جبل عامل بعد از جنگ
تا پایان جنگ جهانی اول، جبل عامل منطقه‌ای ویران و شکست خورده شده بود، قحطی و گرسنگی ناشی از جنگ و از دست رفتن جوانانی که به نبرد یمن اعزام شده بودند و سلطه برخی فئودالها که اراضی منطقه را تحت سیطره خود داشتند. همین وضعیت در طرابلس نیز مشاهده می شد و این منطقه نیز بهای سنگین جنگ جهانی اول را پرداخته بود، ساکنان آن با مصیبت هایی که بر سر دیگر مناطق آمده بود، دست و پنجه نرم می کردند و روستاها و شهرهای آن به فقر و عقب ماندگی دچار بودند.
 
با این واقعیت تلخ، در کنار ناتوانی و ضعف شدید، این مناطق بخشی از کشور جدید را تشکیل داد. کشوری که در آن، از سویی منطقه جبل از جایگاه ممتازی برخوردار بود، منطقه ای آباد با شهرهایی مملو از نخبگان و سرمایه، و در سوی دیگر، استانها و مناطقی که چندین قرن از محرومیت و سرکوب رنج می بردند و در پایان نیز به تراژدی جنگ جهانی گرفتار شده بودند. (1) در واقع، چهار استان مذکور، چهار ماه به دور خورشید جبل لبنان بود و این باور مطرح شد که این چهار استان مزارع تابع و وابسته به جبل لبنان هستند. (2)
 
سرانجام در اکتبر ۱۹۱۸ ترکان عثمانی از سوریه و لبنان بیرون رانده شدند. با پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی حکومت عثمانی منطقه جبل عامل و سرزمین لبنان، بر اساس معاهده سایکس پیکو که به سرزمینهای عربی و اسلامی را به مناطق زیر نفوذ کشورهای پیروز در جنگ تقسیم کرد - به زیر سلطه استعمار فرانسه در آمد. بر اساس قرارداد سایکس – پیکو در سال ۱۹۲۰ سرپرستی لبنان و سوریه به فرانسه واگذار شد و عملا نفوذ سیاسی و سلطه فرهنگی فرانسه بر جبل لبنان و برخی مناطق سوریه به حد حاکمیت مطلق ارتقاء یافت. و جامعه ملل نیز با دادن حق تحت الحمایگی این مناطق به فرانسه، سند سلطه استعماری آن کشور بر مناطق شمالی سوریه را صادر کرد. بدین ترتیب، منطقه جولانگاه نیروهای نظامی غرب شد.
 
در دوره سرپرستی فرانسه بر لبنان، عملا آرامش از لبنان رخت بربست حکومت لبنان در این دوره به وسیله یک فرماندار عالی فرانسوی اداره میشد. بالطبع فرانسوی ها با مارونی ها به بهترین وجه رفتار کرده و از ابتدا کوشیدند تا امتیازهای اقتصادی و سیاسی را به مسیحیان مارونی بدهند. مارونی ها نیز که بیش از شصت سال در منطقه جبل حکومت می کردند، می‌کوشیدند تا در میهن جدید با کمک فرانسه وجود سیاسی خود را تحکیم بخشند. (3)
 
تجزیه سرزمین شام و تشکیل لبنان بزرگ: فرانسه با برخورداری از شناخت کافی و نفوذ وسیع و عمیق و سلطه تازه حاصل شده همه جانبه بدون هیچ گونه درنگ و تأملی، اقدام به پیاده کردن استراتژی خویش نمود. این راهبرد که گوشه و جنبه ای از استراتژی اروپای صلیبی در «بستن دروازه های تاریخی ورود مسلمین به اروپا و ایجاد سپرهای امنیتی پیرامون آن و محاصره سرزمین های اسلامی و ایجاد کانونهای بحران در جوار و داخل آن به منظور مستهلک و مشغول ساختن توان مسلمین و حکومتهای ایشان در برخورد با این غده های سرطانی» را تشکیل می داد.
 
بر این اساس، در اولین قدم، قسمت های فوق العاده استراتژیک سوریه بزرگی یعنی دو سلسله جبال عمده لبنان غربی و شرقی و عمده ترین بنادر و سواحل شرقی دریای مدیترانه را به نحوی از ما بقی سرزمین شام تجزیه کردند که به رغم آنها مسیحیان و به ویژه مارونی ها، اکثریت قاطع جمعیت را دارا باشند. به این ترتیب در سال ۱۹۲۰ لبنان بزرگ به عنوان کشور و سرزمینی مجزا از سوریه فعلی، توسط اشغالگران فرانسوی متشکل از لبنان خودمختار سابق به اضافه نواحی بیروت و بقاع و نواحی دیگر شامل شهرهای ساحلی طربلس صورو صیدا) به وجود آمد. (4)
 
ترسیم مرزهای جدید، درون خود انبوهی از مسلمانان شیعه و سنی را در بر داشته و زمینه ای فراهم شد تا تغییر جمعیت به صورت هسته اصلی در آید. زیرا شمار مسلمانان به تدریج بر مسیحیان فزونی می یافت. (5)
 
در این سال (۱۹۲۰) با الحاق جبل عامل به مناطق مارونی نشین جبل لبنان، نا آرامی و شورش بخش اعظم مناطق مسلمان نشین لبنان از جمله جبل عامل را در ضدیت با این الحاق و با درخواست انضمام جبل عامل به کشور پهناور سوریه، فراگرفت. (6)
 
ایجاد نهادها و ادرات رسمی دولتی: فرانسوی‌ها سپس ایجاد نهادها و ادارات و مراجع رسمی دولتی را در لبنان آغاز کردند. آنان در انتخاب اعضای دولت جدید نظام طایفه ای (فرقه ای) را مبنا قرار دادند و نماینده تام الاختیار فرانسه در تاریخ ۸ مارس ۱۹۲۲ با صدور فرمانی به شماره ۱۳۰۴، چنان که در عنوان آن آمده بود، «تعیین اختیارات حاکم و تشکیل مجلس نمایندگان لبنان بزرگ و تعیین حدود اختیارات آن را مقرر داشت و اعتبار این ساختار حکومتی تا زمان تصویب قانون اساسی در سال ۱۹۲۶ ساری بود. کلیه فرقه های لبنانی در آن مجلس نماینده داشتند. شش مارونی، سه ارتدوکس، یک کاتولیک، دو سنی، دو شیعه و یک دروزی.(7)
 
در این میان، اعتراض و مخالفت با طرح فرانسه، که پیش از تشکیل کشور لبنان آغاز شده بود، ادامه داشت و بیشتر نخبگان مسلمان در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ طرفدار حکومت فیصل در شام بودند. بسیاری از آنان در جلسات همایش سراسری سوریه حضور یافته و پیش تر، از انتخاب فیصل بن حسین به مقام پادشاهی سوریه استقبال کرده بودند و حتی پس از تشکیل کشور جدید (لبنان بزرگ) نیز از تلاش برای پیشبرد طرح وحدت سوریه به عنوان زمینه ای برای ایجاد کشور عربی متحد دست برنداشتند. اما رویدادهای منطقه و اوضاع ناگوار ملت عرب، طرح استعماری تجزیه را در منطقه تثبیت کرد.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. هیأت رئیسه جنبش امل لبنان، ۱۳۸۹، ج ۱، ص ۷۳
2. الامام السید موسى الصدر، ۱۹۸۶، ص۶
3. سید مهدی طاهری، ۱۳۸۸، ص ۱۳۹
4. فضل الله شلق، ۱۹۷۸، صص ۳۳-۳۲
5. احمد نادری سمیرمی، ۱۳۷۶، ص۹۰
6. محمد جابر آل صفا، ۱۹۸۱، صص ۱۹۹-۱۹۷
7. ادموند رباط، ۱۹۷۰، ص ۳۳۹
 
منبع: تاریخچه‌ی سیاسی لبنان، مجید صفاتاج، صص37-34، ناشر: آفاق رمشن بیداری، تهران، چاپ اول، 1396
نسخه چاپی