ماهیت معرفت شناختی تاریخ
درس تاریخ از دیرباز در برنامه درسی مدارس قرار داشته و آموزش آن، غالبا به طور ضمنی و گاه آشکار، بر اساس رویکردهای مختلف به ماهیت تاریخ و روش تاریخ نگاری، و متناسب با آن، با اصول و روش‌های متفاوت صورت می پذیرفته است. در نگاه نخست، در نظر گرفتن تاریخ به عنوان واقعیتی موجود - ذهنی یا عینی - و یا چیزی فاقد واقعیت که فقط در ذهن مورخ ساخته می شود و واقعیت بیرونی ندارد، تفاوت ‌عمده‌ای است که تمایز میان دیدگا‌ه‌های سنتی متداول در تاریخ و نگرش‌های مابعد اثبات گرا و سازه گرا را ترسیم می کند. در یک نگاه کلی، رویکردهای مطرح در ماهیت تاریخ را می توان به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول که به رویکردهای سنتی مشهورند (مانسلوا، ۱۹۹۷) شامل دیدگا‌ه‌های ذهن گرا و واقعگرا به تاریخند و تا اوایل قرن بیستم، بسیار مورد توجه بوده اند‌. گروه دوم که می توان از آن به عنوان رویکردهای مابعد اثبات گرا یاد نمود، شامل انواع مختلفی از سازه گرایی و از جمله دیدگاه کالینگوود است.
 
ابتدا رویکردهای مختلف به ماهیت معرفت شناختی تاریخ مورد بحث قرار خواهند گرفت و سپس اصول و معیارهای برنامه درسی تاریخ، متناسب با هر رویکرد بررسی خواهند شد. پس از آن، بر اساس فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ‌ایران موضعی درباره ماهیت معرفت شناختی تاریخ اتخاذ می شود و به دنبال آن، اهداف و اصول مربوط به برنامه درسی تاریخ مشخص خواهد شد. ‌‌‌
 

رویکردهای سنتی به تاریخ

 در این دسته از رویکردها، تاریخ به عنوان امری واقعی تلقی می شود که قابل بررسی و کشف است. اکثر مورخان در مطالعه تاریخ با اتخاذ این دیدگاه، به بررسی امور تاریخی می پردازند و اعتقاد دارند که می توان با استفاده از مدارک و شواهد به شناخت آنها‌‌ نایل شد (پومپا، ۱۹۹۸). مانسلو (۱۹۹۷) این نوع تاریخ را تاریخ تجربی می خواند و خصوصیات آن را این گونه برمی شمرد:
 
١. واقعی بودن گذشته همچون زمان حال و امکان شناخت درست آن به کمک شواهد و استنباط از مدارک؛ 2. تمایز کامل میان واقعیت و ارزش؛ ٣. تمایز میان فاعل شناسا (مورخ) و موضوع شناسایی (گذشته) ؛ ۴. چندوجهی نبودن حقیقت.
 
پومپا (۱۹۹۸) نیز واقع گرایی در مورد تاریخ را شامل سه داعیه اساسی می داند. نخست آنکه وقایع و رخدادهای منفرد، واقعا در گذشته رخ داده و واقعی اند‌. دوم آنکه گزار‌ه‌های تاریخی حقیقی، گزار‌ه‌هایی در مورد این حوادث و رخدادها هستند و سوم آنکه گزار‌ه‌های مزبور در زمان حال قابل شناختند، مشروط بر آنکه در زمان حال مدارک و شواهد کافی در مورد آنها‌‌ وجود داشته باشد.

باید توجه داشت که فیلسوفان این گروه، در عین قبول واقعیت تاریخی، در تعیین نوع این واقعیت، تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند. برخی از آنان، برای تاریخ، واقعیت ذهنی قائلند و آن را مکنون در پس حوادث ظاهری می دانند، درحالی که برخی دیگر، به رویدادهای تاریخی اصالت می دهند و برای آن واقعیت محسوس قائلند. در ادامه به بررسی نظرات این دو گروه، تحت عناوین ذهن گرایی و واقعگرایی می پردازیم.
 

نگرش ذهن گرایانه به تاریخ

 در این نگرش سعی بر آن است که در مطالعه تاریخ از ظاهر حوادث و وقایع عبور کرده، به باطن امور و افکار و علل ماورایی آنها‌‌ بپردازند. بر اساس این نگرش که خود به صورت طیفی گسترده از دیدگاه‌هاست، اصالت با اند‌یشه‌ها و ارتباط منطقی افکاری است که حوادث متعدد و ناهمگون را به یکدیگر پیوند می دهد و تاریخ را به عنوان یک کل واحد مطرح می سازد (گالینگوود، ۱۹۵۶؛ هگل، ۱۹۰۲). ذهن گرایی در این دیدگاه ایجاب می کند که رویدادهای تاریخی، تنها به عنوان نمودی از واقعیت مطرح باشد و تلاش مورخ در جهت یافتن حقیقت اصیل و رسیدن به باطن امور نظام یابد.
 
بسیاری از فیلسوفان تاریخ و مورخان بنام گذشته را می توان در این گروه جای داد. دیدگا‌ه‌های این صاحبنظران در عین تفاوت در ‌جنبه‌هایی خاص، در اصل نگرش ذهن گرایانه با یکدیگر مشترکند. در ادامه به بیان مختصر برخی از این دیدگا‌ه‌ها پرداخته خواهد شد.
 

دیدگاه آگوستین

آگوستین (۱۹۷۲) تاریخ را به عنوان نقشه خداوند در نظر گرفت که در آن، تاریخ همانند نردبان مقدسی است که خداوند با استفاده از آن، روح آدمی را از جهان مادی به جهان ازلی سوق می دهد. بر اساس این دیدگاه، مورخ در مطالعه تاریخ، او باید به صورتی کل گرایانه به آن بنگرد و ثانیا در پی کشف اهداف اساسی تاریخ باشد که همان اهداف الهی است (زیبا کلام، ۱۳۸۲).
 
مورخان معتقد به این دیدگاه، سعی می کردند با فراتر رفتن از اعمال منفرد آدمی و با عبور از وقایع ظاهری، به عمق حوادث نزدیک شوند و با در نظر گرفتن روابط اعصار تاریخی با یکدیگر، به کشف نقشه الهی در تاریخ نایل گردند. پذیرش تاریخ به عنوان امری واقعی و مستقل از آدمی که دانش عینی و بیان گزار‌ه‌های حقیقی درباره آن امکان پذیر است، پیش فرض مطالعه تاریخ است.
 
آگوستین در شهر خدا با غایت نگری به تاریخ، پایان آن را پیروزی نهایی مدینه الهی در برابر مدینه زمینی می داند (یاسپرس، ۱۳۸۲). این سنت تاریخی به تدریج در شکل افراطی خود، به جزئیات اعمال بشری بی اعتنا گشت و به جست وجوی ماهیت تاریخ، در بیرون آن - نقش‌ه‌های خداوندی – پرداخت.همچنین به دلیل نسبت دادن همه امور به خداوند، نقدی نسبت به رخدادهای تاریخی و اعمال گذشتگان قائل نبود. این دیدگاه پس از حضور هزارساله در عرصه تاریخ نگاری، با ظهور رنسانس و پدیدار شدن دیدگا‌ه‌های انسان گرایانه رو به زوال رفت.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی‌ ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص145-147، شرکت انتشارات علمی‌ و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389
نسخه چاپی