تمام دغدغه علی (علیه السلام)
ماه رمضان، ماه مهمانی خداست و امیرالمؤمنین علیه‌السلام عزیزترین مهمان خدا در این ماه. فرازهای پایانی خطبه شعبانیه نیز پیرامون شخصیت ایشان است. نکته جالب‌توجه، فضایی است که پس از سؤال امیرالمؤمنین علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ایجاد می‌شود و فضای صحبت از خطابه، شبیه به گفتگویی دونفره می‌شود که البته کماکان در موقعیت سابق است؛ یعنی پیش روی عموم مردمی که گوش سپرده‌اند به خطابهٔ ویژهٔ پیامبرشان.
 
پس از آن‌که امیرالمؤمنین علیه‌السلام از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پیرامون بافضیلت‌ترین اعمال در این ماه می‌پرسند و ایشان پاسخ می‌دهد که ورع از محرمات، بافضیلت‌ترین عمل است، اتفاقی غیرمنتظره رخ می‌دهد که باعث ایجاد سؤال برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌شود:
 
ثُمَّ بَکَی فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ؛
سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله گریست. به ایشان گفتم: چه چیزی باعث گریه شما شد؟ فرمودند: یا علی! گریه می‌کنم برای اینکه در این ماه [ریختن خون] تو را حلال می‌شمارند.
 
خوشا به حال کسانی که توفیق اقامه عزا و شرکت در روضه و گریه در عزای امیرالمؤمنین علیه‌السلام را پیدا می‌کنند، چراکه جزء گروه عزاداران و گریه‌کنان روضهٔ امیرالمؤمنین علیه‌السلام قرار می‌گیرند، همان گروهی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز در میان آن‌هاست.
 
پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در ادامه بازهم روضهٔ امیرالمؤمنین علیه‌السلام را می‌خوانند:
 
کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ؛
گویا تو را می‌بینم درحالی‌که برای پروردگارت نماز می‌گزاری و در همان حال شقی‌ترینِ [انسان از بین] اولین و آخرین که همانند کشندهٔ ناقه ثمود است، برخاسته و بر فرق سرت ضربتی زده است که با آن محاسن تو خضاب به خون شده است.
 
پیش از آنکه ادامهٔ این گفتگو را بخوانیم، خوب است کمی بیشتر بدانیم که امیرالمؤمنین علیه‌السلام که بود و به دست کدام دشمن به شهادت رسید؟
 

دلاوری امیرالمؤمنین علیه‌السلام

در این قطعه می‌خواهیم فضیلت‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام از بعد دلاوری، شجاعت و جنگاوری را بررسی کنیم. ایشان یکی از بزرگ‌ترین سرداران پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که در تمامی غزوه‌های ایشان حاضر بود؛ به‌جز جنگ تبوک که به‌فرمان شخص رسول خدا با ایشان ‌همراهی نکرد. در تمامی این جنگ‌ها، حضوری فعال و مؤثر داشت و جنگاوری و شجاعت حضرت، نیازی به توصیف ندارد و فقط از باب تبرک، چند حدیث را باهم می‌خوانیم:
 
امام صادق علیه‌السلام در حدیثی نسبتاً طولانی از فرار مسلمین از گرداگرد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در جنگ احد و دفاع جانانهٔ امیرالمؤمنین علیه‌السلام از ایشان سخن می‌گوید تا آنجا که می‌فرماید:
 
فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَی جَبْرَئِیلَ ع عَلَی کُرْسِیٍّ مِنْ ذَهَبٍ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یَقُولُ لَا سَیْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ وَ لَا فَتَی إِلَّا عَلِیٌ؛
پس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به حضرت جبرئیل علیه‌السلام نگاه کرد که بر کرسی‌ای از جنس طلا بین آسمان و زمین بود درحالی‌که می‌گفت: شمشیری جز شمشیر ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی نیست.[1]
 
از دیگر فضایل حضرت، شجاعت ایشان در جنگ احزاب است. جنگی که در آن تمام کفر در مقابل تمام ایمان قرار گرفت و تمامی دشمنان اسلام هم‌قسم و متحد شدند تا اسلام و مسلمین و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را به طور کامل محو کنند. در آن جنگ، دلیری و شجاعت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در برابر عمرو بن عبدود افتخاری دیگر به افتخارات ایشان اضافه کرد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از آن جنگ فرمودند:
 
لَضَرْبَةُ عَلِیٍّ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْنِ؛
یک ضربهٔ علی [در روز جنگ خندق]، بهتر از عبادت جن و انس است.[2]
 
موفقیت در جنگ خیبر نیز یکی از روزهای افتخارآفرینی ایشان بود. در نقل‌های تاریخی پیرامون جنگ خیبر این‌چنین آمده است:
 
فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَلْقَوْنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ یَفِرُّونَ لَأَدْفَعَنَّ الرَّایَةَ غَداً إِلَی رَجُلٍ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، لَیْسَ بِجَبَانٍ وَ لَا فَرَّارٍ وَ لَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ خَیْبَراً. فَلَمَّا أَصْبَحْنَا اجْتَمَعْنَا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَرَیتُ رَسُولَ اللَّهِ وَجْهِی، فَقَالَ: «أَیْنَ أَخِی، ادْعُوا لِی عَلِیّاً»؛
[بعد از آن که در جنگ خیبر چند تن از مسلمانان مدعی در مقابل دشمن قرار گرفتند و از ترس فرار کردند،] رسول خدا خشمگین شدند و فرمودند: با کسانی که مشرکان را می‌بینند و فرار می‌کنند چه می‌شود کرد! فردا پرچم را به دست کسی دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند که نه می‌ترسد و نه فرار می‌کند؛ و برنمی‌گردد، تا خداوند به دست او خیبر را بگشاید. چون صبح شد نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله جمع شدیم...ایشان فرمود: برادرم کجاست؟ علی را صدا بزنید.[3]
 
ادامه داستان را هم که همه می‌دانیم، شفای معجزه‌آسای بیماری ایشان توسط پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و سپس فتح مقتدرانه خیبر و پایان یافتن جنگی که چندین روز به درازا کشیده بود تا جایی که بعضی از مسلمانان از پیروزی ناامید شده بودند.
 
این‌ها گوشه‌ای از جنگاوری‌ها و دلاوری‌های ایشان است، آن‌هم در زمان رسول گرامی اسلام. پس از شهادت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز جنگ‌های سختی بین ایشان و دشمنان اسلام درگرفت و حضرت تمامی ظالمان را از دم تیغ عدالت گذراند.
 
اما بالاخره ایشان مظلومانه به شهادت رسید! اما نه در جنگ! چراکه هیچ‌کس توانایی رویارویی با ایشان را نداشت. ضربه‌ای که منجر به شهادت ایشان شد، در مسجد و در بین نماز از پشت سر به ایشان وارد شد، آن‌هم نه توسط کسانی که علناً خود را غیرمسلمان می‌خواندند، بلکه توسط کسی که خود اهل قرآن بود و نماز و دعا.
 

ارزش اعتقادات سالم

تمام آنچه از این قطعه باید دریافت کنیم دقت به این نکته است که در مظلومیت ایشان همین بس که پرافتخارترین مسلمان جهان که در تمام عمر برای دین اسلام تلاش کرد ـ و به امید خدا بخش دیگری از فضایل ایشان را در قطعهٔ بعدی می‌خوانیم ـ نه به دست مشرکان و بت‌پرستان و یهودیان، بلکه به دست کسی که ادعای مسلمانی داشت اما عقایدش دچار انحراف شده بود، به شهادت رسید، آن‌هم نه در میدان جنگ، بلکه در حال نماز، آن‌هم در ماه خدا، آن‌هم در خانه خدا.
 
بترسیم از انحراف عقیده، چون کار انسان را به جایی می‌رساند که درحالی‌که مدعی اسلام است، به روی یکی از شاخص‌ترین مسلمانان شمشیر می‌کشد. قاتل امیرالمؤمنین علیه‌السلام ادعای مسلمانی داشت، قاتلین امام حسین علیه‌السلام نیز ادعای مسلمانی داشتند؛ اما مشکل این بود که آن‌ها به اسلام انحرافی اعتقاد پیدا کرده بودند، نه به اسلام واقعی.
 
حالا که ارزش سلامت اعتقادات را فهمیدیم، فراز بعدی گفتگوی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بخوانیم:
 
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ؛
امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: خدمت رسول خدا عرض کردم: ای رسول خدا آیا در آن هنگام در سلامت دین هستم؟ فرمود: آری، در سلامت دین قرار داری![4]
 
چقدر برای انسان‌هایی مانند ما شگفت‌انگیز است که کسی خبر کشته شدنش را بشنود، اما بجای اینکه از اسم‌ورسم قاتل بپرسد و زمان کشته‌شدن برایش مهم باشد و برای فرار نقشه بکشد، تنها دغدغه‌اش سلامت دین باشد! و طبیعی است وقتی پدری چنین باشد، نسل پاکش هم چنین باشند. این بخش از روایت تاریخی ورود کاروان امام حسین علیه‌السلام به کربلا را همه شنیده‌ایم، اما دوباره خواندنش خالی از لطف نیست:

 [وقتی از منزلگاه بنی‌مقاتل حرکت کردیم] ساعتی با ایشان در حال حرکت بودیم که ناگهان ‌همان‌طور که حضرت [امام حسین علیه‌السلام] روی اسب بود، چشمان او را خوابی ربود، ناگهان به خود آمد [و از خواب بیدار شد] درحالی‌که می‌فرمود انا لله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین. این اتفاق دو یا سه بار تکرار شد. در این هنگام فرزندش علی‌اکبر علیه‌السلام با اسب به سمت ایشان آمد و فرمود: به چه دلیل حمد الهی را فرمودید و به چه دلیلی آیه استرجاع [انا لله و انا الیه راجعون] خواندید؟ حضرت فرمود: ای پسرم! من به حالتی شبیه خواب رفتم و دیدم سواری می‌گوید این قوم می‌روند درحالی‌که مرگ و مصائب با آن‌ها می‌رود. حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام فرمود: ای پدر! خداوند هرگز سوء و بدی نشان شما ندهد؛ [حالا که مرگ در انتظار ماست] آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: بله سوگند به او که بازگشت بندگان به‌سوی اوست [ما برحق هستیم]. حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام فرمود: بنابراین ما از اینکه بمیریم درحالی‌که بر حق هستیم، ترسی نداریم. حضرت به او فرمود: خدا تو را بهترین پاداشی که هر فرزندی را در برابر پدر می‌دهد بدهد.
 
حالا ما می‌مانیم و این سؤال که آیا ما در انتخاب‌هایمان، ملاک را حق و حقیقت قرار می‌دهیم یا حفظ مقام و منصب و مال و اموال و سایر مسائل دنیوی؟ سؤالی که جوابش خیلی چیزها را معلوم می‌کند.


پی‌نوشت:
[1]. کافی، جلد ‌8، صفحه 110، حدیث 90.
[2]. الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، جلد ‌2، صفحه 519.
[3]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، جلد 2، صفحه 887، حدیث 55.
[4]. أمالی شیخ صدوق، صفحه 95، حدیث 4.
نسخه چاپی