واقع گرایی سازه گرایانه
تعبیر واقع گرایی سازه گرایانه، به طور عمده، در زمینه معرفت شناسی به کار می‌رود. در معرفت شناسی، مسئله معرفت می‌تواند با نظر به معلوم یا با نظر به عالم مورد توجه قرار گیرد. هنگامی‌که از منظر معلوم به معرفت یا علم توجه می‌کنیم، ویژگی‌هایی برای معرفت قابل ذکر است که در رأس آن‌ها‌‌ می‌توان به اکتشافی بودن علم و مطابقت علم با واقع اشاره کرد. در ویژگی اکتشافی بودن علم، مراد آن است که علم، ناظر به واقعیت چیزی» است. بر این اساس، هنگامی‌ می‌توان از علم سخن گفت که «چیزی» شناخته شود. با توجه به همین شناخت واقعیت یک چیز معین است که برای علم، از ویژگی اکتشافی سخن می‌گوییم. با توجه به این ویژگی می‌توان گفت: در علم نه تنها واقعیت مستقلی برای معلوم در نظر گرفته شده بلکه امکان دریافت یا کشف آن واقعیت مستقل نیز لحاظ گردیده است.
 
ویژگی مطابقت با واقع، خود ناشی از ویژگی نخست، یعنی اکتشافی بودن علم است. مطابقت با واقع در مباحث معرفت شناختی، همچون معیاری برای صدق داعیه‌های دانشی نیز در نظر گرفته شده است. بر این اساس، علم هنگامی‌ که حاصل شود مطابق با واقع است و هنگامی‌ که عدم مطابقت ملاحظه شود، در حکم آن است که در اصل علمی‌ حاصل نشده است. از سوی دیگر، هنگامی‌ که به بررسی ویژگی‌های علم با نظر به عالم می‌پردازیم، ‌جنبه‌های دیگری از علم مشخص می‌شود که مربوط به خصیصه سازه گرایانه آن است. دو ویژگی ‌عمده‌ای که به این جنبه مربوط می‌شوند عبارتند از ابداعی بودن علم و تناظر علم با نیازهای آدمی.
 
در ویژگی ابداعی بودن علم، نظر بر آن است که علم را عالم می‌سازد. به عبارت دیگر، این دانشمند است که با خلاقیت و تخییل خود در پی آن است که معلوم را به دام‌اند‌ازد. همچنین تناظر علم با نیازهای آدمی، حاکی از نقش و دخالت عالم در جریان علم است زیرا این امر دانشمند را به برخوردی گزینشی با علم وامی‌دارد تا بتواند از این طریق به رفع نیازهای خود به منزله آدمی‌بپردازد.
 
درحالی که در برخی از دیدگا‌ه‌های معرفت شناختی، میان اکتشافی بودن و واقع گرایی علم و سازه ای بودن علم یا تناظر آن با نیازهای آدمی، تقابلی قاطع گذاشته شده، در معرفت شناسی اسلامی ‌- به شرحی که در جلد نخست کتاب گذشت - اینها با هم جمع می‌شوند. نحوه جمع پذیری این دو جنبه چنین است: واقعیت اشیاء از انسان پوشیده است. برای دستیابی به این واقعیت، عالم باید به ساختن طرحوار‌ه‌های ذهنی مختلف بپردازد تا این که یکی از این طرحواره‌ها با واقعیت مذکور متناسب درآید. ویژگی اکتشافی و اختراعی علم، در این جا به شدت درهم تنیده‌اند‌. علم هنگامی‌ که با نظر به معلوم لحاظ می‌شود، اکتشافی خواهد بود، اما هنگامی‌ که با نظر به عالم مورد توجه قرار گیرد، اختراعی و ساختنی است. تنها از منظر نخست نمی‌توان به علم نگریست بلکه باید آن را با نگاهی از منظر دوم تمامیت بخشید.
 
واقع گرایی سازه گرایانه با فاصله گرفتن از هر دو موضع واقع گرایی خام و سازه گرایی خام، پیچیدگی و ژرفای خود را نمایان می‌کند. توجه به تفاوت‌های واقع گرایی سازه گرایانه با دو موضع دیگر، از اهمیت بسیاری برخوردار است و از این رو، در زیر به توضیح بیشتر آن می‌پردازیم.
 
واقع گرایی خام، از دو جهت ساده انگار است. نخست از این جهت که واقعیت را ساده و بی ژرفا در نظر می‌گیرد و آن را به راحتی قابل فتح می‌داند. به عبارت دیگر، در این دیدگاه ‌لایه‌های پنهان و دیریاب برای واقعیت لحاظ نمی‌شود. جهت دوم ساده انگاری، در واقع گرایی خام، درخصوص ذهن است، به این معنا که شناخت ذهن نسبت به واقعیت را امری ساده و انفعالی در نظر می‌گیرد و فعالیت بی امان ذهن و طراحی برای به دام‌ اند‌اختن واقعیت را نادیده می‌گیرد. واقع گرایی خام، تصویری آینه ای از ذهن فراهم می‌آورد که بر اساس آن، ذهن همچون آینه ای در برابر واقعیت است و شناخت نیز چیزی جز انفعال و تصویرپذیری از واقعیت نیست.
 
حاصل این ساده انگاری مضاعف، فرزند دوقلوی زودباوری و جزمیت نسبت به شناخت‌های به دست آمده است. واقع گرایی خام، با ملاحظه شواهد عملی و نظری تأیید کننده نسبت به شناخت خود از واقعیت، به زودی یقین می‌کند که واقعیت را یکبار و برای همیشه شناخته است. جز میت نسبت به این شناخت و تخطئه هر تصویر دیگری از واقعیت مورد نظر، به عنوان تصور نادرست، جفت زودباوری است.
 

[کنار گذاشتن ساده انگاری]

واقع گرایی سازه گرایانه با کنار گذاشتن این ساده انگاری و نتایج آن، از واقع گرایی خام فاصله می‌گیرد. بنابراین، از نظر واقع گرای سازه گرا، نه واقعیت ساده و یک لایه است، و نه شناخت آن توسط ذهن، به صورتی انفعالی و به سادگی رخ می‌دهد. تا جایی که به واقعیت مربوط می‌شود، واقعگرای سازه گرا بر آن است که واقعیت، نه تنها پیچیده و هزارتو بلکه غول آسا و مهیب است. غول آسا بودن واقعیت جهان در آن است که آدمی‌ را در حیطه خود گرفته است و حکایت آدمی‌ در شناخت جهان، همچون تلاش مگسی در بطری دربسته ای است برای آنکه تصویری از فراز آن فراهم آورد. از سوی دیگر، و دقیقة به سبب همین پیچیدگی و مهابت واقعیت - تا جایی که به ذهن مربوط می‌شود - کار آدمی‌ در شناخت واقعیت مستلزم تلاش و سازه پردازی با طراحی ذهنی فراوان برای آن است که جامه ای به قدر قامت آن فراهم آورد و البته به سبب مهابت واقعیت، هرگز نمی‌تواند از این امر مطمئن باشد.
 
واقع گرایی سازه گرا با پرهیز از ساده انگاری، از نتایج آن، یعنی زودباوری و جزمیت نیز پرهیز می‌کند. با کنار گذاشتن زودباوری، باید همواره احتمال داد که آنچه شناخت تلقی شده، وهم آلود و نادرست باشد. یکی از پیامدهای پیچیدگی و مهابت واقعیت آن است که نسبت به خطاهای ما حساسیت نشان نخواهد داد و همین امر ما را دچار این توهم می‌سازد که خطای خود را شناخت تصور کنیم. تعبیر «خطاشکیبی» طبیعت که نیکلاس رشر (۱۹۸۷) به کار برده، ناظر به همین ویژگی واقعیت است. بر اساس این شکیبایی طبیعت و واقعیت در برابر خطاهای ما، ممکن است طرح و تصویری از واقعیت فراهم آوریم و شواهدی نیز برای آن یافت شود، اما طرح و تصویر ما نادرست باشد.
 
البته شکیبایی طبیعت در برابر خطاهای ما خود می‌تواند علل مختلفی داشته باشد. به طور مثال، در نظریه زمین مسطح، بسیار کوچک بودن مقیاس ما در ساختمان سازی نسبت به سطح کره زمین موجب می‌شده که خطای ما قابل اغماض باشد. در این حالت، با این که نظریۀ ما کاملا خطا بوده، نتایج عملی کاملا موفقی بر آن مترتب شده است. می‌توان گفت که فرمول این خطا از نوع (۱۰۰ = ) است که در آن، صفر نشانگر ساز‌ه‌های ما و صد بیانگر موفقیت‌های عملی ماست، به نحوی که گویا منطبق بر واقعیت بوده است. همچنین ممکن است شکیبایی طبیعت در قبال خطای ما به سبب نوعی وارونگی در ساز‌ه‌های ما باشد. به طور مثال، در نظریه زمین محوری منظومه، سازه ما خطا بوده اما به صورتی وارونه در نظر گرفته شده بود و به همین دلیل، نتایج درستی بر آن مترتب شده و پیش بینی ماه گرفتگی و خورشیدگرفتگی به صورت دقیق انجام شده بود. می‌توان گفت که فرمول این خطا از نوع (۱۰۰ = ۰۰۱) است که در آن وارونگی ساز‌ه‌های ما نسبت به واقعیت، منجر به موفقیت‌های ما، به نحوی که گویا منطبق بر واقعیت بوده، گردیده است. ممکن است ‌گونه‌های دیگری نیز برای نحو‌ه‌های خطای ما که مورد شکیبایی طبیعت واقع می‌شود وجود داشته باشد. به هر روی، این گونه نظریه‌ها از نوع طرح‌ها و ساز‌ه‌های خطایی هستند که انسان‌ها در برابر واقعیت می‌نهند و واقعیت جهان نسبت به آن‌ها‌‌ شکیبایی نشان می‌دهد و انسآن‌ها‌‌ مدت‌های مدیدی، به خطا، آن‌ها‌‌ را درست می‌انگارند. توجه به خطاشکیبی طبیعت و واقعیت، ما را از زودباوری نسبت به صدق ساز‌ه‌هایمان باز می‌دارد و این هشدار را می‌دهد که نسبت به امکان خطا بودن سازهایمان همواره هشیار باشیم.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی‌ ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص71-68، شرکت انتشارات علمی‌ و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389
نسخه چاپی