانند سن، تحصیلات و درآمد که می دانیم در پیش بینی استفاده از رسانه‌های خبری مهم هستند، ارزش‌های اقتصادی به طور مستقیمی با استفاده فردی از رسانه‌های جمعی در ارتباط هستند؟ این مدل‌های رگرسیونی چندسطحی مشخص می کنند آیا در باز ترین جوامع که در آنها امکان دسترسی به اطلاعات خارجی در گسترده ترین شکل خود، وجود دارد، استفاده از رسانه‌ها تاثیر نیرومندی بسر مردم دارد.

منبع: جهانی شدن و تنوع فرهنگی، پیپا نوریس و رونالد اینگلهارت، ترجمه: عبدالله فاضلی و ساجده علامه،صص225-223، چاپ و نشر سپیدان، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵
نسخه چاپی