صورت‌بندی‌های مدرنیته جامعه (قسمت دوم)
«پیدایش اقتصاد مدرن»، ویوین براون به بررسی چگونگی صورت بندی حوزهی متمایزی از زندگی اقتصادی می پردازد که مناسبات اقتصاد نوینی بر آن حاکم اند و اندیشه ی اقتصادی جدیدی آن را تنظیم و بازنمایی می کند. او توضیح می دهد که به دنبال پا گرفتن سرمایه داری در اروپا و دگرگونی تدریجی اقتصاد ، چگونه تجارت و بازرگانی گسترش یافت و بازارها رونق پیدا کردند، چگونه تقسیم کار جدید رخ داد و چگونه ثروت و مصرف - «توانگری» در بریتانیای سدهی هجدهم رشد یافت. تکامل اقتصادی در اروپا زود آغاز شد برخی زمان آن را سدهی پانزدهم می دانند - و گسترش بازرگانی و بازارها در کانون این فرایند جای داشت. اما زمانی بس دراز، سرمایه داری در زادگاه خود و در سایهی حمایت انحصارهای دولتی و سوداگری در ماورای بحار گسترش یافت. اما در سده‌ی هجدهم، اقتصاد آزاد و نیروهای بازار اقتصاد خصوصی دست اندرکار آزاد کردن انرژی های زایای نظام سرمایه داری بودند. ویؤین براون خاطرنشان می کند که موتورهای محرکهی این تکامل انقلاب‌های تجاری و - کشاورزی بودند. الگوی اقتصادی ای که آدام اسمیت به هنگام نوشتن ثروت ملل کتـاب مقدس تکامل سرمایه داری - در ذهن داشت سرمایه داری زراعی و تجاری بود، و نه دودکش ها و کارگران صنعتی موردنظر مارکس و انگلس. این تبیینی از اقتصاد مدرن را با شیوه‌های جدید سخن گفتن و اندیشیدن درباره ی زندگی اقتصادی گفتمان نوین اقتصادی که در سده ی هجدهم سر بر آورد، در آمیخته است.
 
«دگرگونی ساختارهای اجتماعی: طبقه و جنسیت»، هریت بردلی کار خود را از انقلاب‌های کشاورزی و تجاری سده‌ی هجدهم آغاز می کند و آن را تا دگرگونی های ناشی از انقلاب صنعتی در سدهی نوزدهم پی می گیرد. توجه او معطوف به روابط اجتماعی در حال دگرگونی و ساختارهای اجتماعی ویژه ی جامعه ی صنعتی سرمایه داری است. او صورت بندی‌های طبقاتی و جنسیتی جامعه ی پیشا صنعتی و روستایی را در مقابل ظهور طبقات اجتماعی جدید قرار می دهد که حول محور سرمایه و کار دستمزدی، الگوهای کار در اشکال جدید تولید صنعتی و مناسبات نوین میان زنان و مردان سازمان یافته اند، و نشان می دهد که تقسیم های اجتماعی و جنسیتی کار چگونه شکل گرفته‌اند.
 
هم چنین از مفاهیم جنسیت، مردسالاری و خانواده سخن می گوید که نظریه پردازان اجتماعی فمینیست وارد برنامه ی کاری علوم اجتماعی کردند و پیوسته مفهوم «طبقه» به مثابه مقوله ی تبیینی غالب را زیر سؤال برده اند. هریت بردلی ساختار اجتماعی جامعه ی صنعتی را بر پایه ی تفسیر ژرفی که از طبقه «و» جنسیت به دست می دهد تحلیل می کند، و نشان می دهد که ساختارهای طبقاتی و جنسیتی چگونه تحول یافته اند و چگونه مسائل مربوط به نژاد و قومیت به پیچیده تر شدن این ساختارها در سده بیستم انجامیده اند.
 
«صورت بندی‌های فرهنگی جامعه ی مدرن»، رابرت باکاک به بررسی اهمیت فزایندهی تحلیل فرهنگ، معنا، زبان و ساختارهای نمادین زندگی اجتماعی در نظریه ی اجتماعی معاصر – آن چه سوسور «مطالعه ی زندگی نشانه‌ها در دل زندگی اجتماعی» خوانده است می پردازد. سپس از سه درون مایه ی فرهنگی عمده در گذار به مدرنیته سخن می گوید: نخست، گذر از جهان بینی مذهبی به جهان بینی دنیوی، و گذر از باور به شالودهی «قدسی» ارزش های اجتماعی و اخلاقی به باور به شالودهی عرفی آنها، که مشخصهی گذار از جامعه ی سنتی به جامعه ی مدرن است. دوم، نقش مذهب در صورت بندی «روح سرمایه داری» بحثی در باب آراء ماکس وبر در مورد «اخلاق پروتستانی». و سوم، آگاهی فزاینده ی فیلسوفان و نظریه پردازان غربی از هزینه های فرهنگ مدرن آنچه فروید «ناملایمات» مدرنیته نامید و وبر تبعات عقلانیت فزاینده و افسون زدایی از جهان مدرن دانست. این درون مایه ی آخر به نقدهای متأخر از «وعده و وعیدهای» روشنگری اشاره دارد.
 
«غرب و بقیه: گفتمان و قدرت»، استوارت هال تبیین‌های اروپامحورا و اروپایی نگر تحول جوامع مدرن و مدرنیته در غرب را در بافت گسترده تر کل کره ی زمین بررسی می کند. یکپارچگی تدریجی اروپای غربی، خیز آن به سوی رشد اقتصادی پایدار، ظهور نظام قدرتمند دولت به ملتها، و سایر ویژگی های صورت بندی جوامع مدرن را اغلب امری صرفأ «درونی» دانسته اند - چنانکه گویی اروپا تمام شرایط، مصالح و لوازم گسترش را در درون خود فراهم آورده است. این دیدگاه در این مجموعه بارها به چالش کشیده شده است، و بار دیگر به ما یاد آوری می کند که این فرایند شرایط وجودی «بیرونی» و جهانی نیز داشته است. شکل خاص جهانی شدن که امروزه مدرنیته (داخلی شد تولید، مصرف، بازارها و سرمایه گذاری را متزلزل و دگرگون می کند، آخرین مرحله در تاریخی طولانی است و پدیده ی جدیدی به شمار نمی رود. گسترش اولیه ی امپراتوری های دریایی اروپایی در سدهی پانزدهم، کشف دنیاهای تازه، برخورد با اقوام و امپراتورهای تازه ای که تفاوت بسیار با اروپا داشتند، گره زدن سرنوشت آنها به توسعه ی پویای اروپا از طریق تجارت، استیلا و استعمار سرفصل‌های مهم شکل گیری جوامع مدرن و عصر مدرن بودند و این چیزی است که اغلب آن را انکار می کنند).
 
یکپارچگی اروپای غربی متضمن ساخته شدن حس جدیدی از هویت فرهنگی نیز بود. اروپا در جریان بازنمایی خود در مقام تمدنی متمایز، یکه و پیروزمند این هویت جدید را کشف و تولید کرد، و هم‌زمان بر تفاوت خود با سایر فرهنگ ها، اقوام و تمدنها نیز صحه گذاشت. این «دیگران» در تصویر غرب از خود در زبان آن، نظام بازنمایی آن، شکل های دانش آن، تخیل بصری آن، و حتی تلقی آن از این که کدام اقوام به عقل دسترسی دارند و کدام یک به آن دسترسی ندارند - ادغام شد. در نوشته ی حاضر، طرحی از این مواجهه ی با امر متفاوت و ساخته شد «دیگربودگی» ترسیم شده که در ارتباط با اکتشافات اروپاییان و فتح آمریکا، آسیا، آفریقا و اقیانوسیه بین سدهای پانزدهم تا نوزدهم شکل گرفته است.
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، نشر آگه، تهران، صص 19-16، چاپ چهارم، 1397
نسخه چاپی