معرفت از لوازم اساسی فلسفه تعلیم و تربیت
معرفت پشتوانه و از لوازم اساسی فلسفه تعلیم و تربیت است؛ به گونه‌ای که بدون تکیه بر معرفت، جریان تعلیم و تربیت از پویایی و برپایی باز می ماند و کارآیی لازم خود را از دست می دهد. اصولا هر حرکت و جریانی از آغاز تا انجام به دریافت کمک از معرفت نیاز دارد. امیر مؤمنان، امام علی عیه السلام به کمیل می فرمایند: یا کمیل ما من حرکة الا وانت محتاج فیها الى معونة الى معرفة؛ «هیچ حرکتی نیست مگر اینکه در آن به کمک معرفت نیازمندی». معرفت نه تنها نیازهای بینشی و نگرشی انسان را تأمین می کند، بلکه فراتر از آن، در مدیریت گرایش‌ها، بازشناسی ارزش ها و پایداری بر آنها به انسان مدد می رساند. مهم این است که آنچه انسان دریافت می دارد واقعا معرفت باشد نه جهل یا شبه معرفت؛ و مهم تر اینکه اگر انسان به معرفت حقیقی دست یافت به اظهار آن و نه به انکار آن بپردازد و به مفاد و لوازم آن نیز ملتزم باشد. قرآن دو گروه را به سختی مینکوهد: یکی افرادی که در جهالت غوطه ورند و به رغم برخورداری از اسباب و وسایل ظاهری و باطنی کسب معرفت از رسیدن به مقام معرفت قاصر و غافل‌اند؛ و گروه دیگر کسانی که به شناخت حقیقت دست یافته و وجود آن را ادراک کرده اند، اما به رغم باور حقیقت، به انکار آن پرداخته اند و به لوازم آن باور هرگز پایبند نمی شوند. با این بیان، به نظر می رسد معرفت نه تنها در موفقیت های انسان در مقام دستیابی به مقاصد و اهداف علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و تربیتی بسیار مؤثر است، بلکه برتر از آن، در رسیدن انسان به سعادت هر دو جهان نیز نقشی کلیدی دارد. در تعلیم و تربیت، معلم و مربی، افزون بر شناسایی روحیات، گرایش‌ها، نگرشها و شخصیت فراگیر و متربی خود، لازم است به چیستی تعلیم و تربیت و چگونگی و چرایی آن نیز کاملا آگاه باشد. در درس حاضر بر آنیم تا با بیان مفهوم لفظی و کاربردی «معرفت»، رابطه آن را با کشف حقیقت و اقدامات تربیتی و آموزشی روشن کنیم.
 
چیستی معرفت: معرفت در فرهنگ واژگان، مشتمل بر عموم دانسته‌های بشر در حوزه‌های مختلف دانش و آگاهی است. بدین ترتیب، معرفت در لغت مترادف «مطلق علم و آگاهی» است. در مباحث گوناگون معرفتی نیز مانند معرفت دینی و معرفت شناسی، توجه به همین مفهوم لغوی کاملا لحاظ شده است؛ به گونه ای که بدون در نظر گرفتن معنای مطلق علم و آگاهی» نمی توان به بیان احکام و مسائل ناظر به این حوزه‌های معرفتی پرداخت. به بیان دیگر، معرفت در اصل لغوی - عربی خود، از ریشه «عرف» به مفهوم شناخته است. واژه عرف متقارن واژگان علم، فهم و فقه، و مقابل واژگان ضل، جهل، حمق و عقل است. در این نگاه لغوی - تطبیقی، مطلق علم و آگاهی و فهم و درک و شناخت در برابر مطلق جهل و گمراهی و حماقت و غفلت قرار دارد. در فرهنگ واژگان انگلیسی واژه هایی چون Cognition (شناخت)، Perception (درک)، Comprehention (ادراک)، Apprehention (فهم) و Understanding (استنباط) هر یک به گونه ای مفهوم معرفت را افاده می کنند.
 
همچنین معرفت در اصطلاح، با تکیه بر مفهوم لغوی، اساس دانایی و توانایی، میزان حرکت و پویایی، مبنای ایمان، کمال ایمان، کمال عمل، کمال علم، دانش تحلیل دانایی ها و دانش تحلیل تحلیلها تلقی می شود. هنگامی که در لغت معرفت بر هر دانش و آگاهی اطلاق می گردد، در اصطلاح، فرقی نمیکند که شناخت ما به امور حسی و مشهود تعلق گیرد یا به امور فراحسی، معرفت ما حضوری باشد یا حصولی، با واسطه باشد یا بی واسطه.
 
در تمام این موارد و نظایر آن، دست کم می توان به یک وجه مشترک اشاره کرد که آن همان معرفت است. در فلسفه تعلیم و تربیت که فلسفه «بودن» است برای «شدن»، تا دستاویز و تکیه گاهی چون معرفت در میان نباشد منظور تعلیم و تربیت تحقق نمی یابد. معرفت در لغت مطلق علم و دانایی است؛ اما معرفت در اصطلاح اساس ایمان و اساس دانایی است. در این نگاه علم و ایمان بدون معرفت جهل و بی ایمانی است؟ همچنان که عمل بدون معرفت و معرفت بدون عمل جز زحمت و رنج بی حاصل چیزی نیست و اصولا عمل بدون معرفت و یا معرفت بدون عمل پذیرفتنی نیست.
 
به طور مشخص، علم، ایمان و عمل همسو و همراه معرفت ارزش می یابند و هر یک نیز، خود بر ارزش دیگری می افزایند. به بیانی که گذشت، معرفت نه تنها اساس دانایی، ایمان و توانایی است، بلکه میزان شایستگی عمل، حرکت و پویایی نیز هست. حرکتی فرجام اطمینان بخش خواهد داشت که در نقطه آغاز و خط پیوستار و مقصد و پایانش از معرفت وام گیرد. پس هر علمی بدون معرفت، چون چراغی بی مایه و هر معنویت و ایمانی بدون معرفت، چون سرایی بی پایه و هر عملی بدون معرفت، گام نهادن در بیراهه است. با این همه، هنوز حقیقت معرفت در پردۂ ابهام باقی می ماند، جز اینکه گفته شود معرفت کمال علم، عمل و ایمان است. به اجمال، جهان و انسان را برای نیل به معرفت آفریده اند. در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود: کنت کنزا مخفیا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف؛ من گنجینه ای نهان بودم که دوست می داشتم شناخته شوم. پس خلق را پدید آوردم تا شناخته شوم». اما هنوز این پرسش باقی است که پس حقیقت معرفت چیست؟ در نگرش اسلامی، حقیقت معرفت با اصول اعتقادی، با توحید، نبوت و معاد گره می خورد و اساس معرفت به تشخیص راه و راهنما و درک بندگی خداوند و شناخت پیامبر و امام باز می گردد. اما در مصطلح علمی، معرفت به سطوح ساده تر و نازل تری نظر دارد. راه و راهنما شناسی از ارکان معارف و از مسائل بنیادین جهان بینی به شمار می رود که بسته به قوت و اتقان جهان بینی، از آن وام می گیرد. منظور ما از معرفت در فلسفه تعلیم و تربیت، معرفت به همین مفهوم مصطلح است. خلاصه اینکه معرفت مستند به جهان بینی الهی و توحیدی نه تنها از کمال عقل و فطرت و خرد ناب بهره مند است، بل پشتوانه بسیار مستحکمی چون وحی، نبوت، الهام و امامت دارد.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص54-52، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388
نسخه چاپی