نگرش واقع گرایانه به تاریخ
در این نگرش، با قبول نظامی عینی از وقایع و رویدادها در تاریخ، نظر بر آن است که باید به شناخت خود این واقعیت‌ها پرداخت. فیلسوفان متعلق به این دیدگاه برای حوادث و رویدادها، باطنی قائل نیستند تا حقیقت را در کنه آن جست وجو کنند. از نگاه آنان، حقیقت همان ظاهر حوادث است و ورای آن، امری متعالی که حامل حقیقت ناب باشد، وجود ندارد. در اینجا تنها به یکی از دیدگا‌ه‌های واقع گرایانه تحت عنوان اثبات گرایی اشاره می کنیم.
 
اثبات گرایان که تمایل زیادی به عینی ساختن امور داشتند، در تاریخ نیز بر عینیت گزار‌ه‌های تاریخی و توجه به مدارک و شواهد تأکید می ورزید. ظهور این دیدگاه در قرن نوزدهم و اوایل بیستم، موجب نوعی تأکید بر جزئیات حوادث و عینیت بخشیدن به روایات تاریخی گشت. اثبات گرایی در پی دستیابی به نقدهای دقیق و پرهیز از اظهارنظرهای فلسفی غیر مستند، با تأکید بر جزئیات حوادث، تاریخ را به وقایعی مجزا تبدیل کرد. در این نگرش، نوعی رخنه در نگاه تاریخی نفوذ کرد و قطار به هم پیوسته تاریخ - چنانکه در نزد هگل تصویر می شد - از هم گسسته گشت (زیبا کلام، ۱۳۸۲). ‌‌‌
 
در این دیدگاه، بر نقل حوادث تاریخی، بی طرفی مورخ و دقت و صحت اظهارات او تأکید می گردد و به داوری و تفسیر مورخ درباره امور تاریخی اهمیتی داده نمی شود. بی طرفی در این جا به معنای شناخت حوادث بر اساس مشاهده بیرونی و پرهیز از تفسیرهای درون نگرانه در حوادث است (همانجا)؛ به این ترتیب، تاریخ دیگر تاریخ فکر نیست بلکه سیر رخدادهاست.
 
بنیانگذار این نگرش اگوست کنت (۱۷۹۸) بود. از نظر وی، کلید فهم تاریخ در کشف قوانین حاکم بر تحولات و تغییرات تاریخی است و این قوانین باید پس از بررسی دقیق و تجربی وقایع به دست آید. می توان گفت نگرش اثبات گرایان به تاریخ، از دو جنبه اساسی تشکیل می شود:
 
١. جمع آوری دقیق وقایع تاریخی با تأکید بر جزئیات و صحت مدارک و شواهد؛ ٢. کشف قوانین علمی حاکم بر وقایع بر اساس روش‌های تعمیم در علوم طبیعی.
 
اما باید گفت تاریخ نگاران قرن نوزدهم و تا حدی قرن بیستم، بیشتر تحت تأثیر جنبه اول قرار گرفتند و جنبه دوم، برای آنها‌‌ چندان جاذبه ای نداشت. آنها‌‌ بر اساس جنبه نخست به جمع آوری مدارک و شواهد و نقد دقیق آنها‌‌ و نیز تأکید بر جزئیات حوادث پرداختند و سعی کردند دانشی عینی از وقایع گذشته به دست آورند و گزار‌ه‌های تاریخی را نیز به همان درجه عینیت علوم طبیعی بیان کنند، اما چنان درگیر این وظیفه شدند که از کشف و تعمیم قوانین فراگیر بازماندند و در مواردی نیز آن را دست نایافتنی پنداشتند.
 
انتقادهای فراوانی بر نگرش اثبات گرایی به تاریخ مطرح شده است. بخشی از این انتقادها مربوط به نگاه محدود آن به دانش‌های بشری و از جمله تاریخ است. اثبات گرایان همواره در تلاش برای منحصر ساختن علم در علوم طبیعی و عینی بوده اند‌ و همین امر باعث شده است تا بسیاری از صورت‌های دانش بشری را نادیده انگاشته و از صحنه بیرون برانند. بخش دیگر، در مورد ارتباط بررسی‌های علوم انسانی با دیگر علوم است. والش معتقد است اثبات گرایان این ارتباط را بسیار ساده و بسیط در نظر می گرفتند و به پیچیدگی‌های آن توجه نمی کردند. ویلهلم دیلتای در همین زمان، با مطرح ساختن تمایز میان حوز‌ه‌های علوم طبیعی و علوم انسانی، فهم اعمال انسانی را مستلزم تفهم معانی آنها‌‌ دانست و به این صورت آن را از پدیده‌ های طبیعی جدا ساخت. همچنین توجه افراطی بر جزئیات، تاریخ فکر را از رونق اند‌اخت و آن را به حوادث ظاهری تقلیل داد. مایکل اوکشات با انتقاد از این جزئی نگری تاریخی معتقد است تجربه، دربرگیرنده اند‌یشه نیز هست و بنابراین تاریخ، تاریخ اند‌یشه‌ها را نیز دربر می گیرد.
 

رویکردهای مابعد اثبات گرایانه به تاریخ

 رویکردهایی که تا این جا مورد بررسی قرار گرفتند، به رویکردهای سنتی مشهورند. در حال حاضر و با ظهور دیدگا‌ه‌های مابعد اثبات گرا، واقعی تلقی شدن گذشته و تاریخ مورد تردید واقع شده و بسیاری از نگرش‌های اخیر برآنند تا گذشته را امری ذهنی - در مقابل واقعی - تلقی نمایند. البته در دل نگرش‌های جدید به تاریخ و در تقابل با افراطی گری‌های برخی دیدگاه‌ها، دیدگا‌ه‌های ملایم تری نیز شکل گرفته اند‌. فیلسوفان سازه گرا خلق واقعیت تاریخی را جایگزین کشف آن ساخته اند‌. دیریاب بودن حقیقت تاریخی و پیچیدگی فرایند دریافت آن موجب گشت تا این صاحبنظران، واقعیت روایت تاریخی را به ساز‌ه‌های ذهنی فروکاهند. این فیلسوفان با نگاه از منظری ذهنی - در مقابل واقعی - به تاریخ معتقدند گذشته ای که مورخ به بررسی آن می پردازد،. گذشته ای نیست که فی نفسه موجود باشد، بلکه گذشته ای است که توسط مورخ در زمان حال آفریده می شود. جنکینز در این باره معتقد است گذشته غیر قابل شناخت است، زیرا گذشته است و دیگر وجود ندارد.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی‌ ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص152-150، شرکت انتشارات علمی‌ و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389
نسخه چاپی