انحطاط اخلاقی جامعه در عصر امام چهارم علیه السلام

نگاهی به وضعیت اخلاقی عصر امام سجاد علیه السلام‌

از اواخر خلافت عثمان (سال سی ام هجری) به بعد طیف جدیدی از اشراف در جهان اسلام به وجود آمدند، که با درآمدهای فراوان از خزانۀ دولت و بخششها و هدایای خلفا شروع به مال اندوزی کردند، در نتیجه این زندگی پر از تجمل، ره آوردی چون دنیاگرایی و لوازم آن را در پی داشت.

اولین گام در شناخت و معرفت به سیرۀ رفتاری، علمی و گفتاری امام سجاد این است که بتوانیم از عصر و اجتماع دوران ایشان درک درستی پیدا کنیم؛ یعنی برای بازشناسی و معرفت به عملکرد آن امام همام علیه السلام، وضعیت جامعۀ بیمار و بحران زدۀ عصر حضرت را مطالعه نموده، سپس بازخورد رفتار و گفتار نورانی ایشان را دریابیم، از اینروی، این مقاله به بررسی، انحطاط اخلاقی عصر امام سجاد علیه السلام پرداخته و به طور خلاصه دلایل این انحطاط و شیوۀ امام علیه السلام در اصلاح اجتماعی عصرش بیان می شود.‌

از اواخر خلافت عثمان (سال سی ام هجری) به بعد طیف جدیدی از اشراف در جهان اسلام به وجود آمدند، که با درآمدهای فراوان از خزانۀ دولت و بخششها و هدایای خلفا شروع به مال اندوزی کردند، در نتیجه این زندگی پر از تجمل، ره آوردی چون دنیاگرایی و لوازم آن را در پی داشت، از این روی افراد راحت طلب، با رقابت شروع به خرید کنیزکان و غلامان کردند، و البته خرید کنیزکانی که اهل موسیقی و آواز بودند، در اولویت قرار داشتند.‌

این الگوی جدید باعث شد تا به تدریج مردم نیز به آنها اقتدا کنند و انحطاط اخلاقی در این دوران، حتی شهرهایی چون مکه و مدینه را نیز فراگرفت. ۱

امام حسین علیه السلام در معرفی اجتماع عصر خویش می فرمایند: «النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ؛ مردم بندۀ دنیایند، دین را تا آنجا می خواهند که زندگی خود را بدان سر و سامان دهند و چون آزمایش به میان آید، دین داران کم گردند.»‌

برای آنکه بهتر وضعیت اخلاقی عصر امام سجاد علیه السلام را بشناسیم. برخی از گزارشات تاریخ را دربارۀ انحطاط اخلاقی شهر مدینه نقل نموده تا پس از آن به عوامل این انحطاط بپردازیم؛ ‌
 
وضعیت اخلاقیِ شهر مدینه‌
دربارۀ انحطاط اخلاقی جوامع اسلامی و به ‎خصوص شهر مدینه، روایات تکان دهنده ای موجود است؛ زیرا مردم از شدت دنیاگرایی بدان جا رسید که وقتی «یزید بن عبدالملک» کنیز آوازخوان "سلامۀ القس" را از اربابش به بیست هزار دینار خردی، مردم مدینه برای خداحافظی او بیرون رفتند و فضای کاخ را پر کردند و آن کنیز در میان آنها ایستاد و برای ایشان آوازخوانی کرد و گفت:‌
 
فارقونی و قدْ علمت یقیناً
ما لمن ذاق میتۀ من إیاب
 
«از من جدا شوید در حالی که من یقین دارم که هر کس طعم مرگ چشید، دیگر بر نمی گردد.» و همچنان این آواز را می خواند، در حالی که مردم پشت سر او گریه و زاری می کردند. ۲ ‌

و یا نقل کرده اند: کنیزی نزد قاضی مدینه «محمد بن عمران تیمی» آواز خواند، او گوش داد، و چنان تحت تأثیر آن قرار گرفت که بدون توجه به کفش، آن را از شدّت شادی به گوش خود آویخت، شروع کرد چهار دست و پا راه رفتن و کنار گوشش را – در حالی که کفش آویزان بود – با دست گرفته بود و می گفت: مرا راهنمایی کنید که من یک شتر فربه هستم! راه مرا باز کنید، که من شتر فربهم!» ۳ ‌

مدینه پر از زنان آوازه خوان شده بود و آنها نقش فعالی در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازخوانی و اشاعۀ بی بند و باری داشتند و به حق جای تأسف است که مدینۀ پیامبر صلی الله علیه و آله در عصر اموی مرکز خوشگذرانی شده بود، در صورتی که امید می رفت مرکز تمدن و فرهنگ دینی و منبع انتظار تفکر اسلامی در جهان باشد. جز اینکه امویان این پدیده را از بین بردند تا بتوانند مرکزیّت دینی و سیاسی اش را نابود کنند. ۴ ‌

عایشه، دختر طلحه، بزمهای مختلط از زن و مرد ترتیب می داد و در آن "عزۀ المیلاء" از آوازه خوانان مدینه، در آن آواز می خواند. ۵ ‌
«قاضی ابویوسف» به بعضی از اهالی مدینه می گفت: «ای مردم مدینه! وضع شما با این آوازخوانیها شگفت انگیز است؛ زیرا هیچ شخص محترم و غیرمحترمی از آن ابایی ندارد.» ۶ ‌

«ابوالفرج اصفهانی» در شرح حال «جمیله» (یکی از خنیاگران آن عصر) خبری را نقل می کند که نمایانگر گوشه ای از فساد شهر مدینه است:‌

«هنگامی که جمیله از محلۀ سخ (که نزدیک مدینه است) به قصد حج بیرون شد! از بزرگان خنیاگر: هِیت، طُرَیس، دَلاَل، بَرْدُ الفُؤاد، نَوْمَۀُ الضُحی، فِنْد، هِبَۀ الله، مَعْبَد، مالک، ابن عائشه، نافع بن طُنْبُوره، بُدَیْعُ المَلیح، نافِع الْخَیْر و از زنان؛ فَرِهَۀ، عَزّۀ المَیلاد، حَبابَه، سَلّامۀ، خُلَیْدَه، عُقَیْلَه، شَمّاسِیَّۀ، فَرْعه، بُلْبُله، لَذَّۀُ العَیش، سُعیْده، و زَرْقاء او را مشایعت می کردند!» ۷ ‌

البته این افرادی هستند که «ابوالفرج» نام برده است که از بزرگان خنیاگران عصر خویش بوده اند. حال اگر شاگردان آنها را در نظر بگیریم و همچنین اگر افرادی از بزرگان موسیقی و غنا را نیز در نظر بگیریم که به بدرقه نرفته بودند، رقمی به دست خواهد آمد که باور کردن آن دشوار است. حال وقتی وضع اجتماعی و اخلاقی مدینه که قبله گاه، مرکز و محل تأسیس حکومت اسلامی می باشد، بدین قرار است، می توان حدس زد که شام، بصره، کوفه و دیگر بلاد سرزمینهای در چه حالی بر سر می برده اند. ۸ ‌

پی نوشت
۱) نقش امام سجاد علیه السلام در رهبری شیعه، محسن رنجبر مؤسسه امام خمینی(ره)، قم، چ اول، ۱۳۸۰ش، صص ۶۵-۶۳.
۲) الأغانی، ابوالفرج اصفهانی، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، چ اول، ۱۴۰۶ ق، ج۸، ص۳۴۲.
۳) همان، ج۷، ص۳۳۱.
۴)تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام، باقر شریف قرشی، ترجمه محمدرضا عطایی، آستان قدرس رضوی، ۱۳۷۲، ج۲، ص۷۰۴.
۵) الشعر و الغنا فی المدینۀ و مکه لعصر بنی امیه، شوقی ضیف، دار المعارف، قاهره، چ۳، بی تا، ص۵۰.
۶) العقد الفرید، ابن عبد ربّه الاندلسی، تحقیق علی شیری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۹ ق، ج۶، ص۱۱.
۷) أغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۸، ص۳۶۸-۳۶۷.
۸) تاریخ تحلیلی اسلام، سیدجعفر شهیدی، نشر دانشگاهی، تهران، چ۲۷، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۴.


منبع: سایت عصر شیعه
نسخه چاپی