تغییر دادن ذهن انسان
تغییر در سلیقه‌ها، ادراک‌ها، نیازها، قصدها، نگرشها، عقیده‌ها، و سایر صفات ذهن را می توان تحلیل کرد. ما با تغییر دادن وابستگی‌ها، طریقی را که شخص به چیزی نگاه می کند، و آنچه را که هنگام نگاه کردن می بیند تغییر می دهیم؛ ما چیزی را که ادراک نامیده می شود، تغییر نمی دهیم. ما از طریق تقویت تفکیکی اعمال مختلف، نیرومندی نسبی پاسخها را تغییر می دهیم؛ ما چیزی را که سلیقه یا رجحان نام دارد، تغییر نمی دهیم. ما با تغییر دادن یکی از شرایط محرومیت یا تحریک آزارنده، احتمال عمل را تغییر می دهیم؛ و نیاز را تغییر نمی دهیم. رفتار را، به راههای خاص، تقویت می کنیم؛ و به شخص قصد یا نیت نمی دهیم. نوع رفتار نسبت به چیزی را تغییر می دهیم، نه نگرش نسبت به آن را. ما رفتار کلامی را نمونه گیری می کنیم و تغییر می دهیم، نه عقاید را.
 
راه دیگر تغییر دادن  ذهن، اشاره به دلایلی است مبنی بر این که چرا شخص به طرز خاصی عمل می کند، و این دلایل تقریبا همیشه پیامدهایی است که احتمالا به رفتار وابسته است. فرض می کنیم کودکی چاقویی را به طرز خطرناکی به کار می برد. می توانیم با سالم‌تر کردن محیط از دردسر جلوگیری کنیم - با گرفتن چاقو از دست او یا دادن چاقوی بی خطری به او . اما این کار او را برای محیطی که در آن چاقوهای خطرناک وجود دارد، آماده نمی کند. اگر کودک را به حال خود رها کنیم، ممکن است، با یکی دو بار بریدن دست خود، وقتی که آن را نادرست به کار می برد، استفاده درست از آن را فرا گیرد. ممکن است با جانشین کردن تنبیه کم خطری، به کمک او برویم؛ مثلا با زدن به پشت او یا شاید با نشان دادن خطرات استفاده نادرست از چاقو: ممکن است به او بگوییم که اگر چاقو را این طور به کار برد خوب است و اگر آن طور به کار برد بد است، البته اگر قبلا «خوب» و «بد» برای او به صورت تقویت کننده های شرطی مثبت و منفی در آمده باشد.
 
 با وجود این، فرض کنید همه این روش‌ها نتایج جانبی ناخواسته ای همچون تغییر رابطه کودک با ما را به دنبال بیاورد، و در نتیجه ما تصمیم بگیریم که به استدلال» متوسل شویم «البته این کار در صورتی ممکن است که کودک به سن درک استدلال» رسیده باشد. برای این منظور وابستگی‌ها را توضیح می دهیم، و روشن میکنیم که اگر کسی چاقویی را به طرز درست مورد استفاده قرار ندهد، چه اتفاقی می افتد. ممکن است به او نشان بدهیم که چگونه قواعد را می توان از وابستگی‌ها استخراج کرد «هرگز نباید هنگام بریدن چیزها چاقو را به سمت خودت بگیری». در نتیجه می توانیم کودک را با روش استقراء واداریم تا چاقو را درست به کار برد، و احتمالا خواهیم گفت که دانش استفاده درست از چاقو را به کودک انتقال داده ایم. اما در این کار مجبور بوده ایم از مقدار زیادی شرطی سازی قبلی، در رابطه با آموزشهای راهنماییها، و سایر محرکهای کلامی که به سادگی نادیده گرفته می شود و از این لحاظ سهم آنها به انسان خودمختار نسبت داده می شود، استفاده کنیم. شکل پیچیده تر استدلال مربوط می شود به استخراج دلایل تازه از دلایل قدیمی، یعنی فرایند قیاس که به تاریخچه کلامی طولانی تری بستگی دارد و از ویژگی بیشتری که تغییر دادن ذهن نامیده می شود، برخوردار است.
 
راه‌های تغییر دادن رفتار از طریق تغییر ذهن هنگامی که به طور آشکار مؤثر واقع می شود، به ندرت مورد اغماض قرار می گیرد، گرچه ظاهرا هنوز ذهن است که دستخوش تغییر واقع می شود. ما تغییر دادن افکار را، وقتی که ژقبا همسنگ نیستند، مورد اغماض قرار نمی دهیم؛ و به آن «تأثیرگذاری نابجا» میگوییم. همچنین از تغییر دادن مخفیانه افکار چشم پوشی نمی کنیم. اگر شخص نتواند ببیند که تغییر دهنده ذهن و فکر او چه کاری انجام می دهد، نمی تواند فرار کند یا به حمله متقابل دست بزند؛ (در این صورت او در معرض «تبلیغات» واقع شده است. «مغزشویی» به وسیله کسانی مردود شناخته می شود که از راه‌های دیگر تغییر افکار، چشم پوشی می کند، صرفا بدین دلیل که آن روشی آشکار است. در مغزشویی، روش معمول آن است که شرایط آزار دهنده شدید مانند گرسنگی و بی خوابی ایجاد می کند و بعد با رفع این شرایط هرگونه رفتاری را که «نگرشی مثبت» نسبت به یک نظام سیاسی یا دینی نشان دهد» تقویت می کند. به طور ساده، یک عقیده مطلوب را از طریق تقویت بیانات، مطلوب می سازد. این روش به نظر کسانی که زیر نفوذ آن قرار می گیرند، ممکن است روش آشکاری نباشد، اما برای دیگران بیش از آن آشکار است که به صورت روش مجازی برای تغییر ذهن پذیرفته شود.
 
این تصور غلط که در شرایط کنترل ناکامل آزادی و شأن مورد احترام قرار می گیرد، تا حدی از طبیعت احتمالی بودن رفتار کنشگر ناشی می شود. شرایط محیطی، رفتار کنشگر را، آنگونه که به طور همه یا هیچ - درباره بازتابها صادق است، به ندرت «فرا می خواند»؛ این شرایط صرفأ احتمال وقوع یک رفتار را محتمل تر می سازد. یک اشاره به تنهایی برای فراخواندن پاسخ کافی نیست، اما به پاسخ ضعیفی که بعدأ ممکن است ظاهر شود نیرو می بخشد. اشاره آشکار است، اما سایر رویدادهایی که مسؤول ظاهر شدن پاسخ است، آشکار نیست.
 
همچون روش‌های آسانگیری، پرسش و پاسخ، راهنمایی، ایجاد اتکاء به چیزها، روش تغییر دادن افکار نیز به وسیله مدافعان آزادی و شأن مورد اغماض واقع می شود؛ زیرا آن یک روش غیر مؤثر تغییر رفتار است، و لذا تغییر دهنده ذهن می تواند از این اتهام که وی مردم را کنترل می کند مبرا باشد. همچنین وقتی کارها خراب از آب درمی آید، او بخشوده می شود. باز هم در این جا انسان خود مختار برای دستاوردها امتیاز می گیرد و برای اشتباهها سرزنش می شود.
 
به نظر می رسد آزادی و شأن انسان خودمختار، فقط زمانی که شکلهای ضعیف کنترل غیرآزار دهنده به کار برده می شود، محفوظ می ماند. کسانی که این اشکال ضعیف کنترل را به کار می برند، در قبال اتهاماتی مبنی بر این که آنان می کوشند تا کنترل رفتار را به دست گیرند از خود دفاع می کنند، و زمانی که کارها خراب می شود نیز تبرئه می گردند. آسانگیری، عدم کنترل به حساب می آید، و اگر به نتایج مطلوب بیانجامد، تنها به خاطر سایر وابستگی‌هاست. به نظر می رسد روش پرسش و پاسخ، یا هنر قابلگی، امتیاز را به کسانی می دهد که رفتار را می زایند. و روش راهنمایی نیز امتیاز را به کسانی می دهد که بر اثر آن رشد می کنند.
 
وقتی که شخص، به جای اتکا بر سایر افراد، متکی به چیزها می شود، ظاهرة دخالت آدمی به حداقل کاهش می یابد. راه‌های مختلف تغییر رفتار از طریق تغییر افکار را مدافعان آزادی و شأن نه تنها مورد اغماض قرار داده، بلکه وسیع به کار برده اند. برای کاستن از کنترل جاری که به وسیله مردم اعمال می شود، مطالب زیادی می توان گفت اما روش‌های دیگر کنترل هنوز هم اعمال می شود. شخصی که به راه‌های قابل قبول به شکل‌های ضعیف کنترل پاسخ می دهد، ممکن است با وابستگی‌هایی تغییر یافته باشد که دیگر کارساز نیست. با خودداری از شناسایی این وابستگی‌ها، مدافعان آزادی و شأن، سوء استفاده از روش‌های کنترل را تشویق و راه پیشرفت به سوی یک تکنولوژی مؤثرتر رفتار را می بندند.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص380-377، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387
نسخه چاپی