توحید در حکم، عبارت است از: یکتایی خداوند در تشریع (وضع) احکام یا همان قانونگذاری. از نظر قرآن، تنها خداوند متعال، حق وضع قانون و صدور دستور اجرای آن را دارد و پیروی از هر قانونی در زندگی فردی و اجتماعی بشر، بجز قانون الهی، شرک محسوب میشود. دلیل این که قانون گذاری، تنها حق خداست، این است که بهترین قانون گذار، کسی است که بیش از دیگران، انسان و نیازها و اصول تکامل او را بشناسد. هیچ کس جز خداوند متعال، واجد این خصوصیات به طور کامل نیست. او به دلیل این که انسان را آفریده، با همه استعدادها و نیازهای او آشناست و به این دلیل که علم مطلق است، اصول تکامل او را میداند. بر این اساس، قرآن کریم، خدا را با ویژگی های «بهترین حاکمان» و «حکمرانترین حاکمان» و «بهترین جداکنندگان» توصیف می نماید و قانون گذاری را در انحصار او میداند.از این رو، یکی از صفات خداوند متعال، «حاکم» است. صفت «حاکم» در لغت، اسم فاعل از ماده «حکم»، به معنای باز داشتن است و به کسی گفته میشود که اختلافات مردم را فیصله میدهد و مردم به سخن او گردن می نهند و بدین سان، حکم حاکم، در حقیقت مانع ستم و ستیزه میگردد.
حکم خداوند، از یک جهت، به دو قسم بخش پذیر است: تشریعی و تکوینی. حکم تشریعی، عبارت است از اوامر و نواهی خداوند سبحان که پیامبران و پیشوایان معصوم ، آنها را در قالب احکام تکلیفی پنج گانه به مردم رساندهاند. حکم تکوینی خداوند، عبارت است از اراده و قضا و قدر الهی، که در جهان جاری است. حق قانون گذاری و امر و نهی، از آن آفریدگار و مالک مردمان است و بایسته است که احکام دیگران، به حکم خدا برگردد و بر طبق قانون خدا باشد. احادیث، ویژگی هایی را به حکم خداوند نسبت داده اند، مانند: عدالت، انصاف، خیر و حسن. بر این اساس، حکم تکوینی شادکامی را خداوند متعال صادر میکند که موجب پیدایش شادکامی و تنظیم قواعد و عوامل تکوینی آن میگردد و حکم تشریعی خداوند، برنامه دستیابی به شادکامی را مشخص میسازد. بنابراین، قانون خداوند متعال، تنها قانونی است که میتوان د شادکامی اصیل را تحقق بخشد. هر قانونی جز این، بی تردید ناکام خواهد بود. نقشه راه شادکامی را باید در قوانین الهی جست. قوانین الهی، هدفی جز تأمین سعادت و شادکامی اصیل انسان را ندارند.
به دیگر بیان، شادکامی، برنامه و نقشه راه میخواهد. کسی میتواند برنامه ارائه کند که از ماهیت انسان و شادکامی، باخبر باشد و از هوس پاک باشد، و این کسی جز خداوند آگاه و سبحان نیست. هر آنچه از معارف فقهی، اخلاقی و اعتقادی که خداوند متعال به بشر معرفی کرده، تنها راه سعادت و شادکامی است و هر برنامه ای جز آن، به سعادت اصیل و پایدار ختم نمیشود. بنابر این، بشر، هنگامی میتوان د به شادکامی دست یابد که این برنامه و نقشه راه را به درستی بشناسد و به آن عمل کند. این که فلسفه تشریع چیست، نقش مهمی در رضامندی میتواند داشته باشد. آشنایی با آثار و فواید دین، سختی تکلیف را از بین می برد و نشاط و شادکامی را به ارمغان می آورد. به همین جهت، بخشی از متون دینی، به معرفی فلسفه تشریع پرداختهاند قرآن کریم، هدف اساسی تشریع را حیات و زنده ساختن انسان معرفی نموده است. خداوند متعال پس از آن که مردم را به اطاعت از خود و فرستادهاش فراخوانده و از اعراض از آن باز داشته، برای دومین بار، آن را تأکید نموده و مؤمنان را به استجابت خدا و فرستاده اش در پذیرفتن دعوت پیغمبر سفارش میکند، و این تأکید را به وسیله بیان حقیقت امر و آن رکن واقعی که تکیه گاه این دعوت است به انجام میدهد و می فرماید: حقیقت امر و رکن واقعی این دعوت، چیزی است که انسان را از پرتگاه فنا و هلاکت، رهایی میدهد و زندهاش میکند.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریف، زندگی را گرانبهاترین متاعی میداند که یک موجود زنده برای خود سراغ دارد، و چگونه چنین نباشد و حال آن که در ماورای زندگی، غیر از عدم و بطلان، چیز دیگری نیست، و معلوم است که این ارزش را برای زندگی به خاطر اثر آن قائل است که عبارت است از شعور و اراده که نشاط و سعادت زندگی انسانی به آن است، و به همین جهت است که همواره از جهل و نداشتن آزادی اراده و اختیار می گریزد. انسان، به سلاحی مجهز است که زندگی معنوی او را که حقیقت وجودی اوست تأمین میکند و آن سلاح انسانی، همین اراده و اختیار اوست که خیرات و منافع او را از شرور و مضارش مشخص میکند و او را به آن یکی، سوق و از این یکی، زنهار میدهد.
از آن جایی که این هدایت الهی - که نوع انسانی را به سوی سعادت و خیر و منافع وجودش دلالت میکند - هدایتی تکوینی است و از مشخصات شیوه خلقت اوست، و محال است که نظام آفرینش در یک مورد دچار خطا و اشتباه شود، پس باید گفت که انسان، سعادت وجود خود را به طور قطع درک میکند، و در این درکش دچار تردید نمیشود، هم چنان که انواع دیگر مخلوقات، بدون این که دچار سهو و اشتباه شوند، به جبلت و فطرت خود، راهی را که به سعادت و منفعت و خیرشان منتهی میشود، میپیمایند، و اگر در جایی دچار اشتباه میشوند، به خاطر تأثیر عوامل و اسباب نامناسب دیگری است که موجودی را از مسیر خیرات و منافعش منحرف میسازد و به سوی ضرر و شرش سوق میدهد. این معنا همان معنایی است که در قرآن کریم، روی آن پافشاری میکند.
ادامه دارد..
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص107-103، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394