انتخاب مسیر
انسان‌ها حق انتخاب دارند. حقی که به آن‌ها اجازه می‌دهد که خودشان مسیر زندگی‌شان را تعیین کنند و البته در عین حال در هرلحظه می‌توانند با انتخاب‌های جدید، از راهی که رفته‌اند برگردند یا در راهی که هستند ثابت بمانند. جزییات این حق بسیار بیشتر از آن است که بشود در این چند خط راجع به آن نوشت، مهم آن است که این حق وجود دارد و استفاده از آن دقت زیادی می‌خواهد؛ زیرا تعیین سرنوشت انسان به آن بستگی دارد.

البته انسان در مورد این انتخاب‌ها تنها نیست و بدون راهنما رها نشده. خداوند مهربان که سعادت و موفقیت انسان‌ها را می‌خواهد، برای آن‌ها پیامبرانی فرستاده و از طریق آن‌ها و کتاب‌های آسمانی، مسیر صحیح را مشخص کرده است. در قرآن کریم آمده است:

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان‌گونه [که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم، نعمت دیگری هم به شما دادیم و آن اینکه] رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه نمی‌دانستید به شما یاد دهد[1].

البته این تمام قصه نیست. از طرفی این راهنماها ما را به راه راست راهنمایی می‌کنند و از طرفی در وجود ما نفس اماره‌ای وجود دارد که بسیار خودخواه است و دوست ندارد حتی یک قدم کوچک خلاف خواسته‌هایش برداشته شود و هر چه بیشتر به این هوای نفس بها داده شود، زیاده‌خواه‌تر می‌شود و انسان را گمراه‌تر می‌کند، به‌گونه‌ای که دیگر راهنمایی‌های فرستاده‌های الهی را هم نمی‌پذیرد. خداوند در قرآن کریم این‌طور به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب می‌فرماید:

فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ [ای پیامبر!] بدان آن‌ها [که به دعوت تو پاسخ نمی‌دهند] از هوس‌های خود پیروی می‌کنند و آیا گمراه‌تر از آن‌کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته است کسی پیدا می‌شود؟[2]

شیطان را هم نباید فراموش کرد. همان دشمن قسم‌خوردهٔ انسان‌ها. کسی که می‌خواهد تمامی بنده‌های خدا را گمراه کند و تلاش می‌کند تا از هر راهی به مقصود خود برسد. همان دشمنی که بارها در قرآن کریم حکایتش نقل شده و همین تکرار، نشان از اهمیت آن دارد. خداوند در سوره اعراف از قول شیطان نقل می‌کند:

قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ * ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ؛ [شیطان] گفت: اکنون‌که مرا گمراه ساختی من بر سر راه مستقیم تو برای آن‌ها کمین می‌کنم. سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آن‌ها، به سراغ آن‌ها می‌روم و اکثر آن‌ها را شکرگزار نخواهی یافت[3].
 

دشمنان تربیت

این مقدمه، تلنگر و تذکری بود برای والدین. آن‌هایی که مسئول تربیت فرزندان هستند؛ اما باید در کنار تمامی تلاش‌ها، حواسشان به دشمنان تربیت باشد. دشمنانی که می‌خواهند رابطه عاطفی و ارزشمند بین فرزند و والدین را خراب کنند و برای رسیدن به هدفشان، از چند ابزار استفاده می‌کنند. ابزارهایی که امام سجاد علیه‌السلام در ادامهٔ دعای خود برای فرزندان، به آن‌ها اشاره می‌کند و از خدا می‌خواهد تا هیچ‌کدام از آن‌ها گریبان گیر ارتباط پاک او و فرزندانش نشود.

غَیْرَ عَاصِینَ وَ لَا عَاقِّینَ وَ لَا مُخَالِفِینَ وَ لَا خَاطِئِینَ؛ [از تو می‌خواهم که فرزندانم] سرپیچی‌کننده نباشند، نافرمان و آزاردهنده نباشند، ناسازگار و دشمن نباشند و خطاکار نباشند[4].

این فراز از دعا، اشاره به چهار مشکل اصلی فرزندان دارد: سرپیچی و لجاجت، نافرمانی و آزار، ناسازگاری و دشمنی، اشتباه و خطاکردن. چهار مشکلی که اگر به وضعیت ارتباطات والدین و فرزندان در اطراف خود نگاه کنیم، تمامی مشکلات شایع این روزها، ریشه در یکی از این چهارتا دارد. البته تمامی این چهار مورد به یک مشکل اساسی برمی‌گردد که عبارت است از: عدم اطاعت.

هوای نفس و شیطان که دو دشمن اصلی انسان هستند، از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا فرزندان را با یکی از این ابزار در مقابل والدین خود قرار بدهند و باعث تیره‌بختی او شوند. البته آن‌ها همیشه یک راه را انتخاب نمی‌کنند، بلکه مثل همیشه به دنبال نقاط ضعف می‌گردند، اگر شرایط در خانواده‌ای به صورتی باشد که زمینهٔ سرپیچی و لجاجت وجود داشته باشد، آن‌ها از این ابزار استفاده می‌کنند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیرامون این مورد فرموده‌اند:

الْإِفْرَاطُ فِی‏ الْمَلَامَةِ یُشِبُّ نِیرَانَ اللَّجَاجَةِ؛ زیاده‌روی در سرزنش کردن، آتش لجاجت را شعله‌ور می‌سازد[5].

از آنجا که پیشگیری بهتر از درمان است، والدین باید ضمن آشناشدن با این زمینه‌ها، مراقب باشند که فرصت را برای دشمنان تربیت فراهم نکنند.

نافرمانی و آزار والدین هم گاهی به جهت عدم دقت در فرامین تربیتی و عدم رعایت الزامات هر کدام از مراحل رشد، یعنی هفت سال اول و هفت سال دوم است که در قطعه‌های قبل راجع به آن‌ها خواندیم. بدون شک اگر فرزندی در هفت سال اول نتواند حس سروری و امیری خود را تأمین کند؛ یا در هفت سال دوم بجای بنده بودن و سخت‌گیری دیدن با هدف تربیت شدن، در معرض محبت افراطی قرار بگیرد، اولین و بیشترین ضرر را به خود والدین وارد می‌کند. امام باقر علیه‌السلام در حدیثی تأمل‌برانگیز فرموده‌اند:

شَرُّ الْآبَاءِ مَنْ دَعَاهُ الْبِرُّ إلَى الْإِفْرَاطِ؛ بدترینِ پدران کسی است که نیکی [به فرزند] را به حد افراط برساند[6].

همچنین امام حسن عسکری علیه‌السلام در بیان یکی از زمینه‌های عاق شدن فرزندان فرموده‌اند:

جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ فِی صِغَرِهِ تَدْعُو إِلَى الْعُقُوقِ فِی کِبَرِهِ؛ جرئت و جسارت فرزند بر پدر در کودکی، منجر می‌شود که در بزرگی عاق والدین شود و [به آن‌ها آزار برساند][7].

ناسازگاری و دشمنی هم در بیشترِ اوقات ریشه در عدم توجه والدین به فرزندان دارد. فرزندان وقتی از سمت والدین خود بی‌توجهی ببینند، تحریک می‌شوند تا با ناسازگاری و دشمنی، جلب‌توجه منفی کنند. همچنین است بحث اشتباه و خطا کردن در حق والدین که در غالب اوقات به تربیت ناصحیح می‌گردد و هر کدام از این موارد اگر زمینه‌شان موجود باشد، هوای نفس و شیطان، از آن‌ها بدترین استفاده‌ها را می‌کنند.
 

فرزندان عاق، والدین عاق

یک سؤال باقی می‌ماند. آیا عاق شدن، فقط نسبت به فرزندان متصور است؟ یعنی فقط این فرزندان هستند که توسط پدر و مادر عاق می‌شوند و سرنوشتشان تیره و سیاه می‌شود؟ قبل از پاسخ، ابتدا یک حدیث تأمل‌برانگیز پیرامون پیامدهای عاق شدن بخوانیم. امام صادق علیه‌السلام فرموده‌اند:

إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ کُشِفَ غِطَاءٌ مِنْ أَغْطِیَةِ الْجَنَّةِ فَوَجَدَ رِیحَهَا مَنْ کَانَتْ لَهُ رُوحٌ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ إِلَّا صِنْفٌ وَاحِدٌ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ الْعَاقُّ لِوَالِدَیْهِ؛ زمانی که روز قیامت برسد، پرده‌ای از پرده‌های بهشت را کنار بزنند، [که براثر آن] بوی خوشی بلند می‌شود که تا مسافت پانصد سال، هر جانداری آن را احساس می‌کند به‌جز یک گروه. روای می‌گوید آن یک دسته چه کسانی هستند؟ امام فرمودند: عاق والدین [همان فرزندانی که والدین خود را آزار می‌دهند].

در این روایت تصریح می‌شود که چنین اشخاصی حتی بوی بهشت را هم استشمام نمی‌کنند، وارد شدن به بهشت پیشکش! اما نکته مهم این است که فقط این فرزندان نیستند که توسط پدر و مادر عاق می‌شوند، بلکه ممکن است که والدین هم توسط فرزندان عاق شوند و دقیقاً در همین وضعیت قرار بگیرند، یعنی محروم‌شدن حتی از بوی بهشت؛ و چنین والدینی مورد لعن و نفرین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هستند. اگر باور نمی‌کنید، فرمایش پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بخوانید:

یَا عَلِیُّ لَعَنَ اللَّهُ وَالِدَیْنِ حَمَلَا وَلَدَهُمَا عَلَى عُقُوقِهِمَا یَا عَلِیُّ یَلْزَمُ الْوَالِدَیْنِ مِنْ عُقُوقِ وَلَدِهِمَا مَا یَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا مِنْ عُقُوقِهِمَا؛ ای علی! خدا لعنت کند پدر و مادری را که فرزندانشان را [با رفتارهای اشتباه و آزاردهنده] به عاق کردن خویش وادار نمایند. ای علی! پدر و مادر در اثر آزردن فرزند، همان چیزی [از عذاب] گریبانشان را می‌گیرد که فرزند در اثر آزردن آن‌ها به آن دچار می‌شود[8].

 

پی‌نوشت

[1]. سوره بقره، آیه 151.
[2]. سوره قصص، آیه 50.
[3]. سوره اعراف، آیات 16 و 17.
[4]. صحیفه سجادیه، صفحه 121، دعای 25.
[5]. غرر الحکم و درر الکلم، صفحه 94، حدیث 1794.
[6]. تاریخ الیعقوبی، جلد 2، صفحه 320.
[7]. تحف العقول، صفحه 489.
[8]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص: 372.
نسخه چاپی