وقتی ببر پوشالی منافقین سرنگون شد
تاریخ و بازخوانی آن از جمله چیزهایی است که اگر اهلش انجام ندهند نااهلش علم آن را بر می دارد و آن وقت اتفاقات خوبی نخواهد افتاد؛ مثلا جای شهید و جلاد را عوض می کنند و یا عکس کسانی را که مستقیم در مقابل رای مردم ایستاده اند به عنوان منادیان مردم سالاری قاب می کنند. تاریخ سازمان منافقین از جمله تاریخ هایی است که باید برای نسل های بعد درست گفته شود تا روزگاری اسم کسانی که دستشان به خون 17 هزار زن و مرد و کودک و جوان آمیخته است به عنوان مبارزان راه آزادی ایران مطرح نشود.
 
در مورد جنایات گروهک منافقین که زمانی با عنوان "مجاهدین خلق" شناخته می شدند هرچه بگوییم کم است، «انحراف در مبانی فکری» و «توجیه شیوه های نادرست در مسیر رسیدن به هدف» باعث شد گروهکی که ماهیت خود را از مبارزه علیه حکومت ستم شاهی و تلاش برای نفی تعارضات طبقاتی در جامعه مایه گرفته بود به نقطه ای برسد که به روی همان مردم بی گناهی که روزی سنگ شان را به سینه می زد اسلحه بکشند.
 

منافقین پیش از انقلاب

سازمان مجاهدین خلق در مسیر مبارزات انقلاب در دهه 40 و 50 جزء یکی از گروه های مؤثر در مقابله با رژیم پهلوی بود و قاطبه بدنه آن را جوانان مذهبی و انقلابی تشکیل می دانند؛ مبارزه با دخالت های سیاسی و نظامی آمریکا در ایران، موضع گیری در برابر استثمار طبقات فرودست جامعه و مخالفت با سیاست های طبقاتی را می توان به عنوان شاکله هویتی مجاهدین معرفی کرد؛ اما این سازمان در گذر حوادث و تنش های پیش از انقلاب دچار تغییراتی شد که راه و رسمِ مبارزاتی آن به طور جدی دستخوش دگرگونی قرار گرفت.
 
وقتی ببر پوشالی منافقین سرنگون شد


نقطه انحراف سازمان منافقین

مهم ترین عاملی که موجب شد سازمان مجاهدین گرفتار انحراف و استحاله شود، فشارهایی بود که از جانب ساواک به گروه های ضد سلطنتی تحمیل می شد؛ محمد حنیف نژاد، سعید محسن، و عبدالرضا نیک بین که از بنیان گذاران سازمان مجاهدین بودند در اوایل دهه 50 توسط ساواک دستگیر شدند و مورد شکنجه قرار گرفتند، دستگیری و اعدام برخی از افراد تاثیرگذار در سازمان مجاهدین موجب شد سران این سازمان نسبت به مشی مبارزاتی خود تجدید نظر کنند و نقطه انحراف از جایی شروع شد که افرادی با گرایشات کمونیستی اختیار سازمان را به دست گرفتند.
 

آغاز اختلاف امام خمینی با سازمان مجاهدین

ایجاد اختلاف نظر بین امام خمینی (ره) و سازمان مجاهدین نیز از همین نقطه شکل جدی تری به خود گرفت، در همین دگردیسیِ تاریخی بود که سران سازمان مجاهدین به مرور افراد مذهبی را که قائل به مشی کمونیستی نبودند از سازمان اخراج کردند و حتی در برخی موارد برای جلوگیری از انشقاق در سازمان، به ترور درون سازمانی مبادرت ورزیدند.
 
طبق اسنادی که بنیاد ضدترروریسم هابیلیان نقل می کند؛ افراد زیادی را می توان نام برد که به دلیل مخالفت با ایدئولوژی کمونیستی در سازمان مجاهدین محکوم به شکنجه شدند و در نهایت به قتل رسیدند، به عنوان نمونه می توان به "جواد سعیدی" اشاره کرد که به علت انتقاد و مخالفت با سازمان از طرف مرکزیت سازمان به رهبری "رضا رضایی" در اواخر سال ۱۳۵۱ محکوم به اعدام  شد؛ "محسن فاضل" و "علیرضا سپاسی آشتیانی" موظف شدند او را بیابند و ترور کنند. البته وی به طور مخفیانه در قم به کسوت روحانیت درآمده و تا پاییز سال ۱۳۵۲ در آنجا بود. در این تاریخ توسط اعضای سازمان شناخته شده و برای مذاکره با مرکزیت جدید به تهران می آید اما سر انجام "بهرام آرام" او را در زیر زمین یکی از  خانه های تیمی مجاهدین در حالی که چشم هایش بسته بود از پشت سر به قتل رساند سپس جسدش را مثله کرده و پس از انتقال به جاده آبعلی سوزانده و در چند نقطه دفن می نمایند.[1]
 
علاوه بر جواد سعیدی، می توان به افرادی همچون "مجید شریف واقفی" اشاره کرد که بخاطر انتقاد به انحراف ایدئولوژیک سازمان در تاریخ 16 اردیبهشت 1354 به دست چند تن از افراد سازمان ترور شد، آنان در کشتن واقفی حتی به شلیک گلوله اکتفا نکردند و طبق آنچه  در اعترافات اعضای سازمان آمده است جسد او را به بیابان های مسکرآباد منتقل کرده و پس از سوزاندن، جسد را قطعه قطعه می کنند.
 

منافقین خلق و کشتار عمومی مردم

گرایشات مارکسیستی در نهایت ماهیت سازمان مجاهدین و مسیر حرکت آن را به کلی متحول ساخت و تا آنجا پیش رفت که بعد از انقلاب به رویارویی مستقیم با مردم کشیده شدند، از ابتدای پیروزی انقلاب، مجاهدین خلق که اینک آنان را تحت عنوان "منافقین" می شناسیم مبارزه مسلحانه خود علیه جمهوری اسلامی را شروع کردند و با انجام عملیات های تروریستی هزاران خانواده بی گناه را به عزای عزیزانشان نشاندند.
 
 وقتی ببر پوشالی منافقین سرنگون شد

منافقین  با بمب گذاری در سطح شهرها و مراکز شلوغ و بخصوص در تجمعات مذهبی، 17 هزار نفر را به شهادت رساندند و آنگونه که در گزارشات خودشان نوشته اند در سال اول اقدام مسلحانه یعنی سال 60 تا 61 بالغ بر 12 هزار نفر و در سال دوم 7 هزار نفر را ترور کردند، خشونت و کشتاری که منافقین برای کسب قدرت انجام دادند را هیچ گاه نمی توان از تاریخ پر و فراز و نشیب انقلاب اسلامی پاک کرد.
 

دست دوستی منافقین با صدام

با اوج گرفتن جنگ تحمیلی ایران و عراق، منافقین فرصتی را یافتند تا از فضای جنگ زده ایران برای رسیدن به اهداف خود بهره ببرند، آنان از سویی به اقدامات خرابکارانه خود در داخل کشور ادامه دادند و از سوی دیگر با صدام دست دوستی دادند و تلاش کردند تا زمینه ای را فراهم کنند که رژیم بعث عراق بتواند در جنگ با ایران پیروز میدان باشد، حمایت های منافقین از صدام در ابتدا صرفا در حد هم فکری در مسائل نظامی بود؛ اما رفته رفته با تجهیزات و پشتیبانی عراق عملیات هایی را علیه ایران رقم زدند.
 

جاسوس منافقین برای صدام

هرچند که بعد از ترورهای سال 60 و 61 تعداد زیادی از سران سازمان منافقین از کشور خارج شدند اما بخشی از بدنه تشکیلاتی آنان همچنان در ایران بودند و شاید بهترین راه نفوذ صدام برای کسب اطلاعات امنیتی از درون ایران همین بازماندگان سازمان منافقین بودند. طبق آنچه از فرماندهان عراقی نقل قول شده، صدام بودجه ویژه ای را در اختیار "مسعود رجوی" و "مهدی ابریشمچی" قرار می داد تا اطلاعاتی در خصوص تاسیسات شهری، مناطق جغرافیایی و تسلیحات نظامی ایران کسب کنند.
 
سازمان منافقین از ابتدای جنگ تحمیلی در کشور عراق دفتر داشتند و یکی از اقداماتی که مشخصا در زمان جنگ انجام داد، راه  اندازی مراکز شنود در مرزهای ایران بود که مکالمات تلفنی ارتش و سپاه را شنود می کردند و چون به زبان فارسی مسلط بودند به راحتی می توانستند اطلاعات مهمی را از مکالمات استخراج کنند که متن آن به صورت بولتن هایی در اختیار ارتش عراق قرار می گرفت.
 
وقتی ببر پوشالی منافقین سرنگون شد


حمله نظامی منافقین به مرزهای ایران

اقدامات سازمان منافقین در حمایت از رژیم بعث عراق صرفا محدود به حمایت های اطلاعاتی و امنیتی نبود، منافقین پس از اینکه توسط ارتش عراق مجهز به تسلیحات نظامی شدند رأسا به مرزهای ایران حمله کردند و عملیات هایی انجام دادند؛ اولین عملیات مشترکی که سازمان منافقین با همکاری ارتش عراق در علیه مرزهای ایران انجام داد عملیاتی تحت عنوان "آفتاب" بود که در تاریخ 8 فروردین 1367 و به منظور ضربه زدن به ادوات نظامی ایران و کسب اطلاعات از منطقه انجام شد و در نهایت با هماهنگی قابل توجهی که بین ارتش عراق و یگان های منافقین صورت گرفت، منطقه فکه برای ساعاتی در اختیار نیروهای متخاصم قرار گرفت تا جایی که پرچم خود را بر فراز تپه های این منطقه برافراشتند و تعدادی از رزمندگان ایرانی به اسارت عراق درآمدند؛ عملیات آفتاب این امکان را برای منافقین فراهم کرد که وجهه خود را در رسانه های بین المللی به عنوان یک سازمان قدرتمند به اثبات برسانند و بدنبال این عملیات بود که دولت عراق رسما از سازمان منافقین بابت همکاری در عملیات "آفتاب" تشکر کرد.
 
دومین عملیات مشترک سازمان منافقین و ارتش عراق، عملیاتی بود که با هدف تسخیر شهر مرزی مهران انجام شد، این عملیات که "چلچراغ" نام گرفت 82 روز بعد از عملیات آفتاب یعنی در تاریخ 28 خرداد ماه 1367 اتفاق افتاد، در این عملیات هرچند که شهر مهران در پی درگیری های مرزی تخلیه شده بود اما یگان های نظامی ایران همچنان در این منطقه مستقر بودند، عملیات چلچراغ با آتشبار مواضع ایران توسط ارتش عراق آغاز شد و پس از باز شدن معابر و خنثی شدن میدان مین، نیروهای سازمان مجاهدین وارد شهر مهران شدند و این شهر به تصرف آنان درآمد، مجاهدین باری دیگر برای پوشش گسترده این عملیات در رسانه های بین المللی از خبرنگاران درخواست کردند که در این شهر حضور یابند چراکه انعکاس رسانه ای  این موفقیت را در جذب نفرات جدید در ایران و خارج از ایران موثر می دانستند.
 
موفقیت سازمان مجاهدین در عملیات "چلچراغ" اعتماد به نفس زیادی به آنان بخشید تا جایی که پس از پیروزی در این عملیات شعار "امروز مهران، فردا تهران" سر دادند و شاید همین اعتماد به نفس مفرط بود که زمینه ساز شکست سنگین مفتضحانه آنان در عملیات بعدی یعنی عملیات "مرصاد" شد.
 
وقتی ببر پوشالی منافقین سرنگون شد


مرصاد کمین گاه خدا برای منافقین

رذالت سازمان منافقین و رژیم بعث را می توان به وضوح در عملیاتی که تحت عنوان "فروغ جاویدان" نام گذاری شده بود مشاهده کرد، این عملیات در شرایطی صورت گرفت قطعنامه 598 توسط ایران و عراق پذیرفته شده بود اما با این حال ارتش عراق از منطقه جنوب به مرزهای ایران حمله کرد و از سوی دیگر با پشتیبانی از سازمان منافقین زمینه عبور یگان های این سازمان از مرزهای غرب را فراهم کرد؛ منافقین با حمایت هوایی و زمینی ارتش عراق توانستند از مرز ایران عبور کنند و این حمایت ها تا تنگه پاتاق (بین سرپل ذهاب و کرند غرب) ادامه داشت، یگان های منافقین که در این عملیات با ادوات کامل در منطقه حاضر شده بودند و تصور می کردند نظامیان ایرانی بعد از پذیرش قطعنامه به طور کامل مناطق نظامی را ترک کرده اند در تنگه چارزبر با حمله گستره و هماهنگ رزمندگان ایران روبرو شدند، قاطبه منافقینِ حاضر در این عملیات یا به درک واصل شدند یا به اسارت درآمدند و عده ای از آنان نیز از این مهلکه جان سالم به در بردند و به مرزهای عراق گریختند و اینگونه بود که رویای فتح کرمانشاه و بعد از آن تهران را با خود به گور بردند.
 
در مجموع می توان گفت موثرترین اقدامی که سازمان منافقین در طول جنگ تحمیلی علیه ایران انجام داد، "همکاری های اطلاعاتی با ارتش عراق" بود؛ در عملیات های سه گانه "آفتاب"، "چلچراغ" و "فروغ جاویدان" نیز نقش سازمان منافقین بیشتر "تبلیغاتی" بوده تا نظامی، چراکه در آخرین عملیات در استان کرمانشاه چندساعت بعد از قطع پشتیبانی ارتش عراق، منافقین علیرغم دراختیار داشتن تجهیزات پیشرفته، با چنان شکستی روبرو شدند که هنوز بعد از 32 سال کمر راست نکرده اند.
 

پی‌نوشت:
[1] پایگاه خبری تحلیلی مطالعات تروریسم هابیلیان
نسخه چاپی