ادب و تأدیب در فرهنگ اسلامی
واژه تأدیب در قرآن استفاده نشده است، از این رو در بررسی آن به متون روایی توجه خواهیم داشت. ریشه این کلمه (ادب) به معنای «دعوت برای صرف غذا» است . برای بررسی گسترۀ معنایی این واژه در متون اسلامی موارد زیر قابل توجه اند:
 
1. قال الامام علی (علیه السلام): «یا کمیل! ان رسول الله اد به الله و هو ادبنی و انا اودب المومنین» «ای کمیل ! به راستی رسول خدا را خدا ادب کرد و او مرا ادب نمود و من مؤمنان را ادب میکنم .
 
۲. قال الامام الصادق (علیه السلام): «ان الله عزوجل ادب نبیه فاحسن أدبه فلما اکمل له الأدب فقال انک لعلی خلق عظیم ...... به راستی که خدای عزوجل پیامبرش را ادب کرد و به خوبی ادیش نمود، پس، هنگامی که ادب را در مورد او به کمال رساند گفت: به راستی که تو را خوبی والاست» .
 
٣. قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): «ادبتکم بآداب المرسلین: من شما را به آداب رسولان ادب نمودم» .
 
۴. «.. والعلم وراثة کریمة، والاداب ځلل مجدده... دانش، میراثی گرانمایه و اداب ، زیورهایی نوبه نواند...».
 
۵. «... و حق الولد على الوالد أن یحسن اسمه و یحسن أدبه و یعلمه القرآن» «... و حق فرزند بر پدر این است که برای او نامی نیکو برگزیند و نیکو ادبش کند و قرآنش بیاموزد».
 
۶. قال الامام علی (علیه السلام): «من نصب نفسه للناس اماما فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم» «هر که خود را پیشوای مردم خواهد، باید که پیش از ادب کردن دیگران به ادب کردن خود پردازد و باید که ادب کردن دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسی که آموزگار و ادب کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است از آن که آموزگار و ادب کننده مردم است.
 
۷. قال الامام علی (علیه السلام): «یا اعرابی الصبی بین یدی مودبه ... فانه ابنی الحسن فاسئله فانه یفتیک... ای بادیه نشین ، کودک در نزد معلمش است... او پسرم حسن است، از او بپرس تا تو را آگاه کند...» .
 
8. «اللهم لا تؤدبنی بعقوبتک: خدایا مرا با مجازاتت ادب مکن».
 
۹. «لا ینام الرجل مع الرجل ( ولا المرأة مع المرأة فی ثوب واحد) فمن فعل ذلک وجب علیه الأدب وهو التعزیر: مرد نباید با مرد بخسبد (و نه زن با زن در بستری واحد)، پس هر کس چنین کند ادب کردن او واجب است و این همان تعزیر است» .
 
۱۰. «ایها الناس انی قد بثثت لکم المواعظ التی وعظ الانبیاء بها الأمم وأدیت الیکم ما أدت الاوصیاء الى من بعدهم و أدبتکم بسوطی فلم تستقیموا... ای مردم! من اندرزهایی را که پیامبران به امت هایشان دادند، بر شما راندم و آنچه را او صیا به پس از خود رساندند، رساندم، شما را با تازیانه ادب کردم نپذیرفتید...» .
 
۱۱. «کل لهو - باطل الأ - فی تأدیب الفرس..: هر کار بیهودهای نادرست است مگر در تربیت اسب...» .
 
 روایت ۱ نشان می دهد که تأدیب جایگاه مهمی در تربیت اسلامی دارد که خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) به آن پرداخته اند. اما این روایت، روشن نمی کند که گستره تادیب چیست. روایت ۲ این روشنگری را انجام می دهد، زیرا با ارجاع به همان تعبیر روایت پیش در مورد تأدیب الهی نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اظهار می دارد که تأدیب به معنای تربیت اخلاقی است، چنان که تعبیر (خوی والا خلق عظیم» در سیاق روایت، به منزله نتیجه تأدیب، آن را آشکار می سازد. بر همین اساس، روایت ۳ نیز به این معناست که حضرت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) امت خود را با اخلاق انبیا آشنا کرده یا متخلق ساخته است. روایت ۴ نشان می دهد که «علم» و «ادب » با هم تفاوت دارند و نتیجه طبیعی آن را روایت ۵ بیان می کند که «تعلیم» نیز با «تأدیب » تفاوت دارد. در روایت ۵ تادیب به معنای آموختن رفتارهای اخلاقی است، در حالی که آموختن قرآن، به معنای فراگیری خواندن و فهمیدن آن است. در کار پیامبران نیز تعلیم کتاب و حکمت به مردم و تزکیه نمودن آنان به صورت دو امر مجزا ذکر شده است و نمی توان آن دو را یکی کرد. روایت ۶ «تعلیم» و «تأدیب» را به صورتی به کار گرفته که هر دو احتمال مترادف بودن و نبودن آنها می رود. اگر آنها مترادف نباشند، حاکی از آن است که فرد در مقام معلمی بر خود، نکاتی را به خود گوشزد می کند و در مقام مؤدب خود، سلوک اخلاقی را کسب می کند. اما اگر آنها مترادف باشند، معلمی بر خود، نه به معنای وسیع کلمه بلکه به معنای محدود آموزش سلوک اخلاقی خواهد بود. به بیان کلی تر، می توان گفت که هرجا تعلیم و تأدیب مترادف به کار روند، مراد تعلیم امور اخلاقی است نه تعلیم به معنای اعم کلمه که شامل تعلیم امور نظری (مانند فیزیک و متافیزیک) باشد که شأن عملی ندارند.
 
اما در روایت ۷ صفت «مؤدب» برای معلم به کار رفته است. اما برخلاف آنچه برخی گفته‌اند ، از این جا نمی توان نتیجه گرفت که مؤدب به معنای معلم، در مفهوم عام این کلمه است. درواقع با توجه به آنچه در روایت های پیشین آشکار شد که تأدیب، ناظر به تربیت اخلاقی است باید گفت که اطلاق مؤدب به معلم، بنا به قاعدة تغلیب ) صورت گرفته و نشان دهنده تأکید ویژه بر نقش اخلاقی معلم نسبت به سایر نقش های وی است. قابل ذکر است که به لحاظ تاریخی نیز در تاریخ اسلام، دو اصطلاح «معلم» و «مؤدب » گاه از هم جدا افتاده اند، چنان که از زمان مروانیان، اصطلاح «مؤدب » به کسانی محدود شد که به فرزندان خلفا آموزش می دادند و در زمان عباسیان، سه گروه آموزشگر وجود داشت: گروه اول را که به فرزندان طبقات متوسط و عموم مردم آموزش می دادند «معلم» می گفتند؛ گروه دوم را که به فرزندان طبقات بالای جامعه، یعنی امیران و وزیران و ثروتمندان آموزش می دادند «مؤدب» می گفتند؛ و گروه سوم را که به فرزندان خلفا و ولیعهدان آموزش می دادند و اطلاعات گسترده ای درباره فرهنگ اسلامی و آداب آن داشتند، «بزرگ مؤدیان» می گفتند. اما این که چرا آموزش دهندگان طبقات بالا را مؤدب خوانده اند، شاید به این دلیل باشد که طبقات بالا همواره اهل آداب ویژه اجتماعی و طبقاتی بوده اند و می کوشیدند با حفظ این آداب امتیازات طبقاتی خود را حفظ کنند، چنان که امیر احمد موفق (برادر معتمد خلیفة عباسی) به مؤدب فرزندان خود، یعنی ابوداوود سلیمان بن اشعث سجستانی می گوید: «برای فرزندانم از آداب و سنن بگو... و مجلس روایت جداگانه ای برای آنها بریا دار، زیرا فرزندان خلفا با عوام نمی نشینند و چون او مقاومت می کند، امیر موفق می پذیرد که فرزندانش به فرزندان عوام در یک مجلس بنشینند مشروط بر آنکه میان آنها و دیگران پردهای آویخته شود .
 
 روایات ۸، ۹ و ۱۰ نشان می دهند که تأدیب، یعنی فراهم آوردن نحوه سلوک اخلاقی مطلوب، می تواند با روش های معمول برای حیوانات، یعنی تنبیه بدنی نیز انجام شود. در واقع در این موارد، تأدیب به معنای تنبیه به کار نرفته بلکه به همان معنای اصلی، یعنی فراهم آوردن سلوک اخلاقی، منتها از طریق تنبیه بدنی به کار رفته است و این در مواردی است که آدمی، زبان نفهم گردد و جز از طریق تنبیه بدنی آگاه نشود. روایت ۱۱ برخلاف آنچه برخی ذکر کرده‌اند نشان می دهد که تأدیب، اختصاصی به انسان ندارد بلکه در مورد حیوانات نیز به کار می رود و آن هنگامی است که بخواهیم رفتار حیوان را تابع برخی قواعد کنیم. در شکل کلی، تأدیب به معنای تربیت اخلاقی نیز قاعدہ مند کردن رفتار آدمی طبق قواعد اخلاقی است، البته با این تفاوت که انسان می تواند از قواعد مربوط، آگاهی عمیق و مدلل داشته باشد ولی حیوان فاقد این گونه آگاهی نسبت به قواعد مربوط به وی است.
 
با توجه به تحلیل های مذکور، می توان نتیجه گرفت که تأدیب بر خلاف تطهیر و تزکیه که جنبه سلبی داشتند جنبه ایجابی دارد و ناظر به قاعده‌مند کردن رفتارها و حالات درونی، طبق قواعدی معین است. در مورد انسان، تأدیب به طور عمده به معنای تربیت اخلاقی است و این واژه شامل تعلیم، به معنای عام کلمه نمی‌شود.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری،صص109-106، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389
نسخه چاپی