آموزه های کارآمد اندیشه دینی در عصر حاضر

درآمد

امروزه در عصر حاضر، چالش ها و بحران های مختلفی وجود دارد که برخی در سطح محلی و منطقه ای می باشد و برخی دیگر، جامعه جهانی و بین المللی را درگیر نموده است. در این بین، آن چه که ضرورت دارد و در اولویت می باشد، برون رفت و خروج از این بحران ها می باشد؛ بحران هایی که هم ریشه در مسائل فرهنگی و اخلاقی دارد و هم مسائل سیاسی و اجتماعی را تحت الشعاع قرارداده است و باید در تلاش بود که با تمام قوا و همه جانبه، چالش های موجود را مدیریت و ساماندهی کرد و به صورت هدف مند و برنامه ریزی شده، آن ها را مرتفع نمود.

پس وجود بحران ها و چالش های اجتماعی و اخلاقی امری غیر قابل انکار می باشد که نادیده گرفتن آن ها به معنای نادیده گرفتن واقعیت های اجتماعی می باشد که این انکار واقعیت ها، برنامه ریزی های فردی و اجتماعی را با چالش های مختلفی مواجه می سازد.

سوال مهمی که در این بین وجود دارد این است که ظرفیت ها و آموزه های اندیشه دینی برای پاسخ گویی و برون رفت از این چالش ها چه می باشد؟ اندیشه دینی با پیشینه و سنت اخلاقی، اعتقادی و فقهی خود چه ظرفیت هایی دارد که جامعه و بشر امروز را می تواند حمایت و هدایت نماید و از منجلاب مشکلات و چالش های مختلف برهاند؟ وجهه همت این پژوهش، واکاوی و تبیین برخی ظرفیت ها و رویکردهایی است که در اندیشه دینی مطرح شده است و می توان برای رفع مشکلات موجود الهام بخش باشد.
 

وحدت

یکی از چالش های اجتماعی که امروزه به هر بهانه ای دچار التهاب می شود، بحث وحدت ملی و مذهبی می باشد. رمز اصلی رشد و پیشرفت هر جامعه ای، وحدت و همدلی اعضای آن جامعه می باشد. این که افراد در سختی ها و مشکلات همراه و همدم یکدیگر بوده و دست در دست هم داده و مشکلات فردی و اجتماعی موجود را مرتفع نمایند و این بهترین رویکرد برای یک جامعه و رمز حیات و پیروزی ایشان می باشد.

با این وجود در بسیاری موارد مشاهده می شود که اعضای یک جامعه، در اتفاقا و وقایع مختلف، این مهم را نادیده می گیرند و چشم را بر همه ی همدلی ها و همراهی ها می ببندند و همصدا با دشمنان بر طبل تفرقه می کوبند که قاطعانه باید این رویکرد را محکوم نمود؛ هم به جهت حفظ منافع ملی و هم به جهت تلاش برای رشد و پیشرفت روز افزون جامعه از تفرقه، دوگانگی و چندگانگی پرهیز نمود.

بنابراین، در تمام حوادث و وقایع داخلی و ملی، آن چه که ضرورت دارد، تلاش برای حفظ وحدت و یکپارچگی ملت می باشد که این وحدت و همدلی، می تواند مقدمه ای برای رشد و پیشرفت روز افزون جامعه باشد و حقیقتا نیز باید بیان کرد که هیچ جامعه ای با تفرقه و گسستگی نمی تواند به اهداف از پیش تعیین شده ی خود دست پیدا کند و هم سنت تاریخی جوامع بر این امر صحه می گذارد و هم عقل سلیم بر این امر حکم می کند.

علاوه بر تلاش برای تحقق وحدت در درون یک جامعه، تلاش برای نهادینه سازی وحدت اسلامی در میان جوامع مختلف نیز از اهمیت قابل ملاحظه ای برخودار می باشد که یکی از بهترین این رویکردها که زمینه‌ى ایجاد وحدت اسلامى را فراهم می آورد، از طریق گفت‌وگوى بین‌تمدن ها[1] می باشد؛ چرا که تمدن اسلامی به عنوان یک تمدن اصیل در عرصه جهانی حضور و فعالیت دارد که نادیده گرفتن آن امری غیر قابل انکار است، لذا تحقق هرگونه وحدت در سطح بین المللی نیز منوط به گفت و گو و تعامل با این تمدن عظیم می باشد.

مهمترین نکته ای که باید بیان کرد این است که وحدت شرط بقاى هر جامعه است[2] چرا که اصولا گرد هم آمدن افراد و قومیت های مختلف تحت یک عنوان است که جامعه را به وجود می آورد و معنای وحدت، همین یکپارچه بودن جامعه می باشد.

در پایان باید بیان کرد که هرچند وحدت اسلامی از اهمیت و ضرورت قابل ملاحظه ای برخودار می باشد ولی باید توجه داشت که نباید دانسته یا نادانسته از وحدت اسلامی یک ماهیت غیر منطقى و غیر عملى ساخته شود[3]، چرا که در این صورت، کارآیی و کارآمدی خود را از دست می دهد؛ لذا نهادینه کردن چنین مولفه های مهمی نیاز به کنکاش و رویکردهای دقیق و برنامه ریزی شده می باشد.

 بصیرت
بصیرت در لغت، به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت ذکر شده است[4] و در اصطلاح نیز معنای مشابه و نزدیک معنای لغوی اراده شده است و این که افراد بر اساس شناخت دقیق و عمیق، برنامه ریزی و عمل نمایند. هرچند واژه ی بصیرت در ادبیات سیاسی-اجتماعی جامعه در چند دهه اخیر ظهور و بروز بارز پیدا کرده است لکن بحث از بصیرت، فراتر از واژه و اصطلاح می باشد، بلکه بصیرت حقیقتی است استوار که تلاش برای نهادینه کردن آن در تمام ارکان جامعه می تواند مقدمه اساسی برای رشد و پیشرفت روز افزون باشد و نادیده گرفتن آن، جامعه را از بسیاری اهداف و برنامه ها دور می کند.

با مشاهده و بررسی جوامع مختلف در طول تاریخ مشخص می شود که جامعه ای به رشد و پیشرفت رسیده است و اهداف دنیوی و اخروی خود را محقق نموده است که بصیرت را سرلوحه ی عمل و نظر خود قرارداده است و بی وقفه برای این حقیقت تلاش کرده است و حتی شهید و شهیدانی را تقدیم این حقیقت نموده است.

شهیدان امر به معروف و نهی از منکر، شهیدان انقلاب اسلامی، شهیدان مدافع حرم و..، مردان بصیری بوده است که فانوس اسلام را چلچراغ هدایت خود قراردادند و بصیرت دینی و اندیشه اسلامی، ایشان را از وادی بی خبری به جرگه ی تاثیرات کلان اجتماعی رهنمون ساخت.

هرچند بزرگ مردان تاریخ الگوهای اساسی برای بصیرت جامعه بوده اند لکن باید این نکته را متذکر شد که بصیرت محدود به مردان بزرگ نیست، بلکه هر فردی که ادعای رشد و پیشرفت دارد، باید در تلاش باشد که این مولفه را در خود نهادینه سازد تا بصیرت، به وصف یک جامعه بدل شود و صاحب جامعه ای بصیر باشیم.

بنابراین، بصیرت نیز از دیگر مولفه های اجتماعی می باشد که می تواند جامعه را در برون رفت از بسیاری از چالش های اجتماعی همراهی نماید. و در پایان باید این نکته را متذکر شد که بصیرت، انسان‌ها را از سرگردانى بر سر دوراهى‌هاى زندگى، رهایى داده و راه حقیقت را به آن‌ها نشان مى‌دهد[5].

پی نوشت ها: 
[1] ‏محمد منصور نژاد، رویکردی دینی به مسأله وحدت و همگرایی، ج 1 (تهران - ایران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. معاونت فرهنگی، ۱۳۸۷)، ص146.
[2] ‏علی تقی‌زاده اکبری و دیگران، ‏‫عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (قم: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نمایندگی ولی فقیه، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، انتشارات زمزم هدایت، ۱۳۸۶)، ص21.
[3] ‏مرتضی مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 25 (تهران - ایران: صدرا، ۱۳۸۷)، ج 25، ص26.
[4]  لسان‌العرب، ابن منظور، ج۴، ص۶۵، واژه«بصر». 
[5] ‏امید درویشی، سربازان خورشید، ج 1 (قم - ایران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)، ۱۳۹۳)، ص317.
نسخه چاپی