نگاهی به مهدویت و سنت های الهی در قرآن

امام مهدى علیه السلام وسنت هاى الهى

یکى از مهمترین موضوعاتى که به هنگام بحث از انقلاب جهانى امام عصر (عجل الله فرجه) مطرح مى شود این است که آن حضرت چگونه وبا چه نیرویى در برابر نظام استکبارى حاکم بر جهان مى ایستد وهمه تمدن هاى قدرتمند، اما فاسد، را به زانو در مى آورد؟ ایا ایشان با قدرت نظامى وبا بهره گیرى از تسلیحات وتجهیزات پیشرفته وقدرتمند خود موفق به فروپاشى این تمدن ها مى شود، یا علل وعوامل دیگرى در کار است؟

تردیدى نیست که حضرت مهدى علیه السلام با امدادهاى غیبى همراهى مى شود وهمه قواى طبیعى و ماوراى طبیعى در خدمت ایشان است؛ اما به نظر مى رسد رمز اصلى پیروزى ایشان بر همه قدرت هاى شیطانى حاکم بر جهان، حرکت ایشان در مسیر سنت هاى الهى حاکم بر هستى وهماهنگى این سنت ها با قیام رهایى بخش آن حضرت است.
 

وقت واجل شرط نابودى تمدن ها

اگر چه ظلم وستم، خواه در صورت فردى وخواه در صورت اجتماعى آن، موجب نابودى اقوام وتمدن ها مى شود، اما این نابودى زمانى به فعلیت مى رسد که مهلت واجل آن اقوام وتمدن ها به سراید وبه تعبیر قرآن (موعد) نابودى آنها فرا رسد. به بیان دیگر از دیدگاه قرآن هر (جامعه مستقل از افراد، حیات وشخصیت ومدت واجل)(۱) مشخصى دارد وزمانى که این مدت واجل به سراید دیگر هیچ چیز نمى تواند مانع نابودى آن قوم وملت شود. در این زمینه ایات متعددى در قرآن وارد شده که از جمله مى توان به این ایات اشاره کرد:
 
ایه ۵۸ سوره کهف
در این ایه، که پیش از این نیز بدان اشاره شد، به صراحت بیان شده که سنت خدا بر این نیست که به مجرد عصیان، نافرمانى وستمگرى قومى آنها را گرفتار عذاب وهلاکت کند، بلکه خداوند براساس غفران ورحمت بى انتهاى خویش براى هر قومى موعد، اجل ویا سررسیدى تغییرناپذیر قرار داده است وتا زمانى که این اجل سرنیاید، آن قوم هلاک نمى شوند:

وربک الغفور ذو الرحمة لو یؤاخذهم بما کسبوا لعجل لهم العذاب بل لهم موعد لن یجدوا من دونه موئلا.

وپروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است. اگر به [جرم] آنچه مرتکب شده اند، آنها را مؤاخذه مى کرد، قطعا در عذاب آنان تعجیل مى نمود [ولى چنین نمى کند] بلکه براى آنها سررسیدى است که هرگز از برابر آن راه گریزى نمى یابند.
 
ایه ۳۴، سوره اعراف
در این آیه نیز بر این موضوع تاکید شده که هر امتى جدا از بقا وفناى تک تک افراد آن، بقا وفناى خاص خود را دارد وزمانى که اجل امتى فرارسد هیچ چیز نمى تواند از آن جلوگیرى کند:

ولکل امة اجل فاذا جآء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون.

وبراى هر امتى اجلى است؛ پس چون اجلشان فرارسد، نه [مى توانند] ساعتى آن را پس اندازند ونه پیش.
 
آیه ۴۸ و۴۹ سوره یونس
در ایات سخن از پرسشى است که از سوى مشرکان خطاب به رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) مطرح شده است. آن پرسش این است که: (خداوند چه زمانى بین ما وبین تو قضاوت مى کند وما را هلاک وایمان آورندگان به تو را نجات مى دهد) به بیان دیگر مشرکان با کلامى که جنبه تعجیز واستهزا داشت مى خواستند به پیامبر بگویند که: (پروردگار تو هیچ کارى نمى تواند بکند، واین تهدیدهاى تو، بیهوده اى بیش نیست، وگرنه چرا عجله نمى کنى وآن را عملى نمى سازى؟)

خداوند نیز در پاسخ این استهزاى مشرکان به پیامبر خود خطاب مى کند که: (به آنها بگو من مالک نفع وضرر خود نیستم، نه مى توانم ضررى از خود رفع کنم ونه منفعتى را به سوى خود جلب نمایم. اما اینکه چرا عذاب خدا نازل نمى شود به این دلیل است که هر امتى اجل معینى دارد که به هیچ وجه نمى تواند از آن تخطى کند. آن اجل خواه ناخواه فرا مى رسد بى آنکه ساعتى از زمان مقرر خود، پیش یا پس افتد)(۲):

(ویقولون متى هذا الوعد ان کنتم صدقین * قل لآاملک لنفسى ضرا ولا نفعا الا ما شآء الله لکل امة اجل اذا جآء اجلهم فلایستاخرون ساعة ولایستقدمون).

مى گویند: (اگر راست مى گویید، این وعده چه وقت است؟) بگو: (براى خود زیان وسودى در اختیار ندارم، مگر آنچه را که خدا بخواهد. هر امتى را زمانى [محدود] است. آنگاه که زمانشان به سررسد، پس نه ساعتى [از آن] تاخیر کند ونه پیشى گیرند).

در تفسیر المیزان در ذیل این آیه چنین آمده است:

... هر امتى حیاتى اجتماعى وراى حیات فردى که مخصوص تک تک افراد است دارد، وحیات اجتماعى هر امتى از بقا وعمر آن مقدارى را دارد که خداى سبحان برایش مقدر کرده است. وهمچنین از سعادت وشقاوت وتکلیف ورشد وضد رشد وثواب وعقاب سهمى را دارد، که خداى تعالى برایش معین فرموده است واین حقیقت از چیزهایى است که تدبیر الهى عنایتى به آن دارد.(۳)
 
ایه ۶۱ سوره نحل
این آیه نیز چون آیه پیشین بر این حقیقت تاکید مى کند که کیفر الهى تنها در زمان معین آن فرا مى رسد:

(ولو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دآبة ولکن یؤخرهم الى اجل مسمى فاذا جآء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون).

واگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مى کرد، جنبنده اى بر روى زمین باقى نمى گذاشت، لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین باز پس مى اندازد، وچون اجلشان فرا رسد، ساعتى آن را پس وپیش نمى توانند افکنند.

در آیه ۴۵ سوره فاطر همین تعبیر تکرار شده است.

در سوره نوح نیز موضوع اجل اقوام وامت ها به بهترین شکلى بیان شده است. در آغاز این سوره هدف از فرستادن نوح را انذار قومش پیش از فرارسیدن عذاب دردناک وبه بیان دیگر سرآمدن اجل ووقت مقرر دانسته، مى فرماید:

(انا ارسلنا نوحا الى قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم).

ما نوح را به سوى قومش فرستادیم که: (قومت را، پیش از آنکه عذابى دردناک به آنان رسد، هشدار ده).

آنگاه به نقل سخنان نوح خطاب به قومش پرداخته، مى فرماید:

(قال یقوم انى لکم نذیر مبین × ان اعبدوا الله واتقوه واطیعون × یغفر لکم من ذنوبکم ویؤخرکم الى اجل مسمى ان اجل الله اذا جآء لایؤخر لو کنتم تعلمون).

[نوح] گفت: اى قوم من، من شما را هشدار دهنده اى آشکارم، که خدا را بپرستید واز وپروا دارید ومرا فرمان برید. [تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و[اجل] شما را تا وقتى معین به تاخیر اندازد. اگر بدانید، چون وقت مقرر خدابرسد، تاخیر بر نخواهد داشت.

آیه ۱۱ سوره رعد: در این آیه بر این نکته تاکید شده است که هرگاه اراده خداوند به نابودى قومى تعلق گیرد دیگر هیچ قدرتى نمى تواند مانع تحقق این اراده شود.

به عبارت دیگر با فرارسیدن اجل مقرر هر قوم وپایان یافتن مهلت آنها، هیچیک از توانایى ها، امکانات وتجهیزات آنها نمى تواند اندکى این اجل مقرر را به تاخیر بیندازد:

(... واذا اراد الله بقوم سوء فلا مرد له وما لهم من دونه من وال).

... وچون خدا براى قومى آسیبى بخواهد، هیچ برگشتى براى آن نیست وغیر از وحمایتگرى براى آنان نخواهد بود.
 
نتیجه گیرى
نتیجه اى که از ایات یاد شده به دست مى اید چنین است:

همه اقوام وتمدنهاى ستم پیشه، هر چند قدرتمند وداراى توان نظامى واقتصادى قابل توجه، براساس سنت الهى، اجل وسرآمد معین ومشخصى دارند وبالاخره روزى طعم نابودى وفنا را مى چشند. در چنین روزى هیچ کس وهیچ چیز نمى تواند مانع سقوط وفروپاشى آنها شود. حتى اگر آنها همه توان نظامى واقتصادى خود را به کار گیرند حتى لحظه اى نیز نمى توانند اجل معین خود را به تاخیر اندازند.

براین اساس مى توان گفت که چون در زمان ظهور امام مهدى علیه السلام اجل ومهلت تمدن هاى ستم پیشه به سر آمده وعمر آنها پایان یافته است، هرگونه مقاومتى از سوى این تمدن ها بى فایده است وهیچ عاملى نمى تواند موجب بقا واستمرار حیات آنها شود وبه همین دلیل آن امام مى تواند در ظرف مدت نسبتا کوتاهى همه نظام ها وحکومت هاى خودکامه، ستمگر وکفر پیشه را از روى زمین براندازد وحکومت عادلانه خود را برقرار سازد.
 

تغییر نعمت ها به دلیل تغییر رفتار وروحیات امت ها

از ایات متعددى از قرآن استفاده مى شود که اقبال وادبار خداوند به هر قومى تابعى از روحیات، اعمال ورفتار آنهاست وبقا وزوال نعمت هاى الهى براى هر ملتى وابسته به عملکرد آن ملت است.

استاد شهید مرتضى مطهرى در این زمینه مى نویسد:

قرآن کریم نکته فوق العاده آموزنده اى در مورد سنت هاى تاریخ یادآورى مى کند وآن اینکه مردم مى توانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند... یعنى سنت هاى حاکم بر سرنوشت ها در حقیقت یک سلسله عکس العمل ها وواکنش ها در برابر عمل ها وکنش هاست. عمل هاى معین اجتماعى عکس العمل ها وواکنش ها در برابر عمل ها وکنش هاست. عمل هاى معین اجتماعى عکس العمل هاى معینى به دنبال خود دارد. از این رو در عین آنکه تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعى ولایتخلف اداره مى شود، نقش انسان وآزادى واختیار وبه هیچ وجه محو نمى گردد.(۴)

در اینجا به برخى از ایاتى که این موضوع از آنها استفاده مى شود اشاره مى کنیم:
 
۱ - ۳ - ۴. ایات ۵۲ و۵۳ سوره انفال
در این ایات پس از بیان این موضوع که چگونه خاندان فرعون وکسانى که پیش از آنها بودند، پس از کفر ورزیدن، به کیفر گناهان خود گرفتار آمدند، این گرفتار آمدن را ناشى از یک قاعده کلى در نظام آفرینش دانسته، مى گوید: خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمى دهد، مگر آنکه آنها آنچه را در دل دارند تغییر دهند:

(کدأب آل فرعون والذین من قبلهم کفروا بایت الله فاخذهم الله بذنوبهم ان الله قوى شدید العقاب × ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم وان الله سمیع علیم).

[رفتارشان] مانند رفتار خاندان فرعون وکسانى است که پیش از آنان بودند: به ایات خدا کفر ورزیدند؛ پس خدا به [سزاى] گناهانشان گرفتارشان کرد. آرى، خدا نیرومند سخت کیفر است. این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشت تغییر نمى دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند، وخداى شنواى داناست.

علامه طباطبایى در ذیل این آیه مى فرماید:

عقابى که خداوند معاقبین را با آن عذاب مى کند همیشه به دنبال نعمت الهى اى است که خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، به این طریق که نعمت را برداشته عذاب را به جایش مى گذارد وهیچ نعمتى از نعمت هاى الهى به نقمت وعذاب مبدل نمى شود مگر بعد از تبدیل محلش که همان نفوس انسانى است.

پس نعمتى که خداوند آن را برقومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مى شود که در نفوسشان استعداد آن را پیدا کنند ووقتى از ایشان سلب گشته ومبدل به نقمت وعذاب مى شود که استعداد درونى شان را از دست داده ونفوسشان مستعد عقاب شده باشد. واین خود یک قاعده کلى است در تبدل نعمت به نقمت وعقاب...(۵)
 
آیه ۱۱ سوره رعد
در این آیه نیز به صراحت سرنوشت اقوام را ناشى از تغییر حال آن دانسته، مى فرماید:

(... ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم...) در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند.

علامه طباطبایى در ذیل این آیه مى فرماید:

از قضایاى حتمى وسنت جاریه الهى یکى این است که همواره میان احسان وتقوى وشکر خدا، ومیان توارد نعمت ها وتضاعف برکات ظاهرى وباطنى ونزول وریزش آن از ناحیه خدا ملازمه بوده وهر قومى که احسان وتقوى وشکر داشته اند خداوند نعمت را برایشان باقى داشته، وتا مردم وضع خود را تغییر نداده اند روز بروز بیشتر کرده است... واما اینکه اگر فساد در قومى شایع شود ویا از بعضى از ایشان سر بزند نقمت وعذاب هم برایشان نازل مى شود.

آیه شریفه از تلازم میان آنها ساکت است، نهایت چیزى که از آیه استفاده مى شود این است که: خداوند وقتى روش خود را تغییر مى دهد وعذاب مى فرستد که مردم رفتار خود را عوض کرده باشند، البته این مطلب امکان دارد نه اینکه به فعلیت در آوردنش واجب باشد؛ زیرا این از آیه استفاده نمى شود.(۶)
 
نتیجه گیرى
گفتیم که براساس یکى از سنت هاى تغییرناپذیر الهى، اقبال وادبار خداوند به هر قوم یا ملتى تابعى از روحیات، اعمال ورفتار آنهاست وبقا وزوال نعمت هایى که خداوند به جامعه اى ارزانى داشته، ارتباطى ناگسستنى با واکنش هاى آنها در برابر این نعمت ها دارد.

به عبارت دیگر سرنوشت هر قومى در گرو عملکرد آنهاست، وهر قوم مى تواند با رفتار واعمال مناسب ویا نامناسب خود رنوشت خود را نیک ویا بد گرداند. بر این اساس مى توانیم بگوییم که در ظهور امام مهدى علیه السلام نیز خواست وتمناى درونى انسان ها نقش دارد وقطعا اگر مردم از صمیم دل خواهان درک نعمت بزرگ الهی؛ یعنى وجود امام معصوم علیه السلام در جامعه شوند وبا رفتار وعملکرد خود نیز این موضوع را نشان دهند، خداوند نیز این نعمت را بر آنها ارزانى خواهد داشت.
 

امامت، وراثت وخلافت مؤمنان صالح

یکى دیگر از قوانین وسنت هاى الهى حاکم بر جوامع بشرى، خلافت، امامت ووراثت نهایى مستضعفان صالح واهل ایمان است. از ایات متعددى از قرآن کریم چنین برمى اید که براساس یک قانون وسنت الهى، بندگان مؤمن وصالح خداوند که جز در مقاطع محدودى از تاریخ کره خاک، همواره به استضعاف کشانده شده وخوار شمرده مى شدند؛ در نهایت زمین را به ارث مى برند وپیشوایان وحاکمان زمین مى گردند. برخى از این آیات به شرح زیر است:
 
آیه ۱۰۵ سوره انبیا
در این آیه با تعبیر (کتبن) که اشاره به یک امر ثابت، مقرر ومفروض دارد، بیان مى کند که در کتاب هاى آسمانى وراثت بندگان صالح خدا پیش بینى شده است:
(ولقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصلحون).

ودر حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.

در تفسیر المیزان در باره این آیه چنین آمده است:

(وراثت) و(ارث) به طورى که راغب گفته به معناى انتقال مالى است به تو بدون اینکه معامله اى کرده باشى. ومراد از وراثت زمین این است که سلطنت برمنافع، از دیگران به صالحان منتقل شود وبرکات زندگى در زمین مختص ایشان شود، واین برکات یا دنیایى است که برمى گردد به تمتع صالحان از حیات دنیوى که در این صورت خلاصه مفاد آیه این مى شود که به زودى زمین از لوث شرک وگناه پاک گشته جامعه بشرى صالح که خداى را بندگى کنند وبه وى شرک نورزند در آن زندگى کنند؛ همچنانکه آیه (وعد الله الذین ءامنوا منکم وعملوا الصلحت لیستخلفنهم فى الارض.... یعبدوننى لایشرکون بى شىء)(۷) از آن خبر مى دهد.

ویا این برکات اخروى است که عبارت است از مقامات قربى که در دنیا براى خود کسب کردند، چون این مقام هم، از برکات حیات زمینى است هر چند که خود از نعیم آخرت است؛ همچنانکه ایه: (وقالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده واورثنا الارض نتبوا من الجنة حیث نشآء)(۸) که حکایت کلام اهل بهشت است وایه: (اولئک هم الورثون الذین یرثون الفردوس)(۹) بدان اشاره مى کند. از همین جا معلوم مى شود که آیه مورد بحث خاص به یکى از دو وراثت هاى دنیایى وآخرتى نیست بلکه هر دو را شامل مى شود.(۱۰)
 
آیه ۵۵، سوره نور
در این آیه خداوند به کسانى که ایمان آورده وعمل صالح انجام مى دهند وعده مى دهد که سرانجام در زمین به خلافت مى رسند واز بیم وهراس رهایى مى یابند:

(وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصلحت لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننى لایشرکون بى شیا ومن کفر بعد ذلک فاولئک هم الفسقون).

خدا به کسانى از شما که ایمان آورده وکارهاى شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد. همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، وآن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، وبیمشان را به ایمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند وچیزى را به من شریک نگردانند، وهر کس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.

علامه طباطبایى در تفسیر این ایه، پس از اشاره به اختلاف نظر فراوانى که در میان مفسران در زمینه مراد از این آیه وجود دارد، وهمچنین بیان دیدگاه خود در این زمینه، مى فرماید:

آنچه از همه مطالب برآمد این شد که خداى سبحان به کسانى که ایمان آورده وعمل صالح انجام مى دهند، وعده مى دهد که به زودى جامعه اى برایشان تکوین مى کند که جامعه به تمام معنا صالح باشد، واز لکه ننگ کفر ونفاق وفسق پاک باشد، زمین را ارث برد ودر عقاید افراد آن واعمالشان جز دین حق، چیزى حاکم نباشد، ایمن زندگى کنند، ترسى از دشمن داخلى یا خارجى نداشته باشند، از کید نیرنگ بازان، وظلم ستمگران وزورگویى زورگویان آزاد باشند.

واین مجتمع طیب وطاهر با صفاتى که از فضیلت وقداست دارد هرگز تا کنون در دنیا منعقد نشده ودنیا از روزى که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مبعوث به رسالت گشته تا کنون، چنین جامعه اى به خود ندیده، ناگزیر اگر مصداقى پیدا کند، در روزگار مهدى علیه السلام خواهد بود؛ چون اخبار متواترى که از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) وائمه اهل بیت علیهم السلام در خصوصیات آن جناب وارد شده از انعقاد چنین جامعه اى خبر مى دهد.(۱۱)
 
نتیجه گیرى
حاصل مباحثى که در این قسمت بیان شد این است که، براساس یک سنت تغییرناپذیر الهى، حاکمیت نهایى جهان از آن صالحان ومستضعفان است وبالاخره روزى جهان در اختیار صاحبان واقعى آن؛ یعنى بندگان صالح ومؤمنان به خدا ورسول او، قرار مى گیرد. در این روز جهانیان طعم شیرین عدالت، امنیت ومعنویت را مى چشند وبى هیچ بیم وهراسى خداى یگانه را پرستش مى کنند. اما پرسش این است که این سنت الهى به دست چه کسى محقق خواهد شد؟

تردیدى نیست که امام مهدى علیه السلام تنها تحقق بخش این سنت الهى در تاریخ است وجز وکسى نخواهد توانست وعده خدا بر حاکمیت صالحان را محقق کند. بنابراین مى توان نتیجه گرفت که چون امام مهدى علیه السلام تنها ذخیره الهى براى تحقق سنت یاد شده است، خداوند ورا از راه هاى گوناگون یارى خواهد داد تا بتواند سنتش را در میان بندگان جارى ووعده اش را محقق سازد. در این صورت جایى براى این پرسش که آن حضرت چگونه در برابر همه دنیاى ظلم مى ایستد وچگونه قدرت هاى نظامى وسیاسى زمان ظهور را در هم مى شکند؟ باقى نمى ماند.

پى نوشت ها:
(۱) ر. ک: مطهرى، مرتضى، قیام وانقلاب مهدى علیه السلام، ص ۱۷.
(۲) ر. ک: طباطبایى، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى ج ۱۰، ص ۱۰۴ - ۱۰۵.
(۳) همان، ص ۱۰۵.
(۴) مطهرى، مرتضى، همان، ص ۱۹.
(۵) طباطبائى، سید محمد حسین، همان، ج ۱۰، ص ۱۳۲.
(۶) همان، ج ۱۳، ص ۴۲۶ - ۴۲۷.
(۷) سوره نور (۲۴)، آیه ۵۵.
(۸) سوره زمر (۳۹)، آیه ۷۴.
(۹) سوره مؤمنون (۲۳)، آیه ۱۱.
(۱۰) طباطبائى، سید محمد حسین، همان، ج ۱۴، ص ۴۶۵ - ۴۶۶.
(۱۱) همان، ج ۱۵، ص ۲۱۵.


منبع: سایت وعده صادق
نسخه چاپی