دوسویگی اساسی در مفهوم تربیت اسلامی
با توجه به تعریف تربیت اسلامی به ربوبی ساختن و ربوبی شدن آدمی و با توجه به عناصر اساسی آن باید گفت که در مفهوم اسلامی کلمه، جریان تربیت، دو سویه است زیرا مستلزم آن است که فعالیت ها و اعمالی از سوی مربی و فعالیت ها و اعمالی از سوی متربی صورت پذیرد. فعالیت ها و اعمال مربی، شامل تبیین حقایق، به دست دادن معیارهای تنظیم فعالیت ها و معرفی تکالیف، همراه با کمک و ترغیب نسبت به انجام آنهاست.
 
از سوی دیگر، فعالیت‌ها و اعمال متربی، شامل شناختن حقایق مذکور، گزیدن و ایمان آوردن به آنها و برگرفتن معیارها و عمل نمودن به تکالیف است. شرط وجود عناصری چون ایمان و عمل در سمت متربی، نشانگر فعالیت‌هایی با بالاترین درجه ممکن از فعالیت های بشری است.
 
این مفهوم از تربیت، در دوران کودکی، یعنی دوران پیش از بلوغ و تکلیف تحقق نمی یابد، زیرا توانایی شناختی کودک ضعیف است و امکان انتخاب و عمل بر اساس آن نیز برای وی فراهم نیامده است. بنابراین دوران کودکی، به منزله دوران تمهید برای تربیت محسوب خواهد شد. البته، همین عنوان تمهید، تا حد زیادی، ویژگی های لازم این دوران را مشخص می سازد. به عبارت دیگر، از مربیان انتظار می رود که در این دوران، با کودک چنان رفتار کنند که وی به هنگام ورود در بلوغ و تکلیف، آمادگی های لازم برای تحقق تربیت را یافته باشد. این آمادگی ها شامل آمادگی شناختی برای اندیشیدن درباره جهان و خدا، و آمادگی گرایشی و شخصیتی برای دست زدن به انتخاب خدا به عنوان رب، و عمل نمودن به اقتضای آن است. بر این اساس در دوران تمهید باید در کودک، رشد ذهنی و مفهومی و نیز اعتماد به نفس، قدرت تصمیم گیری و جسارت اقدام و عمل را فراهم آورد. اگر کودک به هنگام ورود به دوره بلوغ، با ضعف ذهنی و شناختی یا ضعف گرایشی و شخصیتی همراه باشد، این بدان معناست که مربیان در دوران تمهید به خوبی عمل نکرده‌اند.
 
بیان این که در مفهوم تربیت اسلامی، فعالیت ها و اعمال مربی از سویی، و فعالیت ها و اعمال متربی از سوی دیگر، هر دو به نحو اساسی دخیلند، حاکی از آن است که ربوبی ساختن (تربیت کردن) آدمی و ربوبی شدن (تربیت شدن) وی لازم و ملزوم یکدیگرند. تمثیلی که در قرآن برای روشن کردن این ملازمت به کار رفته، «گفت و شنود» است . گفتن به معنی اظهار کردن چیزی به کسی، متضمن آن است که مخاطب، قابلیت شنیدن داشته باشد و نیز بخواهد سخن را بشنود. به طور مثال، به مردگان نمی توان چیزی گفت زیرا آنها نمی شنوند و نمی توانند گفتار را دریافت کنند. چنان که به ناشنوایان نیز نمی توان با زبان صوتی چیزی گفت. قرآن با استفاده از این تمثیل گویا، دو سویگی را در مفهوم تربیت اسلامی آشکار ساخته است: «و در حقیقت، تو مردگان را شنوا نمیگردانی، و این دعوت را به کران - آنگاه که به ادبار پشت میگردانند - نمی توانی بشنوانی... تو تنها کسانی را می شنوانی که به آیات ما ایمان می آورند و خود تسلیمند». در این آیه، هم به قابلیت شنیدن و هم به خواست شنیدن (که از آن به ایمان آوردن تعبیر شده) اشاره گردیده است.
 
چنان که نمی توان چیزی به مرده یا ناشنوا گفت: بر همین قیاس کسی نمی تواند بگوید که کسی را - به مفهوم اسلامی - تربیت کرده است، بدون این که او تربیت شده باشد. اگر یک پیامبر یا مربی، حقایق و معیارها و تکالیف ربوبی را عرضه کند، اما کسی آنها را نگزیند و به آنها ایمان نیاورد و به مقتضای آنها عمل نکند، نمی توان گفت که تربیتی صورت گرفته است؛ چنان که اگر کسی سخنرانی غرایی برای مردگان یا ناشنوایان ترتیب دهد، نمی تواند ادعا کند که چیزی به آنها گفته است. البته می توان پذیرفت که پیامبر یا مربی، به وظیفه «ابلاغی» خود عمل کرده است، اما نمی توان گفت که تربیت نموده است، زیرا «ابلاغ» یکسویه است و متضمن فعالیت متربی نیست، درحالی که تربیت متضمن ظهور اعمالی از سوی متربی است که ذکر آنها گذشت. به سبب همین دو سویگی در تربیت اسلامی است که مفاهیمی چون تزکیه و تطهیر، از سویی به خدا و رسول (مربی) نسبت داده شده و از سوی دیگر، به خود افراد (متربیان و خواست آنها).
 
قبول دوسویگی اساسی در مفهوم تربیت اسلامی ایجاب می کند که هیچ یک از دو سوی آن در جریان تربیت، ناقص و ضعیف در نظر گرفته نشود. اگر سوی مربی تام و قوی لحاظ گردد، لازم خواهد بود معرفت هایی که در قرآن و متون اسلامی مطرح شده، معیارهای که برای تنظیم حالات و اعمال آدمی به دست داده شده و تکالیفی که برای انجام معرفی شده، همه در جریان تربیت حضور یابد. همچنین اگر سوی متربی، تام و قوی در نظر گرفته شود، لازم خواهد بود فهم و شناخت نسبت به حقایق دینی در وی حاصل شود، انتخاب و ایمان در وی تحقق یابد، و عمل به تکالیف دینی توسط وی صورت پذیرد. اگر تأکید بر سوی مربی موجب گردد که تنها انتقال مفاهیم، معیارها و تکالیف دینی، مهم تلقی شود و اهمیت انتخاب، ایمان و تحرک درونی متربی، نادیده گرفته شود، تربیت اسلامی رخ نخواهد داد. همچنین اگر تأکید بر سوی متربی موجب گردد که تنها بر انتخاب، ایمان و تحرک درونی متربی توجه شود و اهمیت مفاهیم، معیارها و تکالیف دینی مطرح شده در متون اسلامی نادیده گرفته شود، در این حالت نیز تربیت اسلامی رخ نخواهد داد.
 
به عبارت دیگر، قبول دو سویگی در مفهوم تربیت اسلامی، مستلزم آن است که انگاره های «معلم محوری» و «دانش آموز محوری» هر دو ناقص و ناتمام باشند. در معلم محوری، فعالیت های اساسی شاگرد، نادیده گرفته می شود؛ چنانکه در دانش آموز محوری، فعالیت های اساسی معلم و مربی تضعیف می گردد. در معلم محوری، به طور عمده به انتقال مفاهیم، معیارها و دانش ها می اندیشند و فهم، تصمیم و انتخاب شاگرد را تعیین کننده نمی دانند؛ چنان که در دانش آموز محوری، انگیزه و تحرک درونی شاگرد را عمده می کنند و مفاهیم، معیارها و دانش ها را به تبع انگیزه و تحرک درونی شاگرد، قابل اعتنا می دانند و در صورتی که این تبعیت حاصل نشود، محتواهای مذکور را کنار می گذارند یا بی ارزش تلقی می کنند. در دانش آموز محوری، نقش معلم به راهنمایی و هدایت دانش آموز محدود می شود. در این جا، راهنمایی و هدایت حاکی از آن است که معلم، به جای آنکه دغدغه انتقال میراث دانشی جامعه به شاگرد را داشته باشد، باید با در نظر گرفتن رشد شاگرد، چون کانون فرایند تربیتی، نیازهای رشدی، ادرا کی و اجتماعی شدن کودک را به اقتضای هر مرحله از رشد وی فراهم آورد و به این ترتیب، رشد وی را هدایت کند.
 
با توجه به اینکه برخی از محققان کوشیده اند تربیت اسلامی را نیز برحسب مفهوم اسلامی «هدایت» تعریف کنند ، لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که هدایت در مفهوم اسلامی آن، تنها به معنای «راهنمایی» نیست. راهنمایی با نشان دادن راه  سطح پایینی از هدایت است، اما در سطح بالاتری، هدایت به معنای «به مقصد رساندن» نیز به کار رفته است  . هدایت در مفهوم کامل آن، مستلزم آن است که فرد به معرفت های معینی نسبت به حقایق هستی دست یازد و در اختیار نهادن این معرفتها، به عهده هدایت کننده است. هرچند اعتنا به سطح ادرا کی فرد، در هدایت لازم است، اما از سوی دیگر، محتواهای معینی از معرفتها، حالات و اعمال، در هدایت مورد نظر اسلام وجود دارد. از این رو هدایت در این جا جنبه محتوایی بارزی دارد و نمی توان آن را به هدایت روشی فرو کاست، چنان که در دیدگاه‌های دانش آموز محور، نقش معلم، بیشتر به عرضه روش تفکر، محدود شده و جنبه‌های محتوایی و دانشی در آن تضعیف شده است.
 
بنابراین اگر مفهوم اسلامی هدایت را برای تبیین تربیت اسلامی به کار بگیریم، در این جا نیز باید دو سویگی آن را مورد توجه قرار دهیم، به طوری که سوی مربی و معلم تضعیف نگردد.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص116-113، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389
نسخه چاپی