رابطه مزاج، تغذیه و تناسب اندام
در مقاله‌ی پیشین با هشت نوع مزاج آشنا شدیم که چهارتای آن‌ها مزاج مفرد بودند با این تعریف که حاصل برابر بودن دو کیفیت در فرایند مخلوط شدن چهار کیفیت حرارت، برودت، رطوبت و یبوست در آفرینش خداوند متعال و غالب شدن یک کیفیت بر دیگری می‌شود مزاج مفرد. مزاج مفرد پنجمی را نام نبرده‌اند چراکه با توجه به تعریف مزاج مفرد وقتی باید از چهار کیفیت فوق دوتا برابر و معتدل شوند و از بین دو تای دیگر یکی غالب و یکی مغلوب عملاً جایی برای مزاج مفرد پنجمی نمی‌ماند؛ و چهارتای دیگر از انواع مزاج‌ها، مزاج مرکب بودند با این تعریف که در فرآیند مخلوط شدن و آفریده شدن اگر میان دو کیفیت برابری پیدا نشود در نتیجه دو کیفیت غالب و دو کیفیت مغلوب شوند و مزاج مرکب پدید می‌آید و همچنین جا برای مزاج مرکب پنجمی نمی‌ماند؛ چرا که برای تولید مزاج مرکب پنجم با توجه به اینکه مواد اولیه خلقت از چهار گونه حرارت و برودت، رطوبت و یبوست خارج نیست؛ لازم می‌آید که در این مزاج پنجم یکی از این‌ها هم غالب باشد هم مغلوب و نتیجتاً مزاج پنجم بشود مزاج گرم و سرد یا مزاج خشک و تر[1] ولی ازآنجاکه این امر از طرفی با احکام علم منطق سازگار نیست و از طرفی هم اصلاً در خارج نمونه و مصداقی نیز ندارد لذا حکما مزاج مرکب را نیز در چهارگونگی تعریف کرده‌اند.
 

مزاج نهم مزاج معتدل

حال شاید برایتان جالب باشد که بدانید حکما از یک نوع مزاج دیگر نیز به عنوان مزاج نهم، با نام مزاج معتدل نام‌برده‌اند و برای توضیح آن نیز آورده‌اند که اعتدال دو نوع است: اعتدال حقیقی و اعتدال نسبی. اولی آن است که از مواد اولیه خلقت که همانا چهار رکن طبیعی حرارت و برودت و رطوبت و یبوست‌اند به قدر مساوی از جهت کم و کیف، در خلقی جمع شوند یعنی میزان و حجم این چهار در یک شیء مساوی باشد به طوری که هیچ‌گونه ضدیتی حاصل نشود نه گرمی بر سردی غالب شود و نه بالعکس، نه خشکی بر تری غالب شود و نه بالعکس که در نتیجه، آن مخلوق نه مزاج مفردی داشته باشد نه مزاج مرکبی. البته همان‌طور که در تعریف مزاج مفرد و مزاج مرکب دیدیم، این قسم از اعتدال در طبیعت وجود خارجی نداشته و در واقع اصلاً نمی‌تواند وجود داشته باشد[2].

اما قسم دوم از اعتدال آن است که کم و کیف این ارکان اربعه‌ی حرارت، برودت، رطوبت و یبوست در جهت اقتضا و لیاقت و نیاز اعتدالی نسبی داشته و به غرض خود برسند؛ مثلاً شجاعت و تهور لازمه‌ی شیر جنگل است و ترس و فرار هم شایسته‌ی شغال و این امر میان شیر و شغال اقتضا دارد که در خلقت شیر حرارت بیشتری نسبت به شغال داشته باشد و همچنین شغال سردی بیشتری نسبت به شیر داشته باشد؛ و این اعتدال را اعتدال نسبی یا اعتدال طبی میگویند. پس جمعاً نه مزاج داریم چهار مزاج مفرد چهار مزاج مرکب یک مزاج هم معتدل.
 

 فایده و کاربرد علم مزاج شناسی

برای جمع میان تمام نکاتی که حکما در فایده‌ی مزاج شناسی گفته‌اند باید این مقدمه را گفت که مزاج شناسی از زیرمجموعه‌های علم طب است؛ و علم طب یعنی علمی که سلامتی فرد تندرست را حفظ و سلامتی را به فرد بیمار برمیگرداند؛ به عبارت دیگر «طب یعنی علم حفظ و بازیابی سلامتی»؛ و در اهمیت مزاج شناسی همین بس که در تمامی این دو بخش رد پای آن را می‌بینیم، هم در بخش بهداشت و حفظ سلامتی، هم در بخش درمان و بازیابی سلامتی با احکام مزاج شناسی سر و کار داریم.
 
به‌عنوان‌مثال بخشی از این احکام در بحث حفظ سلامتی پیرامون مصلحات[3] غذایی است مثلاً درباره‌ی خیار که از نظر کیفیت طبی سرد و تر است و مصرف آن می‌تواند باعث رفتارهای سرد و تر مثل پر خوابی و کسل بودن و... و همچنین زیاد شدن خلط سرد و تر در بدن شود و نمودهایی مثل آبریزش دهان حین خواب را پدیدار کند در اینجا برای اصلاح این ضرر محتمل طبق احکام علم مزاج شناسی از چیزی که ضد آن باشد بهره‌گیری می‌شود؛ که توصیه‌هایی مثل خوردن کمی نمک سالم به همراه خیار و خوردن گردو به همراه پنیر و خوردن سماق در کنار کباب همگی از این باب‌اند.
 
 البته هرچند مزاج شناسی در خوردن فلان ماده غذایی با فلان ماده غذایی خلاصه نمی‌شود اما به جرئت می‌توان گفت بخش قابل‌توجهی از احکام مزاج شناسی در بخش اول علم طب (بهداشت و حفظ سلامتی) پیرامون بحث تغذیه است؛ که رعایت نکردن این احکام می‌تواند خطری جدی برای سلامتی و موجب بیماری‌های متعدد گوارشی همچون ضعف هاضمه در مراحل ابتدایی تغذیه و یبوست در مراحل انتهایی تغذیه شود. شاید در نگاه اول ضعف معده ساده به نظر برسد اما با اندک تأملی در آثار بزرگانی همچون جناب عقیلی خراسانی[4] چنین به دست می‌آید که موضوع ضعف هاضمه به این سادگی‌ها هم نیست. چرا که بدن انسان دائم در حال سوخت و ساز و مصرف است که اصطلاحاً به این فرایند مصرف، تحلیل میگویند؛ یعنی بدن موادی را در خون حل می‌کند و به مصرف اندام‌ها و بافت‌ها می‌رساند که این ما یتحلل و مواد مصرفی بدن طبیعتاً نیازمند بدل و جایگزین می‌باشند. این فرایند جایگزینی را تغذیه و آن چیزی که به عنوان جایگزین و بدل ما یتحلل قرار می‌گیرد چیزی نیست مگر غذا.
 
حال اگر در این فرایند تغذیه و یا خود غذا نقص و ضعفی باشد طبیعتاً از طرفی سیستم سوخت‌رسانی به اندام‌های بدن مختل و دچار بیماری‌هایی مانند لاغری یا چاقی بدن و ... شود. پس در علم بهداشت و حفظ سلامتی نباید از مواردی که باعث ضعف بدن و قوای هاضمه می‌شود غافل شویم که هم از جهت پزشکی و هم از جهت شرعی من باب اضرار به نفس، کاری خلاف انجام داده‌ایم؛ و برای این هدف مهم در بخش حفظ سلامتی، علم مزاج شناسی در کنار سایر انگاره‌های فقهی و تاریخی و فرهنگی می‌تواند مهم‌ترین راهنمای ما باشد.
 
پس اگر خود و یا کسی از اطرافیانتان به چاقی یا لاغری مبتلا است و یا اگر مادر خانه‌داری هستید که مدیریت تغذیه خانواده به عهده‌ی شماست مباحث ما را از دست ندهید.
 
به‌طورکلی اموری که باعث اختلال هاضمه و چاقی یا لاغری و سوءهاضمه[5] می‌شوند را می‌توان به دو عامل خلاصه کرد:
 
بد خوری: مصرف غذا بدون رعایت احکام مربوط به آن در علوم مزاج شناسی، شرعی، تغذیه‌...
پر خوری: مصرف غذا بدون احساس گرسنگی یا نیاز به غذا، به طوری کنترل نشده.
 
به این مثال جالب ‌توجه کنید و پیش خود بگویید که در کدام دسته قرار می‌گیرد. همان‌طور که اگر درون ظرفی شیشه‌ای هم زمان دمای سردی و گرمی برسانیم باعث ضعف و شکستن آن می‌شود حال که اکثر مردم در مهم‌ترین وعده‌ی غذایی یعنی صبحانه، کره و مربا یا پنیر و خیار و گوجه یا نان و ... را از یخچال درآورده و با دمای سردشان روی سفره می‌گذارند بعد هنگام خوردن آن‌ها جرعه‌جرعه چایی با دمای گرم نیز می‌خورند چه اتفاقی در انتظار دندان‌ها و همین طور معده‌ی بی‌زبان است؟ آیا این سبک زندگی و روش تغذیه منجر به ضعف این اعضا می‌شود یا منجر به تقویت آن‌ها؟ و یا هنگامی که برخی تخم‌مرغ بی‌چاره را از یخچال با دمای سرد بدون اینکه بگذارند به دمای محیط برسد به چنگ روغن داغ می‌سپارند چه؟ این‌گونه روش‌ها در خواص این مواد تاثیری مثبت دارند یا منفی؟
 
درست فهمیدید این روش تغذیه اگر هم در غالب تعریف پر خوری نگنجد اما حتماً نمونه‌ای برای تعریف اول خواهد بود. البته موضوع فقط در دمای این مواد نیست و تحلیل مزاجی آن‌ها نیز از اینجا معلوم می‌شود که طبق احکام مزاج شناسی تحرک و نشاط و تولید و قدرت و اعتمادبه‌نفس و... در اثر کیفیت حرارت رخ می‌دهند حال از بدنی که در وعده‌ی صبحانه مواد غذایی‌ همچون کره، پنیر، خیار، گوجه، آب پرتقال، شیر و... که همگی مزاج سرد دارند دریافت کرده، حتی اگر پر خوری هم نکند، چه انتظاری می‌توان داشت؟ مخصوصاً این بدن اگر بدن یک کارمند اداری باشد یا بدن یک معلم یا دانش‌آموز و دانشجو یا راننده‌ی تاکسی؟ آیا این‌ها می‌توانند همانند کسی برخورد کنند که در وعده صبحانه از غذاهایی مثل فراورده‌های کنجدی مثل ارده یا انگوری مثل شیره و یا دیگر غذاهای گرمی که در آینده معرفی می‌کنیم به بدن خود رسانده است؟ مگر از قدیم نگفته‌اند که از کوزه همان برون تراود که در اوست!
 
به یاری خداوند متعال در ادامه این سلسله مقالات موضوع شگفت‌انگیز روش تغذیه در منابع ایرانی اسلامی را باهدف رهایی از چاقی و لاغری و سوءهاضمه دنبال خواهیم کرد. آن هم به‌گونه‌ای که برای عموم مردم قابل‌اجرا باشد چرا که نگارنده به عنوان پژوهشگر حوزه سلامت بارها با مواردی برخورد کرده که از عدم توانایی در اجرای دستورات غذایی بسی رنج ذهنی می‌برند لذا با تحقیق در منابع اصیل «طب ایرانی اسلامی» این ترتیب اولویت را تبیین می‌کنیم که ابتدا باید از دام معضل نخست یعنی بدخوری رهایی یافت تا کم‌کم مقدمه‌ی رهایی از دام دوم و پرخوری نیز به لطف خدا حاصل شود.
 
 فی‌المثل به همه‌ی افراد جامعه مخصوصاً تعداد قابل‌توجهی از افراد که شاید نتوانند در وعده صبحانه خود را از یک عدد نان سنگک به یک کف دست برسانند و مانع پرخوری شوند، دستورات پیشگیری و درمان بدخوری را نسبت به پرخوری در اولویت قرار می‌دهیم.
 
در پایان این نوشتار خوب است به روایتی اشاره‌کنیم که باهدف بهداشت و حفظ سلامتی از وجود نازنین امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به ایشان صادر شده است که حضرت فرمودند: بر سفره‌ی غذا ننشین مگر وقتی که گرسنه بودی و از سر سفره نیز بلند نشو مگر وقتی که هنوز به خوردن اشتها داری و غذا را بسیار بجو و قبل از خواب حتماً دست‌شویی برو[6]؛ و ان‌شاءالله در مقاله‌ی بعدی به توضیح طبی این روایت با موضوع چاقی و لاغری خواهیم پرداخت.


پی‌نوشت:
[1] ذخیره خوارزمشاهی.12
[2]  مبانی طب سنتی.48
[3] کلمه مصلح از مصدر اصلاح می ‌آید و مصلح غذایی یعنی اصلاح کننده غذا ها.
[4] خلاصه الحکمه.ج1.ص430
[5] نوعی بیماری به‌ شمار می‌آید که به علت مصرف ناکافی یا بیش از اندازه یک یا چند ماده‌ غذایی بروز می‌کند.
[6] وسائل الشیعة ( تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة ) : 24 / 245- میزان الحکمه.4/3407
نسخه چاپی