زمینه‌های اجتماعی رخداد حادثه کربلا
در نگاه صحیح اسلامی، در تثبیت حاکمیت دینی، مردم نقش اصلی و تعیین کننده را دارند و به نوعی حضورشان به آن مشروعیت می بخشد. هر حاکمیتی که داعیه اسلام حقیقی را دارد اگر بخواهد حیات خود را حفظ نماید، نیاز دارد که افراد بیشتر و تأثیرگذارتری را با خود همراه سازد و به نحوی مسیر را روشنگرانه پیش ببرد که مردم قلباً با آن همراه شوند؛ دلیل این مسأله نیز کاملاً روشن است چرا که حکومت برای مردم است و زمام داران، صادقانه با آن ها رفتار می کنند.
 

نگاه اهل بیت(علیهم السلام) به حکومت

در نگاه ائمه اطهار (علیهم السلام) حکومت کردن بر مردم چیزی جز خادمی کردن برای آن ها در جهت رساندن شان به سرمنزل مقصود و سعادت حقیقی نیست. در خطبه ای که حضرت صدیقه طاهره (علیها سلام) در جمع زنان مدینه داشتند به این مهم اشاره فرموده اند؛ آنجا که بیان می‌فرمایند: «وَ لَسَارَ بِهِمْ سَیراً سُجُحاً لَا یکلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا یکلُّ سَائِرُهُ وَ لَا یمَلُّ رَاکبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِیراً صَافِیاً رَوِیاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ وَ لَا یتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ لَمْ یکنْ یحَلَّی مِنَ الْغِنَی بِطَائِلٍ وَ لَا یحْظَی مِنَ الدُّنْیا بِنَائِلٍ غَیرَ رَی النَّاهِلِ وَ شُبْعَةِ الْکلِّ؛[1] [به خداوند سوگند، اگر مردانتان در خارج نشدن زمام امور، از دستان علی (علیه السلام) پای می فشردند و تدبیر کار را آنچنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بدو سپرده بود، تحویل او می دادند]، علی (علیه السلام) آن را به سهولت راه می برد و این شتر را به سلامت به مقصد می رساند، آن گونه که حرکت این شتر رنج آور نمی شد. علی (علیه السلام) آنان را به آبشخوری صاف و مملو و وسیع هدایت می کرد که آب از اطرافش سرازیر می شد و هرگز رنگ کدورت به خود نمی گرفت. او آنان را از این آبشخور سیراب به در می آورد. علی (علیه السلام) خیر و نیکی را در نهان و آشکار برای آنان خوش می داشت. [او اگر بر مسند می نشست]، هرگز بهره ای فراوان از بیت المال را به خود اختصاص نمی داد و از فزونی و ثروت دنیا جز به مقدار نیاز برداشت نمی کرد، به مقدار آبی که تشنگی را فرو نشاند و خوراکی که گرسنگی را برطرف نماید.»
 
 زمینه‌های اجتماعی رخداد حادثه کربلا

این حقیقتِ حکومتی است که اسلامِ واقعی می‌خواهد به دنبال آن باشد که حاکم آن کمترین بهره را از بیت المال ببرد و بیشترین بهره را به رعایایش برساند؛ اما در سمت مقابل، کسانی زمام امور را در دست گرفتند که حاکمیت به هر طریقی که باشد برایشان مهم بود و از حاکم شدنشان به دنبال خدمت کردن نبودند. بهترین سند در این باره سخنان معاویه در جمع مردم کوفه است او اینگونه هدف خود را از جنگ با مسلمانان مطرح می کند: «ای اهل کوفه! خیال می کنید که من برای این با شما جنگیدم که نماز و حج را به جا آورید؟ یا زکات بپردازید؟ نه؛ چون می دانم شما این ها را به جای می آورید. من برای این با شما جنگیدم که بر گرده شما سوار شده، بر شما حکومت کنم و اینک با آن که از حکومت من بیزارید، خدا مرا بر شما مسلط ساخته است. آگاه باشید هر خونی که تا کنون ریخته شده، هدر بوده و هر شرطی که تعهد کرده ام، زیر پاهای من است.»[2]
 

محور نهضت های ائمه اطهار(علیهم السلام)

اگر چه که تشکیل حکومت اسلامی توسط امامان معصوم (علیهم السلام) مردم محور است امام نهضت های آن بزرگواران (علیه السلام) در بزنگاه های خطیر که اصل اسلام در خطر بوده است مبتنی بر حضور حداکثری مردم نبوده است.
 
در ماجرای قیام امام حسین (علیه السلام) گرچه به واسطه نامه های فراوان مردم کوفه و 18هزار بیعتی که با سفیر حضرت اباعبدالله (علیه اسلام) صورت پذیرفت، امام غایتی برای تشکیل حکومت ترسیم کرده اند اما نهضت ایشان تنها یک هدف نداشت که با شهادتشان این اهداف بی ثمر بمانند.
 
نهضت عاشواری اباعبدالله (علیه السلام) و ماجرای عاشورای ایشان چند هدف توأمان را دنبال می نمود که یکی از آن ها برقرار حکومت اسلامی در معنای واقعیش بود اما در لسان مبارک ایشان به اهدافی همون احیای امر به معروف، اصلاح کژی های جامعه، بیداری مردمان غفلت زده و در نهایت کسب رضایت الهی اشاره شده است که برای نمونه به یکی از بیانات شریف سید الشهداء (علیه السلام) در این باره اشاره می کنیم؛ ایشان در وصیت نامه ای که آن را نزد برادر خود محمد بن حنفیه قرار داد می فرماید:«أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لاَ بَطِراً وَ لاَ مُفْسِداً وَ لاَ ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ اَلْإِصْلاَحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ؛[3] من برای جاه طلبی و کام جویی و آشوبگری و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاح در کار امت جدم قیام کردم؛ می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به شیوه جد و پدرم علی بن ابی طالب حرکت کنم.»
 
زمینه‌های اجتماعی رخداد حادثه کربلا


حقانیت نهضت حسینی

حقانیت نهضت امام حسین (علیه السلام) امری، شرعی و عقلی است و ایشان نیازی به اثبات آن با حضور کثیری از مردم ندارد. آن قدر این مسأله مشخص است که وجود مبارک سیدالشهداء(علیه السلام) در جای جای این سفر بر آن تأکید می نماید و در آخرین لحظات عمری شریفشان در شب عاشورا بیعت را از گردن همراهانش بر می دارد و راه خلاصی از آن آوردگاه را به آنها نشان می دهد؛ بنابراین باید میان حقانیت این نهضت الهی و به نتیجه رسیدن آن و تشکیل حکومت از جانب حضرت تفاوت قائل شد؛ چرا که اولی به حضور مردم نیازمند نیست ولی برای دومی نیاز به حضور و همراهی مردم است.
 
با بیان این مطلب که سید الشهداء (علیه السلام) در آن برهه از زمان، که انحراف عظیمی در مسیر اسلام مشاهده کردند، چه مردم را همراه خود می دیدند و چه اینکه آنها همراهی نمی کردند باز قیام خود را دنبال می نمودند، حال نوبت به پاسخ دادن به این مطلب است که چرا مردمی که به حقانیت امام حسین (علیه السلام) اعتقاد داشتند، دست از یاری او برداشتند تا این قیام به نتیجه نهایی خود که تشکیل حکومت اسلامی بود دست پیدا نکند؟
 

دلایل اجتماعی همراهی نکردن مردم کوفه با نهضت امام حسین (علیه السلام)

دسته متعددی از دلایل را می توان برای این همراهی نکردن بیان نمود که مهم ترین آن دلایل را می توان به شرح زیر بیان نمود:
 
1 . انفعال نخبگان جامعه:
امام حسین (علیه السلام) در خطبه ای که در منا خوانده اند نخبگان و بزرگان جامعه را خطاب قرار می دهند و می فرمایند: «ثُمَّ أَنْتُمْ أَیُّهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ...[4] سپس شما اى گروه، گروهى که به علم شهرت دارید... شما که درباره نیازمندی هاى مردم میان جیگرى مى‏ کنید و در راه ها با هیئت شاهان و احترام سران و بزرگان گام برمی ‌دارید، آیا همه‏ این ها بدان امید نیست که به استوار داشتن حق خدا قیام کنید؟ اگر چه درباره این امر کارى که باید نکردید، چنان که حق امامان را نیز ناچیز شمردید، و همچنین حق ناتوانان را ضایع کردید.»
 
 زمینه‌های اجتماعی رخداد حادثه کربلا

اگر کوتاهی نخبگان جامعه که بسیاری فرمان آن ها را خریدار بودند نبود، در عرصه اجتماعی قیام امام حسین (علیه السلام) رها نمی شد. البته باید توجه داشت که سیاست تطمیع و تهدید معاویه در سال های حکومتش توانسته بود نخبگان جامعه را در اینچنین انفعالی قرار دهد.
 
2 . لقمه های حرام و تعلقات دنیایی:
یکی دیگر از موارد بسیار حیاتی و مهم، تأثیر لقمه های حرامی است که موجب سستی و کوتاهی کوفیانی شد که از لحاظ شناختی با امام (علیه السلام) مشکلی نداشتند اما ثبات قدمشان در یاری او به واسطه همین تعلقات به دنیا دچار تزلزل شد و یکی یکی پشت امام را خالی کردند. امام حسین (علیه السلام) یکی از علت‌هایی که موجب نشنیدن ندای حق او از جانب کوفیان شد را لقمه حرام بیان کردند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ؛[5] شکم هایتان الآن پر از حرام است.
 
3 . تحریف باورهای دینی:
سرمایه گذاری معاویه در ترویج فرقه جبریه و جبرگرایی آن قدر تأثیر زیادی داشت که در ماجرای قیام اباعبدالله (علیه السلام) پشتوانه ای شد برای مقابله با امام حسین (علیه السلام). «متأسفانه با عقب نشینی و سکوت نخبگان، سیاست اموی توانسته بود چنان انحرافی در باورهای دینی ایجاد نماید که مسلمانان گمان کنند امام حسین علیه السلام، به عمل غیر دینی اقدام و بر امام خود، یعنی بر خلیفه اموی خروج کرده و اتحاد مسلمانان را به خطر انداخته است! بدین جهت امام (علیه السلام) را به دلیل اقدام درستش در مقابل انحراف دینی سرزنش می‌کردند.»
 

سخن آخر

آنچه مسلم است تغییرات اجتماعی محصول فرایند است به این معنا که به هیچ وجه امکان ندارد که یک جامعه یک شبه به جایگاهی برسد که دست به جنایتی به بزرگی حادثه عاشورا بزند و به راحتی امام خود را به مسلخ بفرستد و اگر نخبگان و بدنه اجتماعی مراقب تغییرات اجتماعی نباشند این فرایند ممکن است در هر جامعه ای رخ دهد.


پی‌نوشت:
  1. بحار الانوار، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ج43، ص159، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.
  2. ثوره الحسین (ارزیابی انقلاب امام حسین علیه السلام)، محمد مهدی شمس الدین، ص72، ترجمه مهدی پیشوایی، انتشارات موسسه فرهنگی هنری سینمایی الست فردا.
  3. بحار الانوار، محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ج44، ص324، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.
  4. همان، ج ‏۹۷، ص ۷۹.
  5. همان، ج45، ص1.
  6. تببین جامعه شناختی واقعه کربلا، شمس الله مریجی، ص166، انتشارات موسسه امام خمینی (ره)، قم، 1389.
نسخه چاپی