تجمل اقتصادی توجیه ناپذیر
کاربرد اصطلاح «تجمل توجیه ناپذیر» در مورد کسانی است که کالایی را تقاضا می کنند که قیمت بازارش بالاتر از قیمت طبیعی اش قرار میگیرد. در تحلیل اقتصادی مدرن می پذیرند که مصرف کنندگانی که درآمد بالایی دارند تأثیر نسبتا زیادی بر پیامدهای بازار می گذارند اما این اصطلاح «تجمل توجیه ناپذیر» حامل مجموعه ای از داوری های ارزشی است که اقتصاددان های مدرن معمولا از آنها می پرهیزند. با این همه، این عبارت می ‌تواند در بستر بحث های مرکانتیلیستی و اخلاقی سده‌ی هجدهم دربارهی اثر «تجمل» (یعنی مصرف گرایی) بر اخلاق، سلوک و اشتغال کار جای بگیرد. تأثیر کتاب افسانه‌ی زنبورها (۱۷۱۴) اثر برنارد ماندویله در این بحث ها زبانزد است. او معتقد بود که شرهای خصوصی (یعنی «تجمل» یا مصرف گرایی) منجر به خیر عمومی (یعنی افزایش تقاضا برای کالاها و از این رو افزایش اشتغال) می ‌شود. 
 
هم چنین این بحث را مطرح میکند که قدرت و ثروت، ماشین های عظیم و پرکاری هستند که برای تولید آسایش ناچیز بدن سرهم شده اند» (همان منبع: ۱۸۲-۱۸۳). در این جا اسمیت را فیلسوف اخلاق گرایی می بینیم که با به کار گرفتن زبان و استدلال فلسفه‌ی رواقی، از مصرف گرایی زمانه اش و بیهودگی جاه طلبی این جهان سخت انتقاد میکند. در نظریه‌ی احساسات اخلاقی، ارجاعات فراوانی به رواقیون شده است که فلسفه شان عمیق تر از هر فلسفه‌ای اسمیت را تحت تأثیر قرار داده بود، گرچه او این فلسفه را در تمامیت آن نمی پذیرد. بنا به فلسفه‌ی رواقی، سعادت و فضیلت شخص به رحاه مادی وابسته نیست؛ فرد ممکن است چه در کلبه و چه در کاخ سعادت مند و با فضیلت باشد و اسمیت عموما با این نظر موافق است.
 
به این گونه، در پژوهش اخیر دربارهی آدام اسمیت این استدلال مطرح شده است که تفسیر سنتی از نوشته های او نامکفی است، و این بخش برخی از طرقی را که در آن تفسیر سنتی منجر به نادیده گرفتن تاریخی، و گزینش گذشته نگرانه و نابینایی متنی می ‌شود نشان می دهد. نویسندگان مختلف در این رهیافت پژوهشی که طرح کلی آن در این بخش مطرح شد، جنبه های متفاوت آن را مورد تأکید قرار داده اند، اما همه‌ی آنها در پیچیدگی تاریخی نوشته های آدام اسمیت هم نظرند. با تکیه بر مفهوم «گفتمان» در بخش دوم، می توانستیم بگوییم که در رهیافت جدید تلاش می ‌شود تا نوشته های آدام اسمیت را چون شکل متمایزی از گفتمان، بنا به حیطه‌ی کار و چارچوب فرضیاتش، درک کنند. این به معنای آن است که باید موقعیت این نوشته ها را با توجه به سایر گفتمان های سده‌ی هجدهم تعیین کرد تا حیطه کار درونی شان را، که معنای شان را تعیین میکند، تشخیص داد. چنانکه در این بخش دیدیم، این امر حاکی است که گفتمان آدام اسمیت را فقط می ‌توان با توجه به نوشته های دیگر سده هجدهم و پیش تر درک کرد، نوشته هایی مانند گفتمان قانون طبیعی، گفتمان مرکانتیلیستی و گفتمان رواقی. هم چنین حاکی است که تحلیل دقیق ویژگی های زبانی سبکی نوشته های آدام اسمیت نیز حائز اهمیت هستند. اگر آدام اسمیت «پیامبر سرمایه داری» نیست، چگونه باید ثروت ملل را درک کنیم؟ بخش زیر شرحی مختصر از قرائتی جایگزین را ارائه میکند.
 

نظام آزادی طبیعی

یکی از موضوعات تحقیق در دوران روشنگری ایدهی پیشرفت اجتماعی و نحوه‌ی پیوند قوانین جامعه، حکومت و شیوهی گذران زندگی با هم بود. شالودهی این علاقه دغدغه‌ی بی ثباتی آشکار یا ماهیت چرخ های بیشتر تحولات تاریخی بود. دیدیم که چگونه اسمیت جذب یونان باستان و جمهوری های روم شد اما این جمهوری ها نهایتا مضمحل یا مستبد شدند و اشکال دیگری از حکومت جای آنها را گرفتند. در چارچوب گفتمان مرکانتیلیستی نیز سر درازمدت داد و ستد بین المللی مورد توجه بود؛ این هراس وجود داشت که کشوری ثروت مند نهایتا از رقابت بین المللی ناتوان شود مگر این که دولت مردان دخالت کنند. این امر پرسش مهمی را دربارهی سیر درازمدت نظام تجاری، که اسمیت هم در آن زندگی می ‌کرد، مطرح نمود. جایگاه داد و ستد بین المللی در پیشرفت «توانگری» اصطلاح خود اسمیت برای رشد اقتصادی - چه بود و کشاورزی و صنایع تولیدی چه نقش خاصی داشتند؟
 
پاسخ اسمیت به این مسئله ارائه‌ی طرح پیشرفت «طبیعی» توانگری بود؛ به بیان دیگر، طرحی که در آن نظم طبیعی پیشرفت اقتصادی برای هر کشوری که اولویت های طبیعی مردمان آن را منعکس می سازد، بهترین نظم ممکن برای تکامل نیز هست. به این طریق، نظامی مبتنی بر «آزادی طبیعی» که در آن عوامل اقتصادی آزادانه تصمیم می گیرند که چگونه مالکیت اقتصادی خود را مورد استفاده قرار دهند، به بهترین وجهی توانگری آن کشور را ارتقا می بخشد. در این طرح تکاملی، اسمیت استدلال می ‌کرد که کشاورزی بخشی است که به ناگزیر ابتدا تکامل می ‌یابد. او ادعای خود را بر اندیشه تقسیم طبیعی کار بین شهرها و روستاها استوار کرد که در آن تکامل شهرها ضرورت پس از تکامل کشاورزی که خوراک و مواد خام مورد نیاز شهرها را تولید میکند، رخ می دهد. بخشی که طبعأ پس از آن تکامل می یافت صنایع داخلی بود که مسئول ساخت و پرداخت مواد خام به صورت کالاهای مورد نیاز جمعیت بومی است. بنا به این طرح، تجارت خارجی در آخرین مرحله و هنگامی ‌رشد یافت که نیازهای کشاورزی و صنایع داخلی آن را ایجاب می ‌کرد. به این گونه، تجارت خارجی از پی تکامل تولید پدید آمد و نه آن که عامل ایجاد آن باشد: بنابراین، مطابق با سیر طبیعی امور، بخش بزرگتر سرمایهی هر کشور رو به رشد ابتدا در کشاورزی به جریان می افتد، پس از آن در بخش صنایع تولیدی، و آخر از همه در تجارت خارجی. این نظم و ترتیب بسیار طبیعی است و اعتقاد دارم در هر جامعه ای که قلمرویی دارد، همیشه به درجات معینی قابل مشاهده است.
 
منبع: درآمدی بر فهم جامعه‌ی مدرن، کتاب یکم: صورت‌بندی‌های مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی،صص229-225، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397
نسخه چاپی