رویکرد به زندگی و شادکامی ازنظر اسلام
هر چند اسلام با لذت‌های مشروع مخالف نیست و بلکه بر آن تأکید دارد و آن را جزئی از شادکامی نیز می‌داند، با این حال، رویکرد مبتنی بر لذت در زندگی خوب و سعادتمند ندارد. اسلام، نه تنها درد را با زندگی خوب در تضاد نمیداند، بلکه آن را جزئی از زندگی خوب به شمار می‌آورد و کسانی را که رنج نبینند، در مسیر سعادت نمی‌داند. دلیل آن نیز این است که منطق اسلام، مبتنی بر «خیر» است. رویکرد اسلام، نه لذت گراست و نه محنت گرا؛ بلکه رویکردی خیر گرا دارد و در این میان، درد و رنج، گاه تأمین کننده خیر و سعادت بشر است . بر همین اساس، درد و رنج، جزئی از سعادت به شمار می‌رود. لذا پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) تصریح می‌کند که خدا به کسی که از مال و بدنش برای او بهره ای نیست، نیازی ندارد. امام زین العابدین (علیه السلام) نیز همواره این جمله را بیان می‌کردند که «من برای مرد نمی پسندم که در دنیا عافیت داشته باشد و هیچ مصیبتی به او نرسد.» امام باقر(علیه السلام) نیز از بعد دیگری به این مسئله مینگرد و می‌فرماید: همانا خدای عزوجل مؤمن را با بلا دلجویی میکند، چنان که مرد با هدیه ای که از سفر برای خانواده اش می برد، از آن‌ها دلجویی میکند، و خدا مؤمن را از دنیا پرهیز می‌دهد چنان که پزشک، بیمار را پرهیز می‌دهد.
 
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) که حکایت مؤمن را حکایت ساقه گیاهی می‌داند که همان گونه که باد، گیاه را به این سو و آن سو کج می‌کند، مؤمن را هم دردها و بیماری‌ها کج می‌کند و حکایت منافق را حکایت عصای آهنین راستی می‌داند که آسیبی به آن نمی‌رسد تا مرگش فرا رسد و او را بشکند. امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که روزی پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم) را برای خوردن غذا دعوت کردند، چون به منزل مرد میزبان در آمد، مرغی را دید که روی دیوار، تخم می گذاشت. سپس تخم مرغ افتاد و روی میخی قرار گرفت، نه به زمین افتاد و نه شکست. پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم) از آن منظره در شگفت شد. مرد گفت: از این تخم مرغ تعجب می کنی؟ سوگند به آن که تو را به حق مبعوث ساخته که من هرگز بلایی ندیده ام. پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم)  برخاست و غذای او را نخورد و فرمود: «کسی که بلایی نبیند، خدا به او نیازی ندارد.» همچنین در حکایت دیگری آمده که پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) کسی را که بیماری ندیده بود، اهل دوزخ می‌داند. دلیل آن، این است که اساسا بدون این مشکلات، تکامل و سعادت حاصل نمی‌شود. به همین جهت، کسی که بلا نبیند، خیری در او نیست.
 
از این رو، در متون دینی، دنیا را «سرای ابتلا» نامیده‌اند و ابتلا در ادبیات دین، یعنی حالتی از کهنه شدن و فرسوده شدن که در اثر آزمون های سخت به وجود می‌آید. سختی‌ها و رنج های زندگی، موجب تکامل، تقویت ارتباط با خدا، حفظ دین، از بین رفتن گناهان، ترفیع درجه و پاداش اخروی میشوند که همه این‌ها در راستای سعادت انسان قرار دارند. از آن جا که درد و رنج، چنین نقشی در سرنوشت انسان دارد، هستی نیز بر همین اساس آفریده شده است. قرآن کریم می‌فرماید: به تحقیق، ما انسان را در رنج آفریدیم. در روایات اسلامی، از دنیا به عنوان «سرای محنت»، «سرای مصیبت» و «سرای اندوه» یاد شده که برخورداری‌های اندک دارد و «زودگذر» و «نابود شدنی» است، نه پایدار و پر بهره؛ از این رو، «سرای جدایی» است، نه ماندن و بهره بردن و چون «گذرگاه» است که باید از آن «کوچ» کرد و «رفت». بنابراین، هر چند اسلام لذت ستیز نیست، اما فلسفه خود را نیز بر آن قرار نداده است. رویکرد اساسی اسلام - همانند همه ادیان اصیل - بر خوش بختی دنیا و آخرت انسان قرار دارد. از این رو، در معارف اسلامی با مفاهیمی همچون سعادت، خیر، فلاح، فوز و... رو به رو هستیم. قرآن کریم قانونی دارد با این بیان که: چه بسا چیزی را خوش ندارید، ولی برایتان خوب باشد، و چه بسا چیزی را دوست بدارید و برایتان بد باشد. این قانون، به خوبی نشان می‌دهد که گاه خیر و سعادت واقعی انسان در سختی و رنج است و لذت، ره آوردی جز شر و بدی ندارد. بر همین اساس، در آغاز این آیه، مسئله جنگ را که امری سخت و پر محنت است  طرح می‌کند و با استناد به این قاعده، بیان می‌دارد که هر چند از آن ناخرسندید با این حال، خیر شما در آن است و طبیعتا مردم از ترک جنگ خرسند می‌شوند و شر آنان در آن است.
 
در جای دیگری، مسئله ناخرسندی از همسر را طرح می‌کند و می‌فرماید که اگر از زنانتان خوشتان نیامد، فورا آنان را طلاق ندهید، چه بسا از چیری خوشتان نمی‌آید، ولی خداوند متعال در آن برای شما خیر فراوان قرار می‌دهد. در طرف مقابل، ثروت را مورد بحث قرار داده که برای مردم، لذت بخش است، اما می‌فرماید گمان نکنید که این مایه خیر برای آنان است: آنان که کافر شدند، گمان نکنند مهلتی که به آنان داده‌ایم، حتما برای آنان خیر است. همانا به آنان مهلت داده‌ایم تا بر گناهشان بیفزایند و در نهایت برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود. گناه، لذت بخش است؛ اما تباهی به بار می‌آورد. طاعت، سخت است؛ اما سعادت و موفقیت به ارمغان می‌آورد. آنچه مهم است این که مرکز ثقل آموزه‌های اسلام، لذت نیست؛ بلکه خیر و صلاح انسان است. این، رویکردی دیرین است که سابقه آن به همه ادیان آسمانی و پیامبران الهی باز می‌گردد. البته هر چند که لذت محور نیست، اما در برنامه اسلام وجود دارد و یکی از عوامل شادکامی به شمار می‌رود. این نکته را نباید فراموش کرد که لذت، نه به عنوان یک عامل مستقل در کنار رضامندی، بلکه به عنوان جزئی از عامل نشاط در شادکامی تأثیر دارد.

منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص522-518، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394
نسخه چاپی