کافه شعر (شهلا شهبازی حسابی)
شعر می تواند پرنده و برگ و ستاره‌ی زندگی ما باشد. به این فکر کن که پنجره‌ی اتاقت، رو به دیوار سنگی باز شود؛ یا به یک کارخانه‌ی بزرگ یا بیابانِ بی‌آب‌و‌علف. شعر، زندگی را زیبا می کند؛ به آن روح می دمد. به این دلیل است که سهراب می‌گوید: «شاعران، وارثِ آب و خرد و روشنی اند.»

این دفعه کتاب‌ «نامه‌های خیس» شهلا شهبازی را ورق می زنم. شهلا شهبازی مثل بعضی از شاعران گروه نوجوان، اول شعر بزرگ‌سال می گفته؛ بعد که به کانون وارد شده، قشنگی‌های شعر نوجوان را کشف کرده و در این ایستگاه پُر رمز و راز ماندگار شده.

«نامه‌های خیس» پر از شعرهای کوتاه است. شاعر در این کتاب، حرف های مهم را خیلی ساده و خلاصه بیان می کند. بخشش، عشق، امید، مقاومت، تنهایی، خطرپذیری و فقدان، مضمون هایی هستند که شهلا شهبازی در کتابش به آن‌ها توجه داشته است.

شعرِ کوتاه گفتن، تخصصِ خانم شهبازی است. مجموعه‌ی جدیدش به نام «یک نقطه‌چین تا تو» هم شعرهایی کوتاه دارد که در آن سعی شده به عواطف و دغدغه‌ی نوجوا ن‌ها بیش‌تر پرداخته شود و حس و حال عاشقانه داشته باشد.
 

1

مثل ماه توی آسمان
مانده ام بدون هم‌زبان
برکه باش
تا کمی برای تو درددل کنم
آن دلِ زلال و پاک را
 گاه با حرف‌های کهنه گِل کنم
 

2

بی حضور تو کلافه ام
مثل بستنی که دارد آب می شود
دیدنی شده قیافه ام
 

3

دانه ها
در میان دست مهربان خاک
خواب می روند
توی خواب هم
سمت آفتاب می روند
 

4

در تمام روزهای خوب
روزهای سخت
مثل برگ خسته ای به شاخه‌ی درخت
من به تو فکر می‌کنم
روزهاست
فکر من تویی
فکر تو کجاست؟


منبع: مجله باران
نسخه چاپی